قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
____
این کار از عهده ی کسی به جز شجاعان ساختست؟
.
کسی که مدام به خودش نهیب بزنه درست باش و نترس. ریا نکن. از قضاوت مردم نترس. جسمت حفاظ کافی داشته باشه از بی میلی مردم نترس.. به دیگران کمک کن از فقر نترس. چون ترس کار شیطانه.
.
______-
تسلیم تلخه؟. به هیچ وجه. فقط دل و جرات می خواد!
.
و من یتّق الله یجعل له مخرجا....
.
و یرزقه من حیث لا یحتسب!!!!!!!!!!!
.
و خدا فقط چیزهایی رو برای انسان محدود کرده که به درد اون نمی خورند. و گرنه کسی که هستی رو در اختیار انسان قرار داده آیا بی دلیل اونو از چیزی منع میکنه؟
.
" بگو چه کسی زینت های پاکیزه ی دنیا را برای شما حرام کرده است؟"
.
برای لقمه محدودیتی هست. برای زبان محدودیتی هست. برای چشم محدودیتی هست...
.
پس تسلیم شدن مساوی با پذیرش محدودیت های بی فایده و این به معنی عبودیت و ایمانه. پس تمام منفعت یک مومن به خودش می رسه.
و آنهایى را که جز خدا میخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد این گونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام میدادند آگاه خواهد ساخت (۱۰۸)
http://www.porseshkadeh.com/Question/14271
http://www.parsquran.com/data/show.php?user=far&lang=far&sura=6&ayat=108
http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=6&AYID=108&TPIV=T2
: «أنَا الکِتابُ النّاطِقُ» من کتاب ناطقم .(بحارالانوار، علامه مجلسى)
: «أَنَا کَلامُ اللَّهِ النّاطِقِ» (بحارالانوار، علامه مجلسى)
وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا «سوره الْفُرْقَان30»
و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را فروگذاشتند».
علی واران چه مهجورند امروز...
فروع جمع فرع به معنای "شاخه" است.
درخت دین، ریشه هایی دارد(اصول)، و شاخه ها و میوه هایی (فروع).
و اصول دین دو جنبه دارد :1- اصول عملی .2- اصول اعتقادی.
1.اصول عملی و اخلاقی دین همان هایی هستند که هر انسانی به طور فطری و ذاتی آنها را دوست دارد. یعنی هیچکس دروغ و ریا و دزدی و هرزگی و آشفتگی و نژادپرستی و کثیفی و بزدلی و... را قلبا دوست ندارد؛ اما صداقت و پاکدامنی و شجاعت و امنیت و سخاوت و صبر و وفا و محبت و استقلال و صلح و ادب و... را از ته دل دوست دارند.
2.اصول اعتقادی عبارتند از : عدل، توحید، معاد، نبوت و امامت.
فقط وقتی میتوانیم بگوییم که به اصول دین ایمان داریم، که به اینها قلبا باور داشته باشیم و "ببینیم"(شهادت دهیم)، نه اینکه فقط شعارش را بدهیم و فقط بر زبانمان باشد.
3.نماز، زکات، حجاب، ... اینها میوه های طبیعی حاصل از رعایت اخلاق فطری هستند که از کسی که به اصول فطری خودش عمل کرده بروز میکند آنهم با شوق و علاقه و با انتخاب خودش، نه به زور و اکراه.
اگر ریشه های درخت دینمان سالم باشد، این درخت، خود به خود میوه میدهد؛ یعنی فروع دین محصول رعایت اصول دین است.
آیا میتوان از درختی که خشک است انتظار میوه داشت؟ آیا میتوانیم از راهِ "به زور چسباندن میوه" به درختی خشک، ادعا کنیم که صاحب درختی سالم هستیم؟
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ : هیچ اکراهی در دین نیست (بقره 256)
پس مرحله ی اول دینداری عمل به اصول عملی دین است؛ و بعد از آن به ایمان و باور قلبی اصول اعتقادی میرسیم ؛ و نهایتا با اشتیاق و علاقه به انجام فروع دین میپردازیم.
آیا میتوانیم این مراحل را از آخر به اول طی کنیم؟!!!!
فریب میوه های درختی که ریشه ندارد را نخورید که میوه هایی پلاستیکی هستند وظاهری؛ و این یعنی نفاق.
به امید آنکه "باغ جامعه" سرسبز باشد و این نیازمند آن است که تک تک افراد این جامعه به سمت احیای خود قدم بردارند.
درخت زندگیتان ریشه اش محکم و میوه اش فراوان باد.
باغبان خود باشید.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ«160»
خدا از آنچه وصفش میکنند منزه است به جز بندگان مخلص خدا. الصافات 159و160
چرا فقط وصف بندگان مخلص خدا حق است؟
چون مخلصان همان خالصانند که از هر جه غیر خدا پاک شده اند حتی از خود!,پس کلام و زبانشان ,کلام و زبان خداست و با او یکی هستند.
پس آیا خدا از توصیفی که خودش میکند هم میتواند منزه باشد؟(!)
