زنگ تفریح
نویسنده:
مهدی سهیلی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
مردم من حافظه ندارم!
یا حافظه دارم و درست یادم نیست! ولی بهتر همانست که بگویم بی حافظه به دنیا آمده ام و بی حافظه از دنیا خواهم رفت. میخواهم از این بی حافظگی فریاد بزنم؛ نه با کسی می توانم قول و قرار و وعده ملاقات بگذارم، نه کسی به وعده من ایمان دارد. درست مثل آدمکهای چوبی هستم. ایکاش مغزم چوبی بود. اصلا به گمانم جمجمه من خالیست.
هر چه دستم باشد، جا می گذارم؛ عاقبت می ترسم خودم را هم یکجا جا بگذارم و بگذرم.
یکروز هنوز پیراهن نپوشیده کراوات را روی گردن لختم می بندم و چون از خانه بیرون می آیم مردم یا دوستان و آشنایان متوجهم می کنند...
بیشتر
مردم من حافظه ندارم!
یا حافظه دارم و درست یادم نیست! ولی بهتر همانست که بگویم بی حافظه به دنیا آمده ام و بی حافظه از دنیا خواهم رفت. میخواهم از این بی حافظگی فریاد بزنم؛ نه با کسی می توانم قول و قرار و وعده ملاقات بگذارم، نه کسی به وعده من ایمان دارد. درست مثل آدمکهای چوبی هستم. ایکاش مغزم چوبی بود. اصلا به گمانم جمجمه من خالیست.
هر چه دستم باشد، جا می گذارم؛ عاقبت می ترسم خودم را هم یکجا جا بگذارم و بگذرم.
یکروز هنوز پیراهن نپوشیده کراوات را روی گردن لختم می بندم و چون از خانه بیرون می آیم مردم یا دوستان و آشنایان متوجهم می کنند...
آپلود شده توسط:
samiyari
1401/01/21
دیدگاههای کتاب الکترونیکی زنگ تفریح