رسته‌ها
ستار قره داغی: نمایشنامه
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 5 رای
امتیاز دهید
5 / 3.8
با 5 رای
نمایشنامه اینچنین آغاز می شود:
(مهر ۱۲۸۶ شمسی - خیابانی در تبریز)
احمد: آهای عمو! می توانی راه را به ما نشان بدهی؟
رهگذر: کجا می خواهید بروید؟
سید عزیز: قربانت برم، ما می خواهیم به منزل اصغر کفاش برویم.
رهگذر: در شهر که آدم همه را به اسم نمی شناسد. اینجا تبریز است. باید آدرس دقیق را بدانی.
سید عزیز: می دانی برادر، آن تبریز، تبریزی نیست که من ده سال قبل دیدم.
رهگذر: بالاخره آدرسش را میدانی یا نه؟ بگو در چه محله ای زندگی می کند. آنجا حتما خودت راه را می توانی پیدا کنی.
سید عزیز: منزلش در نوبر است.
رهگذر: مستقیم بروید، دویست قدم جلوتر میدانی است، به راست بپیچید... (صدای صحیح است، صحیح است گروهی از مردم)
سید عزیز: این سروصدا... چه بود؟
رهگذر: کسی برای مردم سخن می گوید (صدای بعله! بعله!)
سید عزیز: از چه سخن می گوید؟
رهگذر: معلوم است، قانون! این روزها جز مشروطیت و قانون، صحبت هیچ چیز نیست. مردم می خواهند شاه متمم قانون اساسی را امضا کند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
131
آپلود شده توسط:
morad850
morad850
1399/07/07

کتاب‌های مرتبط

افسانه برهوت
افسانه برهوت
5 امتیاز
از 2 رای
King John
King John
5 امتیاز
از 2 رای
نمایش تمام شد...
نمایش تمام شد...
4.5 امتیاز
از 6 رای
ایستگاه
ایستگاه
4.5 امتیاز
از 31 رای
مستاجر
مستاجر
4.6 امتیاز
از 48 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ستار قره داغی: نمایشنامه

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
ستار قره داغی: نمایشنامه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک