نور ابدی ذهن خاموش یا درخشش ابدی ذهن بی آلایش
نویسنده:
چارلی کافمن
مترجم:
آراز بارسقیان
امتیاز دهید
.
دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه میکنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند. تکنیسینهای کلینیک ابتدا مکان خاطرات مورد نظر را که به صورت لکه های روشنی روی مغز نمودار می شود، شناسایی کرده و سپس به محو کردن آن لکه های نور میپردازند. ابتدا کلمنتاین و سپس جول آگاهانه تصمیم به پاک کردن خاطرات مشترکشان میگیرند اما حتی بعد از فراموشی یکدیگر، مجدداً به سمت هم کشیده شدند زیرا لکه نوری که در قلب آنها روشن شده بود درخششی ابدی داشت
فیلمنامه ی نور ابدی ذهن خاموش یا درخشش ابدی ذهن خاموش، برنده جوایز متعددی شده است که از جمله آنها:
جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اصلی - سال 2004
جایزه بافتا (BAFTA) بهترین فیلمنامه اصلی - سال 2005
جایزه مجمع منتقدان کانزاس سیتی بهترین فیلمنامه - سال 2005
جایزه انجمن فیلمنامه نویسنان امریکا (WGA) بهترین فیلمنامه - سال 2005
بیشتر
دکتر هاوارد سرپرست یک کلینیک است که کار آن پاک کردن آن دسته از خاطرات افراد است که دوست ندارند آنها را در ذهن خود داشته باشند. کلینیکی که اغلب زوجها خصوصاً در روزهای نزدیک به ولنتاین به آن مراجعه میکنند تا خاطرات بدی را که از هم در ذهن خود دارند پاک کنند. تکنیسینهای کلینیک ابتدا مکان خاطرات مورد نظر را که به صورت لکه های روشنی روی مغز نمودار می شود، شناسایی کرده و سپس به محو کردن آن لکه های نور میپردازند. ابتدا کلمنتاین و سپس جول آگاهانه تصمیم به پاک کردن خاطرات مشترکشان میگیرند اما حتی بعد از فراموشی یکدیگر، مجدداً به سمت هم کشیده شدند زیرا لکه نوری که در قلب آنها روشن شده بود درخششی ابدی داشت
فیلمنامه ی نور ابدی ذهن خاموش یا درخشش ابدی ذهن خاموش، برنده جوایز متعددی شده است که از جمله آنها:
جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اصلی - سال 2004
جایزه بافتا (BAFTA) بهترین فیلمنامه اصلی - سال 2005
جایزه مجمع منتقدان کانزاس سیتی بهترین فیلمنامه - سال 2005
جایزه انجمن فیلمنامه نویسنان امریکا (WGA) بهترین فیلمنامه - سال 2005
آپلود شده توسط:
hamid
1387/04/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نور ابدی ذهن خاموش یا درخشش ابدی ذهن بی آلایش
نوری که تو زندگیه جویل آورده بود.
عشقشون رو که کم کم فراموش کردن و بعد دیدن بدون همدیگه هیچی نیستند.دیدن احساس قابل پاک شدن نیست.ممکنه هزار بار همو فراموش کنن ولی بازم اون عشق می مونه و به هم برمی گردونتشون
مرسی از اینکه این کتاب رو اینجا گذاشتین
نکته ای که فیلم به آن پرداخته ، پاک کردن حافظه است . حافظه عبارت است از مجموعه ای از فرآیندهای اکتساب، نگهداری و کاربرد اطلاعات. تفکر امروزی حافظه را به سه مرحله اصلی تقسیم می کند؛ یادگیری، نگهداری و محافظت ، یادآوری و بازیابی . بیشترین مطالعات درباره مراحل اول و سوم انجام شده و از مرحله دوم؛ یعنی نگهداری و محافظت ، اطلاعات چندانی در دست نیست. این در حالی است که فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک مستقیماً به مرحله دوم پرداخته و نشان می دهد حتی اگر علم به آن درجه برسد که بتواند در حافظه آدم ها دخل و تصرف کند ولی هرگز قادر به غلبه بر احساسات بشری نیست.
