رسته‌ها
تصنیف یک عشق
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 4 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 4 رای
داستان با این جملات آغاز می شود:
- سلام بی بی شزنه.
پیرزن بر سکوی کم عرض گلی ایستاده و پیراهن سیاه بلندش در باد تکان می خورد. جزر بود.
- خدا قوت.
پسر توی قایق ایستاده بود. چوب بلند را در آب فرو برد و به آن تکیه داد.
- اینجا چه می کنی بی بی؟
پیرزن گفت: آمده ام قایق سواری. لبه مقنعه اش را روی شانه انداخت و پرسید: سوارم می کنی؟
دردی انگار یک گلوله سربی، در سرش تاب می خورد.
پسر گفت: قایق که تا آنجا نمی آید. توی گل گیر می کند اگر بیارمش بالا.
بی بی لبخند زد. بعد خم شد. پاچه های شلوار خود را بالا کشید. نوارهای سیاه نامنظم بر پوست ساقها نقش بسته بود. پسر با لبخند به او خیره بود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
41
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1400/09/16

کتاب‌های مرتبط

فرزانه
فرزانه
5 امتیاز
از 2 رای
کوته فکران جامعه
کوته فکران جامعه
4.1 امتیاز
از 7 رای
گلدن آرک
گلدن آرک
3.8 امتیاز
از 12 رای
بحران
بحران
4.2 امتیاز
از 10 رای
سه تار
سه تار
4.3 امتیاز
از 163 رای
گل آقا
گل آقا
4.4 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تصنیف یک عشق

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
تصنیف یک عشق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک