اوهارا: سرآغازی بر ماجرای اسکارلت و بربادرفته
نویسنده:
اگنس اسلای ترنبال
مترجم:
مجتبی شروقی
امتیاز دهید
آغاز داستان:
وضعیت هوا اولین چیزی بود که به محض ورود به آمریکا، ذهن او را به خود مشغول کرد. بارانهای شدید و طولانی! رطوبت بیش از حد کانتی مایو در ایرلند و صبح های نمناک و ظهرهای تاریک لیورپول، همگی با گذشتن از اقیانوس اطلس به دست فراموشی سپرده شد. بر تخته سنگی در حوالی فیلادلفیا ایستاده بود و با حیرت و شگفتی به آسمان نگاه می کرد. رگه های سفید ابر و نور طلایی آفتاب، جلوه خاصی به آن بخشیده بود. از این همه زیبایی، نفس در سینه اش حبس شده بود و با تعجب با خود گفت:
"باورکردنی نیست. آفتابی به این زیبایی و درخشندگی آنهم در ماه اکتبر!"
ولی این واقعیت داشت. هوایی صاف و روزی زیبا و درخشنده بود و نه تنها زیبایی و درخشندگی خاصی داشت، گرمای دلپذیری نیز داشت که تا مغز استخوان و روح انسان رسوخ می کرد...
بیشتر
وضعیت هوا اولین چیزی بود که به محض ورود به آمریکا، ذهن او را به خود مشغول کرد. بارانهای شدید و طولانی! رطوبت بیش از حد کانتی مایو در ایرلند و صبح های نمناک و ظهرهای تاریک لیورپول، همگی با گذشتن از اقیانوس اطلس به دست فراموشی سپرده شد. بر تخته سنگی در حوالی فیلادلفیا ایستاده بود و با حیرت و شگفتی به آسمان نگاه می کرد. رگه های سفید ابر و نور طلایی آفتاب، جلوه خاصی به آن بخشیده بود. از این همه زیبایی، نفس در سینه اش حبس شده بود و با تعجب با خود گفت:
"باورکردنی نیست. آفتابی به این زیبایی و درخشندگی آنهم در ماه اکتبر!"
ولی این واقعیت داشت. هوایی صاف و روزی زیبا و درخشنده بود و نه تنها زیبایی و درخشندگی خاصی داشت، گرمای دلپذیری نیز داشت که تا مغز استخوان و روح انسان رسوخ می کرد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اوهارا: سرآغازی بر ماجرای اسکارلت و بربادرفته