تاریخ تمدن اسلام و عرب
مترجم:
هادی خاتمی بروجردی
امتیاز دهید
نقد و تحلیل از دو کتاب تاریخی: تاریخ تمدن اسلام نوشته جرجی زیدان و تاریخ تمدن عرب نوشته گوستاو لوبون فرانسوی
بدیهی است که سرگذشت اسلام و تمدن آن همراه با تجزیه و تحلیلها همهجانبه علمی و تحقیقات تاریخی در کتاب «تاریخ تمدن عرب» که شاید کتابی است که در راه نشان دادن سیمای واقعی تمدن اسلام و شناخت چهره قوم عرب نوشته شده و نخستین گامی باشد که مؤلف آن گوستاو لوبون تمدنشناس و طبیعیدان، جامعهشناس و پزشک، محقق و مورخ و نویسنده بزرگ فرانسوی در تحقیقات عمیق خود پیرامون تمدن عرب پس از استقصاء تمدنهای بشری برداشته، مطالعه میشود. اما اگر کسی بخواهد عمیقتر باشد و نزدیکتر بنگرد، باید به مطالعه کتاب «تاریخ تمدن اسلام» تألیف جرجی زیدان نویسنده مبتکر باید بپردازد و سودهای فراوانی از آن خواهد برداشت؛ زیرا با مطالعه معلوم میشود با وجود اینکه این مورخ نامی از قواعد و قوانین کلی اجتماع و انسانشناسی، در راه شناخت روابط جامعه اسلامی با جامعه درهم انسانی و رابطه میان دین و تمدن که یکی از مسائل جدی علوم انسانی است، فراوان کمک گرفته و در حساسترین زمینههای گوناگون مسائل مربوط به تمدن اسلام و ملت عرب به بحث و گفتگو پرداخته است. هادی خاتمی بروجردی در این کتاب به نقد و بررسی این دو کتاب پرداخته است.
بیشتر
بدیهی است که سرگذشت اسلام و تمدن آن همراه با تجزیه و تحلیلها همهجانبه علمی و تحقیقات تاریخی در کتاب «تاریخ تمدن عرب» که شاید کتابی است که در راه نشان دادن سیمای واقعی تمدن اسلام و شناخت چهره قوم عرب نوشته شده و نخستین گامی باشد که مؤلف آن گوستاو لوبون تمدنشناس و طبیعیدان، جامعهشناس و پزشک، محقق و مورخ و نویسنده بزرگ فرانسوی در تحقیقات عمیق خود پیرامون تمدن عرب پس از استقصاء تمدنهای بشری برداشته، مطالعه میشود. اما اگر کسی بخواهد عمیقتر باشد و نزدیکتر بنگرد، باید به مطالعه کتاب «تاریخ تمدن اسلام» تألیف جرجی زیدان نویسنده مبتکر باید بپردازد و سودهای فراوانی از آن خواهد برداشت؛ زیرا با مطالعه معلوم میشود با وجود اینکه این مورخ نامی از قواعد و قوانین کلی اجتماع و انسانشناسی، در راه شناخت روابط جامعه اسلامی با جامعه درهم انسانی و رابطه میان دین و تمدن که یکی از مسائل جدی علوم انسانی است، فراوان کمک گرفته و در حساسترین زمینههای گوناگون مسائل مربوط به تمدن اسلام و ملت عرب به بحث و گفتگو پرداخته است. هادی خاتمی بروجردی در این کتاب به نقد و بررسی این دو کتاب پرداخته است.
آپلود شده توسط:
شازده
1399/02/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ تمدن اسلام و عرب
درضمن شما میگید چین بده چون منشا ویروس کرونا بود! پس آمریکای شما که منشا ویروس انفولانزا بود هم باید اضافه کنید. شما چطور آدمی هستد الگوی یک کشوری رو میدید که یک ویروس خطرناک مثل آنفولانزا ازش بیرون اومد. به منطق لبیرال ها حرف زدم:))
من وکیل وصی چین نیستم ولی صحبت از مسلمانان شین جیانگ شد. خبر دارید اکثر این مسلمانان میخواستن به داعش ملحق بشن؟ کلی کار تروریستی میکردن؟ البته من گناه چین رو پوشش نمیدم و مثل شما لبیرال ها نمیخوام مدام تطهیر ممالک دیگه رو بکنم.
