بیست داستان
نویسنده:
لوئیجی پیراندلو
مترجم:
زهرا خانلری
امتیاز دهید
در این مجموعه بیست داستان کوتاه از پیر اندلو منتشر می شود که هر یک نمونه ای از فکر واقع بینی اوست. پیر اندلو اغلب بلکه همیشه قهرمانان داستانها را از میان توده مردم برمی گزیند. توده بدبخت که هرگز توجه کسی را جلب نمی کند و دور از انظار زندگی می کند. پیر اندلو مانند غواصی دست این وجودها را گرفته از قعر دریای گمنامی بیرون می کشد و در برابر چشم ما قرار می دهد. بدبختی این قهرمانان به مظاهر گوناگون جلوه گر می شود. بدبختی هایی که مقدر است. مثلا بیمارانی که به علت نقص عضوی مورد تحقیر اجتماع قرار می گیرند. پیر اندلو روحیه این اشخاص و ادراکی که از زندگی دارند و بهانه هایی که برای تسکین خاطر خود می جویند، همه را با قدرت وصف می کند.
بیشتر
آپلود شده توسط:
morad850
1401/02/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بیست داستان
خانه ی افسون زده : مستاجرین می خواهند قرارداد را فسخ کنند چون معتقدند خانه جن دارد .
انتقام سگ : مرد که از رونق زمین همسایه ناراضی است سگی می خرد تا مزاحم مستاجرین شود .
روسری سیاه : زن تمام جوانیش را وقف برادرش می کند اما در دوران میان سالی پسری به او نزدیک می شود .
شب عروسی : همان شب زفاف .
کدامیک است ؟: پسری که شاهد خودکشی یک مرد است .
دود : مرد از دست دوست نابکارش فرار می کند و به مزارعه داری می پردازد و می خواهد هر طور شده مزرعه همسایه را نیز بخرد .
زن مرده و زن زنده : مرد فکر می کند زنش مرده و با خواهر او ازدواج می کند .
سکته ی ناقص : مرد فکر می کند که چرا دوستش بعد از سکته ی ناقص و فلج شدن خودکشی نمی کند .
پالینو و می می : سگی که دم ندارد و صاحبانش او را از خانه بیرون می کنند .
گل سرخ : زن بویه به شهری می رود تا در اداره پت کار کند و مردان زیادی خواهان او هستند .
سرگرمی : مردی که در اثر از دست دادن شغل های قبلی اکنون نعش کش شده است .
نه نه و نی نی : دو کودکی که مادر خود را از دست می دهند و اکنون با ناپدری زندگی می کنند .
چائولا ماه را کشف می کند : مرد ساده ای که در معدن کار می کند از تاریکی شب می ترسد .
نمازخانه ی کوچک : مرد خشکه مومن روزی توسط یکی از ثورت مندان مامور ساخت یک نمازخانه می شود .
پاسخ : پسر عاشق دختری بوده که بعد از نامزد کردن با مرد پیر گویی تغییر شخصیت داده .
بیچاره آن مرحوم : مرد با زن بیوه ای ازدواج کرده که همیشه خاطرات شوهرش را بازگو می کند .
دو و دو = شش : دو دوست قصد ازدواج ندارند ولیی مسیر زندگی آنها را به سوی تاهل می کشاند .
لباس نو : همسر بدنام مرد مرده و از طرف او ارث زیادی به مرد رسیده است .
گربه ، پرنده ، ستارگان : پیرمرد و پیرزنی که بعد از مرگ نوه به سهره اون دل بسته اند .