فرانکلین روزولت
نویسنده:
لورنا هیکاک
مترجم:
احمد جزایری
امتیاز دهید
تصاویر: لئونارد وسبورگ
بخشی از متن کتاب:
بعدازظهر گرم تابستان سال ۱۸۸۷ در شهر واشنگتن بود. در خیابان سفید بزرگی در پنسیلوانیا، مردی بلندبالا با لباس خاکستری و پسرکی با دامن اسکاتلندی به اطاقی راهنمایی شدند و راهنما گفت: "آقای روزولت، رئیس جمهور منتظر شماست. به ایشان اطلاع می دهم که شما آمده اید." سپس تعظیمی کرد و از اطاق بیرون رفت. در مدت انتظار چشمهای آبی و زنده پسرک اطاق را برانداز می کرد. همه چیز اطاق دیوارها، پرده ها، فرش، روکش صندلی ها، نیکمت سبز بود.
از پدرش پرسید: "در خانه رئیس جمهور همه چیز سبز است؟ رنگ دیگری نیست؟"
پدرش لبخندی زد و گفت: "این را می گویند اطاق سبز". در کاخ سفید یک اطاق سرخ و یک اطاق آبی نیز هست. همیشه چنین بوده است. این را سنت می خوانند."..
بیشتر
بخشی از متن کتاب:
بعدازظهر گرم تابستان سال ۱۸۸۷ در شهر واشنگتن بود. در خیابان سفید بزرگی در پنسیلوانیا، مردی بلندبالا با لباس خاکستری و پسرکی با دامن اسکاتلندی به اطاقی راهنمایی شدند و راهنما گفت: "آقای روزولت، رئیس جمهور منتظر شماست. به ایشان اطلاع می دهم که شما آمده اید." سپس تعظیمی کرد و از اطاق بیرون رفت. در مدت انتظار چشمهای آبی و زنده پسرک اطاق را برانداز می کرد. همه چیز اطاق دیوارها، پرده ها، فرش، روکش صندلی ها، نیکمت سبز بود.
از پدرش پرسید: "در خانه رئیس جمهور همه چیز سبز است؟ رنگ دیگری نیست؟"
پدرش لبخندی زد و گفت: "این را می گویند اطاق سبز". در کاخ سفید یک اطاق سرخ و یک اطاق آبی نیز هست. همیشه چنین بوده است. این را سنت می خوانند."..
آپلود شده توسط:
محراب
1401/03/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرانکلین روزولت