سرزمین سحرآمیز - مجموعه ۱ - جلدهای ۱ تا ۵
نویسنده:
تونی ابت
مترجم:
پریسا همایون روز
امتیاز دهید
از متن کتاب:
اریک هینکل طول آشپزخانه را دوید و از کنار مادرش رد شد. در حالی که به طرف در پشتی می رفت. گفت: «من و نیل میخواهیم توی حیاط فوتبال بازی کنیم. جولی هم میآید. من رفتم.»
مادرش جلو او را گرفت و گفت: «صبر کن چیزی را فراموش نکرده ای؟»
سپس دستش را دراز کرد و کیسه های خالی زباله را برداشت. اریک به مادرش و کیسه های زباله نگاه کرد. ناگهان چیزی را که فراموش کرده بود به یاد آورد و گفت: «وای نه زیرزمین را فراموش کرده بودم.»
- تق تق!
اریک آهی کشید و در را باز کرد نیل کراگر وارد آشپزخانه شد. نیل و خانوده اش در انتهای همان خیابان زندگی میکردند. نیل بهترین دوست اریک بود.
نیل پرسید: «هی! چی شده؟»
اریک ناله کنان گفت: «باید زیرزمین را تمیز کنم.»
خانم هینکل کیسه های زباله را به اریک داد و گفت: «میدانی که پدرت میخواهد هر چه زودتر بازسازی زیرزمین را شروع کند. این کار هم به تو واگذار شده.»
نیل برای اریک شکلک در آورد و گفت: «به نظر نمی آید زیاد جالب باشد.»
از نظر پدرم جالب بودن کار مهم نیست انجام دادن آن مهم است...
بیشتر
اریک هینکل طول آشپزخانه را دوید و از کنار مادرش رد شد. در حالی که به طرف در پشتی می رفت. گفت: «من و نیل میخواهیم توی حیاط فوتبال بازی کنیم. جولی هم میآید. من رفتم.»
مادرش جلو او را گرفت و گفت: «صبر کن چیزی را فراموش نکرده ای؟»
سپس دستش را دراز کرد و کیسه های خالی زباله را برداشت. اریک به مادرش و کیسه های زباله نگاه کرد. ناگهان چیزی را که فراموش کرده بود به یاد آورد و گفت: «وای نه زیرزمین را فراموش کرده بودم.»
- تق تق!
اریک آهی کشید و در را باز کرد نیل کراگر وارد آشپزخانه شد. نیل و خانوده اش در انتهای همان خیابان زندگی میکردند. نیل بهترین دوست اریک بود.
نیل پرسید: «هی! چی شده؟»
اریک ناله کنان گفت: «باید زیرزمین را تمیز کنم.»
خانم هینکل کیسه های زباله را به اریک داد و گفت: «میدانی که پدرت میخواهد هر چه زودتر بازسازی زیرزمین را شروع کند. این کار هم به تو واگذار شده.»
نیل برای اریک شکلک در آورد و گفت: «به نظر نمی آید زیاد جالب باشد.»
از نظر پدرم جالب بودن کار مهم نیست انجام دادن آن مهم است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرزمین سحرآمیز - مجموعه ۱ - جلدهای ۱ تا ۵