خاطرات زنده هستند و زندگی میکنند. در حقیقت قابل تحریف هستند و ما با آنها و در کنار آنها زندگی میکنیم. با همان خاطرات معنی میشویم و هویت ما را قوام می بخشند. شاید این دید گاه نزدیک به دیدگاه گابریل گارسیا مارکز باشد که در کتاب" زندهام تا باز گویم " یا " زندهام تا روایت کنم " باشد که می گوید:
" زندگی آنچه که زیسته ایم نیست بلکه یکسره آن چیزیست که به خاطر میآوریم تا باز گوییم."
این نوع نگاه بسیار درست است. زیرا آنچه را که از یاد میبریم گویی هرگز نبودهاست و از طرفی هر بار که چیزی را به خاطر میآوریم گویی بار دیگر آن را زیستهایم. در فیلم این رویکرد به خوبی نشان داده میشود.فراموشی همواره آسان و دلپذیر نیست و اگر چارلی کافمن تنها به جنبهی دلپذیر یا جنبهی دردناک فراموشی میپرداخت فیلمنامه ناقص میماند. به همین دلیل اگرچه برخی افراد مخصوصا در زمان والنتاین تصمیم به استفاده از تکنولوژی شرکت لاکونا می گرفتند و برخی حتی بارها از این موهبت استفاده میکردند، اما زمانی که مری متوجه میشود که او خود پاکسازی شده، آنقدر درهم می ریزد که تصمیم میگیرد تا تمام بیماران را از پاکسازیشان باخبر کند و به همه از جمله جول و کلمنتاین نامه مینویسد ومدارکشان را برایشان پست میکند.
جوئل:نمی دونم! تو هم همین کارو کردی! تو منو اول پاک کردی. تنها دلیل این کارم همینه.
کلمنتاین:متاسفم.می دونی که بی فکر کار می کنم.
جوئل برای مدت زیادی خیره اش می شود، آرام تر می شود.
جوئل: این چیزیه که به خاطرش عاشقتم..
خاطره و کلمنتاین دارد از ذهنش محو می شود. با اینکه حتی آسمان هم صاف است،
اما او صدای باران را می شنود. نگاه می کند و می بیند پنجره ای نیمه باز است...
صدای جوئل: اون روز . . .
بیرون از پنجره دارد باران می آید...
خوب چیز پستیه,بزدلانست, زندگی از خوب بودن جالب تره یا باید جالب تر باشه امیدوارم یه روزی اینطوری بشه.
شوخی کردم.بیخیال.جدی گفتم؟!
اون وقت بود که چیزای روانیم گل کرد مثلا فکر می کردم با اون اونجا بودن درست نیست.
یادمه فکر کردم چقدر خوش شانسیم که تو با من روی مبلی و سر منم روی پاته .
-متوجه نیستی؟..آنتونی من دوست دارم.
-بهم نگو آنتونی من والی ام.
-باشه ولی کی می تونه مردی که اسمش والیه رو دوست داشته باشه؟!
کاش وقتی بچه بودی می شناختمت اون وقت زندگیم یه جور دیگه می شد.
نور ابدی یک ذهن پاک!هر دعایی مستجاب می شود و هر آرزویی تحقق می یابد.
خیلی ها فکرمی کنن من کاملشون می کنم اما من فقط یه دختر بدبختم که دنبال آرامش می گرده.
نگاه کن!خونه هایی که ما توش زندگی نمی کنیم!
من برای چیزی که ابدی به نظر می اومد مردد بودم!
اون مثل قطار قراضه می مونه آدما رو بهم می ریزه با ردش آدمو آشفته و خراب می کنه.
الان به هیچکدوم از چیزایی که دربارت دوست ندارم نمی تونم فکر کنم.
سپاس و درود برای این کار ارزشمند
به تمامی دوستداران رمان و سینما توصیه میکنم فیلم "نیویورک، مَجاز مُرسَل" (Synecdoche, New York (2008 رو حتما ببینند به کارگردانی و فیلمنامه نویسی کافمن
فیلم برگزیده جشنواره کن، به شدت سنگین، فلسفی و روانکازانه
انگار واقعا ذهن کافمن، درخشش ابدی داره.
فعلا امکان دانلود کتاب وجود ندارد
البته دوستانی که فیلم را دیدند بگویند فیلم در چه موردی بود و پیامش چه بود؟ البته نمیگم همه فیلم رو تعریف کنید
ولی برام جالب هست بدونم چه فیلمی هست
لطفا به جمله فیلم خوبی بود بسنده نکنید
باتشکر;-)