دفترهای آسو - شماره ۱۷ - با ابراهیم گلستان
نویسنده:
سیروس علی نژاد
درباره:
ابراهیم گلستان
امتیاز دهید
با ابراهیم گلستان؛ دربارهی زندگی، کتابها، هدایت و دیگران
این گفتگو حدود بیست سال پیش انجام شده است؛ دقیقاً هجده سال. زمانی که ابراهیم گلستان هشتاد سال و بیشتر داشت و من شصت سال و کمتر. در سال ۲۰۰۴ بود که من چند روز پیاپی به دیدن او رفتم و با او به گپ و گفت نشستم، اما از آن زمان تا کنون، این گفتگو در آرشیو من خاک خورده و رنگ چاپ به خود ندیده است. دلیل این همه تأخیر این است که هنوز گفتگوی من با ابراهیم گلستان به پایان نرسیده بود که با خبر شدم یک گفتگوی مفصلتر با او، به صورت کتاب درآمده است و این کارِ مرا از تازگی و طراوت میانداخت. برای اینکه کار من بهکلی بیحاصل نشده باشد، ترجیح دادم یک گزارش از دیدار با آقای گلستان بنویسم که نوشتم و همان وقت در بیبیسی منتشر شد و بسیار توجه برانگیخت. گذشته از این، هنوز مصاحبهی من با آقای گلستان از نظر خودم کامل نشده بود و باید تکمیل میشد، اما من که آن زمان در اروپا بودم، به ایران رفتم. چاپ آن کتاب دیگر، مرا در پیگیری کار خودم برای تکمیل مصاحبه هم سست کرد و آن سستی تا به امروز ادامه یافته است. چند وقت پیش، دوستی از اهالی مطبوعات زنگ زد و از من خواست که چیزی دربارهی آقای گلستان بنویسم. گفتم به چه مناسبت؟ گفت امسال صدمین سال تولد اوست. این یادآوری مرا دوباره به یاد گفتگوی سالها پیش انداخت. به سراغش رفتم و آن را از آرشیو بیرون آوردم و تنظیم کردم که به مناسبت صدمین سال او منتشر کنم. واقع این است که تکمیل آن دیگر بعد از هجده سال معنی نداشت، بهخصوص که گلستان هم دیگر گلستان بیست سال پیش نیست و شاید امروز دیگر آن حافظهی حیرتانگیز را که در هنگام گفتگو از خود نشان میداد، نداشته باشد. زمانی که من او را دیدم حافظهای باورنکردنی داشت. در همان اول مصاحبه میگوید که وقایع را از دو سه سالگیاش به یاد میآورد. این حرف را اول باور نکردم، اما همچنان که مصاحبه پیش میرفت، به صدق گفتارش پی بردم. مثلاً ضمن مصاحبه معلوم شد که اسم تمام معلمان و دبیران و استادان خود را به یاد دارد و این برای من شگفتانگیز بود و هست. یا به یاد میآورد که فرضاً محمد حجازی را اولین بار و آخرین بار دقیقاً کجا دیده است.
البته بجز حافظه، گلستان از نظر من اساساً آدم شگفتانگیزی است. او، بی تردید از برجستهترین نویسندگان ایران است و به باور من تواناترین نویسندهی زندهی ایران...
بیشتر
این گفتگو حدود بیست سال پیش انجام شده است؛ دقیقاً هجده سال. زمانی که ابراهیم گلستان هشتاد سال و بیشتر داشت و من شصت سال و کمتر. در سال ۲۰۰۴ بود که من چند روز پیاپی به دیدن او رفتم و با او به گپ و گفت نشستم، اما از آن زمان تا کنون، این گفتگو در آرشیو من خاک خورده و رنگ چاپ به خود ندیده است. دلیل این همه تأخیر این است که هنوز گفتگوی من با ابراهیم گلستان به پایان نرسیده بود که با خبر شدم یک گفتگوی مفصلتر با او، به صورت کتاب درآمده است و این کارِ مرا از تازگی و طراوت میانداخت. برای اینکه کار من بهکلی بیحاصل نشده باشد، ترجیح دادم یک گزارش از دیدار با آقای گلستان بنویسم که نوشتم و همان وقت در بیبیسی منتشر شد و بسیار توجه برانگیخت. گذشته از این، هنوز مصاحبهی من با آقای گلستان از نظر خودم کامل نشده بود و باید تکمیل میشد، اما من که آن زمان در اروپا بودم، به ایران رفتم. چاپ آن کتاب دیگر، مرا در پیگیری کار خودم برای تکمیل مصاحبه هم سست کرد و آن سستی تا به امروز ادامه یافته است. چند وقت پیش، دوستی از اهالی مطبوعات زنگ زد و از من خواست که چیزی دربارهی آقای گلستان بنویسم. گفتم به چه مناسبت؟ گفت امسال صدمین سال تولد اوست. این یادآوری مرا دوباره به یاد گفتگوی سالها پیش انداخت. به سراغش رفتم و آن را از آرشیو بیرون آوردم و تنظیم کردم که به مناسبت صدمین سال او منتشر کنم. واقع این است که تکمیل آن دیگر بعد از هجده سال معنی نداشت، بهخصوص که گلستان هم دیگر گلستان بیست سال پیش نیست و شاید امروز دیگر آن حافظهی حیرتانگیز را که در هنگام گفتگو از خود نشان میداد، نداشته باشد. زمانی که من او را دیدم حافظهای باورنکردنی داشت. در همان اول مصاحبه میگوید که وقایع را از دو سه سالگیاش به یاد میآورد. این حرف را اول باور نکردم، اما همچنان که مصاحبه پیش میرفت، به صدق گفتارش پی بردم. مثلاً ضمن مصاحبه معلوم شد که اسم تمام معلمان و دبیران و استادان خود را به یاد دارد و این برای من شگفتانگیز بود و هست. یا به یاد میآورد که فرضاً محمد حجازی را اولین بار و آخرین بار دقیقاً کجا دیده است.
البته بجز حافظه، گلستان از نظر من اساساً آدم شگفتانگیزی است. او، بی تردید از برجستهترین نویسندگان ایران است و به باور من تواناترین نویسندهی زندهی ایران...
آپلود شده توسط:
ملا ممدجان
1401/08/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دفترهای آسو - شماره ۱۷ - با ابراهیم گلستان