مثال چین فقط یک مثال بود که بفهمید بدون دمکراسی هم میشه پیشرفت کرد. ایران خودش دارای نظام بوروکراسی نخبه سالاری 2500 ساله ایرانشهریه که خوشبختانه با شیعه و اسلام هم در تقابله. شما خودتون ارگان های انتصابی رو با ارگان های انتخابی ایران مقایسه کنید، کدوم موفقه؟
ببخشد ولی این نظر به شخصه خودمه.
اولا باید تاکید کنم که تو تاریخ معاصر همیشه مستبدای لایق هزاران برابر بهتر از دموکرات های ما بودن. درمورد دوران مشروطه مثلا، تمام روشنفکران به معنای واقعی کلمه گند زدن! آخرش مجبور شدن دست به پای عمال استبداد سابق مثل عین الدوله بشن. آخرش خودشون رضاشاه رو به قدرت رسوندن. رضاشاه شکی نیست با کودتای انگلیسی بقدرت رسید، ولی روشنفکران ما نقش در تحکیم قدرتش داشتن. اینکه میگن انگلیسیا رضاشاه رو شاه کردن فقط احمقبازی لبیرال های صادراتیه. اتفاقا همین رضاشاه باوجود اینکه مجلس رو طویله میدونست، خیلی بهتر جکومت کرد. کلی زیرساخت پایه گذاشت و بیشتر آرزوهای انقلاب مشروطه رو برآورده کرد. آخه ملتی که راه آهن نداشته باشه و لنگه نون باشه، دمکراسی براش مهمه؟ الان یک سوال، ما شاهی تو تاریخمون دموکرات تر از احمدشاه نداشتیم، شما ترجیح میدید زمان احمدشاه بودید که غرق در دموکراسی میشدید یا رضاشاه؟ اینجاست که شعار زیبای مرگ بر دمکراسی معنا میدهد.
اتفاقا بنظرم احمدشاه دقیقا آینه لبیرال ها و آزادیخواهاس، یک آدم اهل عشق و حال و شهوت که کلم فروشی در خارج را به شاهی ایران ترجیح میداد ولی خب میهن پرست هستند در عین حال. اما نمیفهمن که اصلا عرضه کاری رو ندارن. آقاجان دموکراسی به درد چه مردمی میخوره که نون ندارن بخورن؟ احزاب و روزنامه آزاد به درد کدام مردم میخورد که سواد ندارن؟ رجل دموکرات به درد کدام مملکت میخورن که در حال تجزیه و تهاجم خارجی است؟ جالب اینه که باز دوباره پس از رضاشاه این هرج و مرج رو دیدیم. زمانی که اذربایجان داشت جدا میشد، اما مجلسی های بیشرف ما درگیر حزب بازی و ژانگولک بازی های دمکراسی بودن. احزاب چرا باید آزاد باشن درحالی که نصفشون وطن فروش و طرفدار خارجی هستن؟ همین قوام السلطنه خودش یک دیکتاتور بود ولی آذربایجان رو برگدوند. درحالی که نخست وزیرای دموکرات قبل از اون بلد نبودن شلوارشونو بکشن بالا
درضمن من دیکتاتور دوست نیستم. من نخبه سالاری دوست هستم. سیاست یک دنیای پیچیده است و هرکسی مغزشو نداره دخالت کنه توش. چه برسه به ملتی که حتی کتابخوان نیستن! درضمن همین دیکتاتورها اتفاقا دوبرابر شما دموکرات ها آبادانی کردن. شما یکبار گفتین چرا رضاشاه رو قبول داریم که فقط یک راه اهن ساخت؟ من جواب شمارو میدم، شما دموکرات ها تو ایران حتی اونم نساختید:)) دوران زیبای مشروطه و دوران اولیه محمدرضاشاه و خمینی رو به اندازه کافی دیدیم!!!!!!!
حوزه قم در پیامد برچیده شدن حوزهی تهران درست شد.امروزه این نواندیشنمایان، نژاد را به هر چیزی میچسبانند، برای نمونه اگر در پاد قومی سخن بگویی، به تو میگویند نژادپرست، با اینکه قوم با نژاد از هم جدا هستند، حتا اگر فرهنگ گروهت را بالاتر از فرهنگ دیگر گروهی بدانی به تو نژادپرست فرهنگی (Cultural Racism) میگویند، بمیریم که چه اندازه روحیهی این نژادپرستستیزان شکننده است :)) ولی اگر نژادپرستی اگر با دیدگاهی واژهشناسانه به آن بنگرید، چیز بدی نیست، همین واژهی "پرستار" از ریشهی "پرست" میآید. پرستار هم کسی هست که از چیزی نگهداری میکند، بنده ام اکنون که شما نژادپرستستیزان، نژاد به هر چیزی نامنهاد میکنید، بنده نژاد را همچون "زادبوم یا ملت" میگیریم و خود را پرستار زادبوم خویش میدانم! با این روی نه از نژاد زرد، سیاه با سرخ بدم میآید، نه باوری به "نژاد آریا" دارم؛ عرب که نژاد نیست که اگر بخواهیم سخنی در نکوهشش بگوییم، نژادپرست شویم. شاید بنده نژادپرست فرهنگی باشم زیرا عربهای راستین که در جده و حجاز زندگی میکند به راستی بیفرهنگ هستند، نگاه کنید چگونه آمدند با بیشرمی هر چه بیشتر شاخاب همیشه پارس، حلیج عـ**** کردند؟ آنچه که بد است نژادستیزی است که کار تازیان این باشند، زیرا هنوز فرهنگ قبیلهایشان را نگهداشتهاند، نه نژادپرستی که نگهداری کردن قومت از گزند جانوران نژادستیز هست.مردمان گوناگون فرهنگهای گوناگونی دارند، اگر بخواهیم همه را یکسان ببینیم، بایست آن قبیلههایی را هم که در آفریقا هنوز شهرگان نشدهاند را در اندازهی عربهای سعودی بدانیم، خب در اینجا دادگری را برای تازیان نتوختیم. بنده تنها راستی و درستی را میبینم. همچنین بنده گفتم مغولستان آزادیهای خویشتانه بیشتر از ما دارد نه دموقراضه است، خوب است دیدگاه در همینجا بودش دارد، خود مردمسالاری یا دموکراسی یک رویهی آزادیستیز است زیرا آزادی گروههای کمینه را میگیرد، آزادیای افزون به گروهها بیشینه میبخشد. اگر سخنان کاربر Khwinrath را میلایکم، نه برای آن که با درونمایهاش همساز باشم برای این است که دارد خوب حال تو یکی را میگیرد که داشتی برای مسلمانان دین میتراشیدی و آنان را دموکرات نشان میدادی، مسلمان راستین همانا خونیرث است، بنده بیشتر بیزار هستم از این که کسی بخواهد به اسلام کراوات ببندد تا مسلمان باشد.
شوخی نمیکنم دوست گرامی. فکر میکردم منظور بنده از زمره ی واضحات بود که در ذکر آن نکته اقدامات انقلابی دو شاه پهلوی را منظور داشتم که واکنش(ی که خوب است بگوییم فرهنگی، و با ادبیات طاغوت و شیطان بزرگ و چه و چه که صرفا تحریکات متقابل و انقلابیگیری بود توصیفش نکنیم) علما، و درنهایت آقای خمینی را برانگیخت (با نقطه ی اوج کشف حجاب، و جشن هنر شیراز و 2500ساله). وگرنه حرفی درباره ی mystic بودن پسر و غیرت دینی داشتن پدر (و دلجویی هر دو از علما و مثالهایی مانند مثالهای شما) نیست!
خب حتی این کشورهای اسلامی هم امروزه به همان شکلی که در گذشته بوده اند گردانده نمی شود؛ آیا مسلمانان امروزه با جزیه از پیروان دیگر دینها میگیرند؟ یا برده داری میکنند؟ یا ازدواج با دختربچگان 9 ساله در آن آزاد است؟ حتی در برخی از این کشورها مانند ترکیه چندزنی غیرقانونی است! بسیاری از پسرها را دیده ام که دوست دختر دارند ولی هنگامی که نام امام حسین و عاشورا به میان می آید، می خواهند شما را جر بدهند اگر یک وقت نقدی بخواهی بکنی. بسیاری از جوانان مسلمان ما هم دیگر به دین بی تفاوت هستند. زیرا جهان مدرن دیگر پذیرای دین نیست و روز به روز نقش دین دارد کمرنگتر میشود. آن آماری هم که بنده دادم از ویکی پدیای انگلیسی بود، برخی هستند که خودشان را مسیحی فرهنگی - Cultural Christians - میدانند با اینکه به خدا باوری ندارند تا خاورمیانه ایها را مسلمان فرهنگی کنند زیرا دارای گرایشهای ناسیونالیستی هستند و میخواهند خاورمیانه ایها را هر جور شده به کشورشان راه ندهند ولو یک ملت مسیحی را هر جور برای خود بتراشتند، این چیزی که شما میفرمایید بیشتر برازنده این گروه است.
