رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.
انگشت مجسمه
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 0
با 0 رای
از متن کتاب:
اول فکر کرد خیالاتی شده است و اشتباه می بیند. از جوی وسط کوچه پرید آن طرف تا بهتر ببیند درست دیده بود؛ چراغ اتاق طبقه بالا روشن بود؛ اتاقی که مخصوص مهمان بود. با خود گفت: یعنی کیه؟ و توی ذهنش دنبال کسی گشت که می توانست مهمان مادر تنهایش باشد؛ آن هم آن موقع شب نزدیک ساعت حکومت نظامی ؛ اما نتوانست حدس بزند.
از خیابانهای اطراف صدای تیراندازی می آمد. بوی لاستیک سوخته همه جا پیچیده بود. لاستیکهایی که با کمک حرمت از پای اسکله برده بودند پشت قهوه خانه ایوب و از آنجا یکی یکی کشیده بودند توی خیابان و آتش زده بودند. حالا سر و لباسش بیشتر از هوا بوی لاستیک سوخته می داد.
دستهای یخ کرده اش را ها کرد و تندتر قدم برداشت. توی راه فکر کرده بود وقتی مادر او را با آن سر و وضع ببیند، غرولندی می کند و قسم و آیه اش میدهد که دیگر نرود پی این کارها. بعد هم کتری را از سر بخاری بر می دارد و توی آفتابه آب سرد و گرم می کند تا او سر و صورتش را بشوید؛ اما حالا با این چراغ روشن و نور ملایمی که از
پشت پرده آبی پنجره را روشن کرده است، ننه چکار می کند؟...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
HeadBook
HeadBook
1402/04/11

کتاب‌های مرتبط

آندریا جعفر کاپالدی
آندریا جعفر کاپالدی
4.2 امتیاز
از 6 رای
کوته فکران جامعه
کوته فکران جامعه
4.1 امتیاز
از 7 رای
گلدن آرک
گلدن آرک
3.8 امتیاز
از 12 رای
بحران
بحران
4.2 امتیاز
از 10 رای
سه تار
سه تار
4.3 امتیاز
از 163 رای
گل آقا
گل آقا
4.4 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی انگشت مجسمه

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
انگشت مجسمه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک