رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

بوستان سعدی: گزینه سخن پارسی ۴

بوستان سعدی: گزینه سخن پارسی ۴
امتیاز دهید
5 / 3
با 2 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3
با 2 رای
گزینه بوستان سعدی با معنی واژه‌ ها و شرح بیتهای دشوار و برخی نکته‌ های دستوری و ادبی

این کتاب با عنوان گزینه بوستان سعدی بخشی است از دیباچه و مجموعه‌ ای است از داستان‌ های دل‌ انگیز که از بابهای ده‌ گانه آن کتاب برگزیده شده است. برای آسانی کار ادب‌ دوستان، معانی بسیاری از واژه‌ ها و برخی نکات دستوری و بیتهایی که اندکی دشوار می‌نمود، در حاشیه توضیح داده شده و فهرستی از مأخذها در پایان افزوده شده است. عنوان حکایتها بیشتر از بوستان تصحیح و توضیح استاد دکتر یوسفی اقتباس شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1400/01/17

کتاب‌های مرتبط

سعدی و فلسفه زندگی
سعدی و فلسفه زندگی
4.3 امتیاز
از 4 رای
سعدی: رب النوع بلاغت
سعدی: رب النوع بلاغت
4 امتیاز
از 6 رای
سعدی نامه یا بوستان
سعدی نامه یا بوستان
4.4 امتیاز
از 7 رای
خیابان گلستان
خیابان گلستان
4 امتیاز
از 6 رای
گلهایی از گلستان
گلهایی از گلستان
4.4 امتیاز
از 33 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بوستان سعدی: گزینه سخن پارسی ۴

تعداد دیدگاه‌ها:
1

باب اول در عدل و تدبیر و رای
سعدی شیرازی
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای »
بخش ۳۳ - گفتار اندر رای و تدبیر ملک و لشکرکشی
*همی تا برآید به تدبیر کا*ر
*مدارای دشمن به از کارزار*
*چو نتوان عدو را به قوت شکست*
*به نعمت بباید در فتنه بست*
*گر اندیشه باشد ز خصمت گزند*
*به تعویذ احسان زبانش ببند*
*عدو را به جای خسک زر بریز*
*که احسان کند کند، دندان تیز*
*چو دستی نشاید گزیدن، ببوس*
*که با غالبان چاره زرق است و لوس*
*به تدبیر رستم در آید به بند*
*که اسفندیارش نجست از کمند*
*عدو را به فرصت توان کند پوست*
*پس او را مدارا چنان کن که دوست*
*حذر کن ز پیکار کمتر کسی*
*که از قطره سیلاب دیدم بسی*
*مزن تا توانی بر ابرو گره*
*که دشمن اگرچه زبون، دوست به*
*بود دشمنش تازه و دوست ریش*
*کسی کش بود دشمن از دوست بیش*
*مزن با سپاهی ز خود بیشتر*
*که نتوان زد انگشت بر نیشتر*
*وگر زو تواناتری در نبرد*
*نه مردی است بر ناتوان زور کرد*
*اگر پیل زوری وگر شیر چنگ*
*به نزدیک من صلح بهتر که جنگ*
*چو دست از همه حیلتی در گسست*
*حلال است بردن به شمشیر دست*
*اگر صلح خواهد عدو سر مپیچ*
*وگر جنگ جوید عنان بر مپیچ*
*که گر وی ببندد در کارزار*
*تو را قدر و هیبت شود یک، هزار*
*ور او پای جنگ آورد در رکاب*
*نخواهد به حشر از تو داور حساب*
*تو هم جنگ را باش چون کینه خواست*
*که با کینه ور مهربانی خطاست*
*چو با سفله گویی به لطف و خوشی*
*فزون گرددش کبر و گردن کشی*
*به اسبان تازی و مردان مرد*
*بر آر از نهاد بداندیش گرد*
*و گر می بر آید به نرمی و هوش*
*به تندی و خشم و درشتی مکوش*
*چو دشمن به عجز اندر آمد ز در*
*نباید که پرخاش جویی دگر*
*چو زنهار خواهد کرم پیشه کن*
*ببخشای و از مکرش اندیشه کن*
*ز تدبیر پیر کهن بر مگرد*
*که کارآزموده بود سالخورد*
*در آرند بنیاد رویین ز پای*
*جوانان به نیروی و پیران به رای*
*بیندیش در قلب هیجا مفر*
*چه دانی که زان که باشد ظفر؟*
*چو بینی که لشکر ز هم دست داد*
*به تنها مده جان شیرین به باد*
*اگر بر کناری به رفتن بکوش*
*وگر در میان لبس دشمن بپوش*
*وگر خود هزاری و دشمن دویست*
*چو شب شد در اقلیم دشمن مایست*
*شب تیره پنجه سوار از کمین*
*چو پانصد به هیبت بدرد زمین*
*چو خواهی بریدن به شب راهها*
*حذر کن نخست از کمینگاهها*
*میان دو لشکر چو یک روز راه*
*بماند، بزن خیمه بر جایگاه*
*گر او پیشدستی کند غم مدار*
*ور افراسیاب است مغزش بر آر*
*ندانی که لشکر چو یک روزه راند*
*سر پنجهٔ زورمندش نماند*
*تو آسوده بر لشکر مانده زن*
*که نادان ستم کرد بر خویشتن*
*چو دشمن شکستی بیفکن علم*
*که بازش نیاید جراحت به هم*
*بسی در قفای هزیمت مران*
*نباید که دور افتی از یاوران*
*هوا بینی از گرد هیجا چو میغ*
*بگیرند گردت به زوبین و تیغ*
*به دنبال غارت نراند سپاه*
*که خالی بماند پس پشت شاه*
*سپه را نگهبانی شهریار*
*به از جنگ در حلقهٔ کارزار*
بوستان سعدی: گزینه سخن پارسی ۴
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک