رسته‌ها
قرآن کریم
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 584 رای
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده می‌شود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلی‌اند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظت‌شده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
417
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1387/02/24

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی قرآن کریم

تعداد دیدگاه‌ها:
759
[quote='izedmehr']شواهد تاریخی نشان میدهد که پیامبر قبل از وفات جانشینی برای خودش تعیین نکرده..
اگر تعین کرده بود امت اسلامی بیش از 72 فرقه نمیشد..[/quote]
هیچ یک از پیامبران جانشین نداشته اند ...اما پیامبر اسلام حضرت علی را برادر دینی خود معرفی کرده کسی که حامی و پشتیبان دین اسلام است
izedmehr عزیز
در جهان اسلام چه اهل تسنن و چه تشیع هیچکس حضرت علی ع را به دروغگوئی متهم نکرده است، و همه اورا ستایش می کنند و به نیکی و راستگوئی و
شجاعت و متصف به خصائص بی نظیر انسانی یاد می کنند، وقتی آیه شریفه ( و انذر عشیرتک الاقربین ) برای دعوت قوم و قبیله اش به تشرف به اسلام، بر
حضرت محمد ص نازل شد، به هنگام تشکیل جلسه با حضور همه مشاهیر قوم که از فرزندان عبدالمطلب و وابستگان نزدیک وی بودند ، آن حضرت آنها را دعوت
به اسلام فرمود، حضرت علی ع که در آن زمان سنش ازهمه کمتر بود چنین می گوید: وقتی حضرت رسول اکرم ص لب به سخن گشود و آنان را به ذکر شهادتین
ترغیب نمود که اسلام بیاورند ( مجالی برای شرح مفصل آن نیست )، آنان پاسخی ندادند و خاموش بودند و هر بار که در آن مجلس دعوت به اسلام تکرار می شد
من بر میخاستم و دعوت وی را لبیک می گفتم و آن حضرت مرا به نشستن امر می کرد تا اینکه برای سوم که همگی ساکت بودند و در دل استهزاء می کردند
باز هم از جا برخاستم و فرمان او را اطاعت کردم و آن حضرت رو به من کرده و فرمود بنشین؛ تو برادر و وارث و وصی و جانشین بعد از من هستی، که بزرگان قوم
با نیشخند و تمسخر به ابوطالب گفتند چنانچه اسلام بیاوری سیادت و آقائی فرزندت علی ع که ازهم کوچکتر است بر تو مبارک باشد، البته در منابع متعددی
از اهل تسنن دلائل جانشینی و وصایت حضرت علی ع ذکر شده که همه به آنها دسترسی دارند، بنابر این علی رغم فرمایش شما؛ شواهد تاریخی نشان
می دهد که پیامبر قبل از وفات جانشینی برای خودش تعیین کرده که اگر تعیین نکرده بود میلیونها امت شیعه اسلامی که متعادل ترین و سالم ترین و بی
آزار ترین مردم ازبین مذاهب گوناگون اسلام به پیروی از جانشین برحق پامبر اسلام هستند وجود نداشت، از همه این دلائل نیز که بگذریم دوران پنج سال حکومت
حضرت علی ع با برقراری مساوات و عدل و برادری که در تمام تاریخ بشر نظیر ندارد خود بهترین دلیل شایستگی و حقانیت وصایت و جانشینی حضرت محمد ص است.
[quote='izedmehr']شواهد تاریخی نشان میدهد که پیامبر قبل از وفات جانشینی برای خودش تعیین نکرده..
اگر تعین کرده بود امت اسلامی بیش از 72 فرقه نمیشد..[/quote]
کسی حرفی از تعیین جانشین زد؟ یا هدف تنها انحراف بحث است تا قبول اشتباه نکنیم؟
شواهد تاریخی نشان میدهد که پیامبر قبل از وفات جانشینی برای خودش تعیین نکرده..
اگر تعین کرده بود امت اسلامی بیش از 72 فرقه نمیشد..
در جواب بعضی ها بگم ؛ وقتی خلیفه دوم خواست خلافت را به امام علی ع ندهد (که نداد) در علی ع دنبال عیب گشت٫ وقتی نتوانست عیبی پیدا کند گفت:
علی ع دارد که شوخ طبع است و نمیشود حکومت را به انسان شوخ طبع داد...
ما زیاده که شوخی هایی از پیامبران و علما شندیم٫‌ چند مثال میگم:
............................
روزی پیامبر، به همراه بلال، از کوچه ای می گذشتند . بچه ها مشغول بازی بودند . بچه ها تا پیامبر را دیدند، دور او حلقه زدند و دامنش را گرفتند و گفتند : همان طور که حسن و حسین را بر شانة تان سوار می کنید، ما را هم بر شانه خود سوار کنید .
بچه ها هر یک گوشه ای از دامن پیامبر را گرفته بودند و با شور و اشتیاق، همین جمله را تکرار می کردند . پیامبر با دیدن این همه شور و شوق، به بلال فرمودند : « ای بلال ! به منزل برو و هر چه پیدا کردی، بیاور تا خود را از این بچه ها بخرم».
بلال، با عجله رفت و با هشت گردو برگشت . پیامبر، هشت گردو را بین بچه ها تقسیم کردند و بدین ترتیب، خود را از دست بچه ها رها کردند و به همراه بلال، به راهشان ادامه دادند . در راه، پیامبر، رو به بلال کردند و به مزاح گفتند: «خدا برادرم، یوسف صدّیق را رحمت کند . او را به مقداری پول بی ارزش فروختند و مرا نیز به هشت گردو معامله کردند
...................................
چشمان ابا هریره، در پی پیامبر بود . در کمین فرصتی نشسته بود تا کفش های پیامبر را بردارد . پیامبر، کفش هایش را درآورد و وارد منزل شد . ابا هریره، آرام و خون سرد، یواشکی کفش های پیامبر را برداشت و به طرف بازار به راه افتاد، بدون این که کسی متوجّه شود . اباهریره، در راه، خرما فروش را دید و گفت : «این کفش ها را در ازای خرما می خری؟». خرما فروش، مقداری خرما از سبد برداشت و به ابا هریره داد و کفش های پیامبر را از او خرید . ابا هریره نیز خرماها را گرفت و به طرف خانه رسول خدا به راه افتاد . ابا هریره آرام و خون سرد، خرما به دست، خدمت رسول خدا رسید و گوشه ای نشست. ابا هریره تا نشست، مشغول خوردن شد.
پیامبر که در جمع یاران نشسته بود، تا چشمشان به ابا هریره افتاد فرمودند : « ابا هریره! چه می خوری؟». ابا هریره با لبخند جواب داد : « ای رسول خدا ! دارم کفش های شما را می خورم ».
.....................................
روزی پیامبر و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: «ای علی! بسیار می خوری». حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: «آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است
....................................
پیامبر(ص) به پیرزنی که دربارة بهشت از آن حضرت می پرسید، فرمود : « پیرزنان به بهشت نمی روند ». بلال، آن پیرزن را گریان دید و به پیامبر، خبر داد . پیامبر فرمود : « بلال ! سیاهان هم به بهشت نمی روند » . بلال هم در بیرون مجلسِ پیامبر و در کنار آن پیرزن، به گریه نشست . عباس عموی پیامبر، خبر داد . پیامبر فرمود : « عمو جان ! پیر مردها هم به بهشت نمی روند ؛ امّا بمان تا بشارتت بدهم » . سپس آن دو را هم فرا خواند و فرمود: «خداوند، پیر زنان و پیرمردان و سیاهان را به زیباترین شکل، برمی انگیزد و اینان جوان و نورانی می شوند و آن گاه، به بهشت، وارد می گردند
.............................
[quote='izedmehr']ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺬﺍﻫﺐ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ [/quote]
چطور می تونید چنین حرفی بزنید؟ اسلام که فقط نماز و روزه و احکام نیست...
پیامبر خودشون فرمودند : محبوبترین شما نزد خدا ، خوش اخلاق ترین شما هستند . در دین ما بسیار خوش خلقی سفارش شده...
خندیدن...شاد بودن....چرا این تفکر غلط رو دارید که متدینین عبوس هستند؟
اگر می فرمایید در کلیسا نمیشه خندید دلیلش این نیست که باید خشک یا غمگین بود...فقط اونجا مکانی نیست که شما بتونید برید جک بگید و بخندید ...موضوع این نیست که به خاطر مذهب نخندید...بلند نخندیدن و قهقهه نزدن احترام به اون مکان مقدسه....
[quote='izedmehr']ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺴﺎ .
ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺴﺎ، ﺗﻮ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﻣﻲ
ﺷﻮﻱ ﻛﻪ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﻱ ﺻﻠﻴﺐ
ﺁﻭﻳﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ . ﺑﻴﺴﺖ ﻗﺮﻥ …
ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺍﻳﻨﻚ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ .
ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺶ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ
ﺻﻠﻴﺐ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﻭ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﻗﺮﻥ
ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻠﻴﺐ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ .
ﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺻﻠﻴﺐ،
ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺬﺍﻫﺐ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺣﺲ ﺷﻮﺥ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻴﭻ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩﻩ
ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
osho[/quote]
•ابی الجارود گوید: شنیدم امام باقر (علیه السّلام) می فرمودند: به راستی دوست داشتنی ترین کارها به درگاه خدا عزوجل شاد کردن مومن است یا سیر کردن مسلمانی یا پرداختن بدهکاری او.
اصول کافی جلد 4
علی (ع) فرموده اند: مواقع تفریح و شادمانی فرصت است،( اافراد عاقل فرصت ها را مغتنم می شمارند و از آن ها به نفع خوشبختی و سعادت خویش استفاده می کنند.(
منبع : فهرست غرر ، ص 157
علی (ع) فرموده اند: فرح و شادمانی باعث بهجت و انبساط روح و مایه ی تهییج وجد و نشاط است.
منبع : فهرست غرر، ص157
رسول اکرم (ص) فرمودند : مخلوق خداوند عموماً عیالات خدا هستند و محبوب ترین فرد نزد خداوند کسی است که به عیالات خدا نفعی برساند و خانواده ای را شاد نماید.
منبع : کافی 2 ، ص164
ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻦ ﺳﻴﻨﻤﺎ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺴﺎ .
ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺴﺎ، ﺗﻮ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﻭﺍﺭﺩ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻧﻲ ﻣﻲ
ﺷﻮﻱ ﻛﻪ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﻱ ﺻﻠﻴﺐ
ﺁﻭﻳﺰﺍﻥ ﺍﺳﺖ . ﺑﻴﺴﺖ ﻗﺮﻥ …
ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺍﻳﻨﻚ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ .
ﻳﻬﻮﺩﻳﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺶ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ
ﺻﻠﻴﺐ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﻭ ﻣﺴﻴﺤﻴﺎﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﻗﺮﻥ
ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻠﻴﺐ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ .
ﻭ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺻﻠﻴﺐ،
ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﻛﺎﺭﻱ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ !
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺬﺍﻫﺐ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺭﺍ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .
ﺣﺲ ﺷﻮﺥ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻴﭻ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺑﻪ
ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻛﻴﻔﻴﺖ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﺍﺩﻩ
ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
osho
[quote='خلیفه شب']
اما این خیلی خنده دار و دور از ذهن هستش درمورد سربازی! چون برای حفظ خاک این قضیه لازمه. حالا منو مسخره نکنید که شکل جنگ و دفاع عوض شده و این ها که .... حالا مهم نیست.مهم اینه که از هرطرف بخوای قضاوت کنی لازمه. اینطور که شما میگی هیچکس از خوابیدن تو سایه بدش نمیاد و اگه این یه قانون نباشه همه دلشون میخواد کلا بیخیالش بشن.