چجوری از جانب 82 میلیون بربریت را مناسبشان میداند؟ در بسیاری از کشورهای غربی که با قانونهای سکولار میگردد، بیشتر مردم مسیحی هستند، برای نمونه آمریکا 65 درصدش مسیحی هست و در آن هم اعدام برای قتل انجام میشود، پس فرزند آن مسلمان به قصاص میتواند برسد. جمع کنید این باورهای پان-اسلامیستی بیهوده را، سیاست جای آدمهای عقب افتاده ایدئالیست نیست. از یک طرف دموکراسی را قبول ندارد از یک طرف دیگر هم میگوید اگر مسلمان اکثریت باشند، کشور هم باید اسلامی باشد، واقعا که نوبر است! خود همین تئوکرات هم واژهای غربی است. دموکراسی هم به این نمیگویند هر چه اکثریت گفت باید انجام شود، آن دموکراسی مستقیم است، خود دموکراسی چند دسته است.[/quote]
اینکه اعدام بساطش همه جای دنیا برچیده شود و زندانی انسانی(مگر زندان و سلب آزادی میتواند انسانی باشد؟)جایگزین آن شود که آرزوی اخلاقی همه ی ماست(امیدوارم اینگونه باشد). قصاص هم بازمانده ی احساسات قبیله ای و انتقامی خونخواهانه است...همان بهتر که نباشد ولی باید مردم هر واحد سیاسی(فعلا کشور و نه جز آن) به این نتیجه برسند، و هیچ نهادی هم یک شبه عوض نمیشود (منهدم کردن یکباره اش هم نتیجه ی معکوس داشته تا چشم کار میکند در تاریخ انسانی). در کشورهای "غربی" هم این نهادهای منفک از کلیسا دیرزمانی نیست که وجود دارند و به هرحال متفاوتند از نهادهای سیاسی ایران(که از زمان ساسانی ببعد، حاکمیتهایی که سراسری بوده اند به استثنای پهلوی ها که قاعده را ثابت میکند، دولت مرکزی در پیوند وثیق با نهاد دین بوده). به نظر می آید اشاره ی شما به مسیحی بودن "جوامع مسیحی" بلاوجه است؛ که حتی "مسیحی بودن" مردم آنها هم قابل احراز نیست. به pollهای جامعه شناختی اخیر کشورهایی چون آمریکا و استرالیا دقت کنید که چه درصد بالایی از مردم دین حتی در زندگی شخصیشان هم به دین بیتفاوت هستند؛ مسئله صرفا هویت نیست که مسیحی زاده ها خودشان را مسیحی بدانند.
چجوری از جانب 82 میلیون بربریت را مناسبشان میداند؟ در بسیاری از کشورهای غربی که با قانونهای سکولار میگردد، بیشتر مردم مسیحی هستند، برای نمونه آمریکا 65 درصدش مسیحی هست و در آن هم اعدام برای قتل انجام میشود، پس فرزند آن مسلمان به قصاص میتواند برسد. جمع کنید این باورهای پان-اسلامیستی بیهوده را، سیاست جای آدمهای عقب افتاده ایدئالیست نیست. از یک طرف دموکراسی را قبول ندارد از یک طرف دیگر هم میگوید اگر مسلمان اکثریت باشند، کشور هم باید اسلامی باشد، واقعا که نوبر است! خود همین تئوکرات هم واژهای غربی است. دموکراسی هم به این نمیگویند هر چه اکثریت گفت باید انجام شود، آن دموکراسی مستقیم است، خود دموکراسی چند دسته است.