پس برای ظالم نبودن نیاز به "جاشناسی" داریم تا بدانیم که هر چیزی را کجا باید قرار دهیم.
باید بفهمیم که جای لیوان ها در کدام کابینت است,و بفهمیم که جای شوخی کردن کجاست,و در رابطه با هر کسی چه رفتاری بروز دهیم و ...
و از همه ی جاها مهمتر و اساسی تر ,جای خودمان است,یعنی هنوز ظالمیم اگر ندانیم که جای ما انسان ها ,جانشینی خداست و مقام خلافت اللهی.
باید اول جایمان را پیدا کنیم و بعد سر جایمان بنشینیم .سر جای خدا.
تا خود را دست کم نگیریم و انسانیتمان را با مادیات عوض نکنیم و به آسانی جایمان را نفروشیم و ظالم نشویم.
اما متاسفانه اکثرا جایمان را فراموش میکنیم ,پس باید همیشه و هر لحظه این مقاممان را یادآوری کنیم ,و یادآوری در قرآن همان ذکر است. اَفَلا تذکّرون? (آیا یادآوری نمیکنید?)
پس یادآوری مقام خلیفه اللهی انسان ,روش مبارزه با ظلم است.
با بعضی دوستان به شدت مخالفم.مثلا کسی که اومده و میگه که ما حق نداریم راجع به قرآن و اسلام نظر بدیم.ایشون دارن مسئله رو از زاویه دید شخص خودشون به عنوان یه مسلمان معتقد میبینن در صورتی که توجهی ندارن که طرف مقابل ممکنه اصلا به اصول مورد نظر ایشون(بحث نکردن در مورد قرآن به عنوان کتابی که از سوی خداوند نازل شده) معتقد نباشه.ممکنه اصلا شما دارید با کسی بحث می کنید که به خدا هم اعتقاد نداره،بنابراین چرا باید فکر کنید که او حق نداره در مورد مسائل مذهبی انتقاد کنه؟
شما سعی دارید امام مبین رو به عنوان پاسخگو و مفسر تمام مسائل به کسانی اثبات کنید که ممکنه ده تا پله قبل تر از اون به تمام چیزایی که برای شما بدیهی هست اعتقاد نداشته باشن.
یک نکته کلی
عزیزان ما حق نداریم نظرات خودمان را بر قرآن کریم تحمیل کنیم وفقط وفقط تفسیر آن را از اهل بیت علیهم السلام بگیریم چرا که فقط آنها عالم به تمامی جوانب آنها هستند ولاغیر
آیه:کُلّ شَیْیٍ اَحْصَیْناهُ فی امامٍ مُبینِ
که در روایت مراد امام علی علیه السلام است
توضیح بیشتر:در بعضی از روایات میگوید: مراد از امام مبین، اهلبیت(ع) است. منجمله در ذیل همین «امام مبین» دو سه روایت داریم که از لحاظ سند هم خوب است. از جمله، علیبنابراهیم در تفسیرش، مرحوم صدوق (علیهالرحمة) در معانی الاخبار، مرحوم کلینی ثقةالاسلام شیخ بزرگوار ما، در کافی. که این سه از بزرگانند و از افتخارات شیعه و خدمات شایانی به عالم تشیع کردهاند. مخصوصاً شیخ صدوق و کلینی.
صدوق (علیه الرحمه) نقل میکند: وقتی که آیه شریفه «کُلّ شَیْیٍ اَحْصَیْناهُ فی امامٍ مُبینِ» نازل شد، عمر و ابیبکر هر دو از پیامبراکرم(ص) سؤال کردند که: امام مبین تورات است؟ فرمود: لا گفتند: انجیل است؟ فرمود: لا. در همین هنگام امیرالمؤمنین(ع) وارد شدند، پیامبر(ص) در حالیکه به آن حضرت اشاره میکردند خطاب به ابوبکر و عمر فرمودند: «هُوَ هذاء» امام مبین در قرآن این است[معانی الاخبار مرحوم صدوق، ص95].
نظیر همین روایت را کلینی (علیهالرحمة) هم نقل میکند و در روایت دیگر علیبنابراهیم نقل میکند که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «وَ الله اَنَا اِمامٍ مبین» به خدا قسم آن امام مبین در قرآن منم.
روایت را علمای تفسیر، نقل میکنند[تفسیر قمی 548 ـ نورالثقلین / 379 / ج4. تفسیرالبرهان ج4 / ص5]، این ریشه قرآنی هم دارد که مراد از کتاب مبین و امام مبین و امالکتاب علی(ع) است. یعنی در اصل همة ائمه هستند، لذا وقتی که میگوییم علی(ع)، این از باب مصداق است. زیرا چهارده معصوم از نظر فضائل هیچ تفاوتی با هم ندارند، و در روایات هم فراوان از پیامبراکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) به این عنوان میخوانیم:
«اولنا محمد(ص)، اوسطنا محمد(ص)، آخرنا محمد(ص)»
روز میلاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به تمامی دوستان تبریک می گویم