و درمورد مثال ازدواج زورکی دخترها موافقم. البته این مساله به اسلام هییییییییچ ربطی نداره.
خلاصه مثال ها بحقه ولی جاش اینجا نیست.
واینکه ببخشید همینطوری بی اجازه اومدیم وسط حرف اساتید!!!![/quote]
سلام دوست عزیز
جای خنده ندارد چون اجبار با ترغیب فرق می کند، اتفاقا هر کشوری به ارتش و قوای مسلح احتیاج دارد اما نه بدین شکل، سرباز و سربازی وقتی امری مقدس و مثبت خواهد شد که مزایایش آنقدر شود که وقتی می گویند "طرف سرباز است" حس فلاکت به شما منتقل نشود بلکه آن را شغل بدانید و در واقع افراد با دید باز خواهان این شغل باشند در بسیاری از کشورها پدیده به اسم سربازی اجباری وجود ندارد. همانطور که خیلی از دوستان اطراف من از دوره خدمت خود تعریف های میکردند بس عجیب، گچ کاری ساختمان و وصله و پینه زدن سقف پارکینگ مافوق و...
مسئله اسلام یا مسیحیت یا... نیست، مسئله کاری است غلط، کاری است که به هر دری زده شود اول و آخرش غلط است، اتفاقا همچنان هم این قضیه پابرجاست کافی است سری به برخی نهاد های حامی کودکان بزنید، نه اینکه این قضیه فقط در ایران باشد، متاسفانه همه جا ریشه دارد.
بحثی که در آن جار و جنجال الکی و برای شلوغ بازی و ایجاد جوء نباشد بسیار لذت بخش است و با تشکر از شما برای ابراز عقیده یتان.
درود.
جناب carboon777 اول اینکه میدونم این ها فقط دو مثال هستش که شما آوردی. اما این خیلی خنده دار و دور از ذهن هستش درمورد سربازی! چون برای حفظ خاک این قضیه لازمه. حالا منو مسخره نکنید که شکل جنگ و دفاع عوض شده و این ها که .... حالا مهم نیست.مهم اینه که از هرطرف بخوای قضاوت کنی لازمه. اینطور که شما میگی هیچکس از خوابیدن تو سایه بدش نمیاد و اگه این یه قانون نباشه همه دلشون میخواد کلا بیخیالش بشن. اما این درسته که اجرای این قاون افتضاحه. الان برادر من دوبار این امکان براش بوده که موقعیت شغلیش رو مثلا از درجه ی 10 به یک برسونه ولی کارتشو نمیدن. حالا بگذریم از همه ی مصیبت های دوره سربازی! مصیبت هایی که میتونست با اجرای درست ÷یش نیاد! مصیبت هایی که برای مثلا برادرهای دوستانم نبوده چون یه آخوندی چیزی داشتن. راستش ما هم داشتیم ولی از بدشانسی سربزنگاه فوت کرد! خلاصه اینهمه حرف زدم که بگم مشکل از اجراست. بی عدالتی.
و درمورد مثال ازدواج زورکی دخترها موافقم. البته این مساله به اسلام هییییییییچ ربطی نداره. دلیلش فرهنگ کوچه بازاری ما هستش. دختران ما هیچوقت از روی عشق واقعی ازدواج نمیکنن معمولا بخاطر ترس از بالا رفتن سن و انگ ترشیدگی(!!!!!!!)، خودشونو میزنن به عاشقی و بی خیال همه چی بله رو میگن. درواقع دلیل اصلی این برده داری خودشون هستن. الان دیگه هیچ ÷درو مادری اینطور جبار نیست! اصلا این موضوع ربطی به اسلام نداره! ما می بینیم مثلا سریال هایی ساخته میشه که اونقدرا حرفی از اسلام و قرآن درش نیست ولی این برده داری اجتماعی رو اصلا فرهنگ سازی میکنه!
خلاصه مثال ها بحقه ولی جاش اینجا نیست.
واینکه ببخشید همینطوری بی اجازه اومدیم وسط حرف اساتید!!!!
قرآن کریم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک