یک شیشه اشک جمع کرده بود
نویسنده:
سیروس صفایی
امتیاز دهید
داستان از عشق نوشتن و عاشقانه نوشتن و فراموش نکردنِ پیوند رازآلود و ناواضح مفهوم عشق با مفاهیم مرگ و سیاست و اروتیسم، بیافتادن به ورطه سانتیمانتالیسم یا بیروحیِ معاصر و تکرار مکررات البته سالهاست که حسرتی است در ادبیات مدرن فارسی. آنچه در این کتاب رخ داده، نویدبخشِ همچنان زندهبودن داستان عاشقانه و در عینحال نو و عمیق و ادیبانه و هنرمندانه است. نویسنده این کتاب در توصیف آنچه نوشته، میگوید: اگر نویسنده نانخورِ سانسور نمانَد، نتیجهاش همین یک مشت کاغذ میشود. اگر کلماتی که مٌهرِ سنّت خوردهاند، دست و پا زدند میان کلماتی که دوره تجدد را گذراندهاند، نشانیاش میشود همین درِ داستانِ «شاعرخانه» و یک تُکِ پا بعدِ در، بعدِ چاقسلامتی، داستانِ «چرخِ چاه» حیاطپشتی است. نامِ تمامِ نویسندگانی که خود را خفه کردهاند، آنجا افتاده است. حتی بویشان نمیگندد، آنقدر که گمنامند. و دنبالِ داستان «قرطاس بازی» در راهپلههای اداره ارشاد، همان اداره فرهنگ سابق، عمرشان پایینبالا شد. و میرزابنویس بیوقفه وقتشان را عقب میانداخت. دیگر وقت تقطیع چند جمله هم نداشتند. نوشتجاتشان چون داستان «بیتقطیع» فقط دستتودست گشت.
بیشتر
آپلود شده توسط:
elahehj
1402/02/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک شیشه اشک جمع کرده بود