ماهنامه گل آقا - شماره 10 - خرداد 1371
امتیاز دهید
با آثاری از:
جهانگیر پارساخو
ناصر پاکشیر
محمد پورثانی
ابوتراب جلی
ناصر چولایی وکیلی
محمد حاجی حسینی
امیر رضا خادم
محمد خرمشاهی
دکتر حسن خواجه نوری
ابوالفضل زرویی
سید احمد سیدنا
پوپک صابری
کیومرث صابری
محمد رفیع ضیایی
احمد عبداللهی نیا
احمد عربانی
مرتضی فرجیان
فریبا فرشاد مهر
جواد فرهمند
بهروز قطبی
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
مهندس محمد علی گویا
محمود گیوی
حسین هاشمی… و گل آقا، گلنسا - مش رجب - غضنفر - شاغلام و…
سلام شب بهخیر. . !
خنده و فواید آن
بعضی از خوانندگان عزیز، از ما ایراد میگیرند که شما - یعنی بنده که «غضنفر» باشم - اولا به چه حقی «سرمقاله» مینویسی و ثانیا چرا به مسائل فرهنگی، همسنگ و همسان با مسائل سیاسی و مخصوصا اقتصادی، توجه نمینمایی و ثالثا آفرین بر تو که جای خالی گل آقا را در ماهنامه، نتوانستی پر کنی! تا در تداوم راه آن زنده یاد! و حفظ اصول سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» همیشه چشممان به راه باشد که گل آقا بیاید و سخان سرمقاله ماهنامه را نیز شخصا به دست بگیرد و… قس علیهذا!
ما این نظریات خوانندگان عزیز را در یک بحث درون گروهی! توی همین آبدارخانه و در محضر شخص گل آقا مطرح نمودیم. ایشان در نهایت تواضع، مختصر بادی به غبغب انداخت! و از باب فروتنی لبخندی فرمود و گفت: عجب…! یعنی تا حالا سرمقاله ماهنامه را ما نمینوشتیم؟
ملاحظه فرمودید؟ این هم از هوش و حواس گل آقا! یعنی همان گل آقایی که شما خوانندگان عزیز به خاطر ایشان، کاسه کوزه اینجانب را برهم زده، بساط سرمقاله نویسی بنده را در نوردیدید! فلذا! از این شماره، سرمقالههای ماهنامه را نیز ایشان خواهند نوشت و ته مقاله ماهنامه را که تا حالا شاغلام مینوشت، ما! شاغلام هم برود کشک بسابد و غاز بچراند و اگر وقتی باقی بود، همان دیشلمه را تدارک کند!
«غضنفر»
سلام بر خوانندگان عزیز!
فرموده بودید ما بیاییم که آمدیم و خواسته بودید برای شما سرمقالههای فرهنگی و سیاسی بنویسیم که آن هم به روی چشم! البته ما عادت داریم - و راهش را نیز بلدیم - که موضوع نوشتههای خود را اقتصادیات قرار دهیم و فرهنگیات! را نیز در سوراخ - سمبههای مسائل اقتصادی بگنجانیم - منتهای مراتب، خواننده باید حواسش را جمع کند و خودش از مقالات اقتصادی ما نتایج فرهنگی استخراج نماید که این هم چندان دشوار نیست!
عرض به حضور مبارکتان، همان طور که میدانید در روزهای آخر سال ماضی، در افواه شایع شد که دولت، اجازه نخواهد داد در سال آتی - یعنی همین سال جاری فعلی - قیمت کالاها و خدمات، على الخصوص از نوع دولتی آن، گران شود. حالا این را چه مقامی فرمود؟ نمیدانیم. بخشنامه بود یا مصاحبه؟ این را نیز نمیدانیم! ما همین قدر میدانیم که چنین شایعهای بر سر زبانها افتاد، البته بعد از این که جراید، کتبا و صریحة آن را چاپ کرده بودند! از این که آیا از آغاز سال جدید تاکنون، قیمتها بالا رفته است یا نه، خود از مسائل بامزهای است که شرح آن را در صفها و توی اتوبوسها گفتن و شنیدن، بسی شیرینتر است تا در سرمقاله، نوشتن!
على الخصوص که حرف و سخن، باد هوا میشود و سرمقاله، تا ابد الآباد، به صورت مکتوب باقی میماند و چه بسا که کار دست آدم بدهد!
اما، ما چه میگوییم و حرف حساب ما چیست؟ ما میگوییم که ورود به این بحث، فرهنگ مخصوص به خود را دارد! (و از این جا، وارد مبحث ارتباط تنگاتنگ اقتصاد با فرهنگ میشویم!) و ما نباید آمارهای مکتوب و مضبوط بانک مرکزی را بگذاریم و به دیدهها و شنیدهها و گفتهها استناد کنیم. معنی ندارد که وقتی بانک مرکزی با آن همه دم و دستگاه و علم و پرسنل و کامپیوتر و تحقیق، اعلام میکند که فی المثل قیمت «کشک» در این ماه دو دهم درصد پایین آمده و ارزانی به میزان چه قدر! و بلکه بیشتر نسبت به فلان ماه مشابه، حاصل گردیده و تورم، کم و نمودار خم شده؛ ما با بینشهای به میراث مانده از عصر «چرتکه» و با همان فرهنگ کهنه و قدیمی (و از این جا وارد مبحث ارتباط تنگاتنگ فرهنگ با اقتصاد میشویم!)، این واقعیت ملموس اقتصادی - فرهنگی (!) یعنی گزارش و آمار و نمودار بانک مرکزی را نادیده گرفته، از: بقال و عطار و قصاب و کفاش و لبنیات فروش و بزاز و خراز و میوه فروش و سبزی فروش و سوپر مارکتی! و خیاط و حجره و بازار و بخش خصوصی شاهد بیاوریم و قیمت کالاها و خدمات نهادهای دولتی از قبیل: پست و تلگراف و تلفن و آب و برق و گاز و نفت و بنزین و گازوئیل (و سایر کالاها و خدمات در سایر موسسات دولتی را به آن اضافه نموده، بخش خصوصی و بخش دولتی را یکجا و یکپارچه زیر سؤال ببریم که چی؟ که چرا فی المثل قیمت گوجه فرنگی در همین ماه ماضی به ۲۰۰تومن هم رسید و قیمت گوشت از مرز چهارصد تومن هم در گذشت و هزینه مرسولات پستی ایضا در همین اردیبهشت ماه ماضی چهار صد در صد (!) افزایش پیدا کرد و…
عزیزان من! خوانندگان گرامی!
بیایید به جای چانه زدن بر سر صنار - سه شاهی و گرانی صددرصدی و چهار صد در صدی! و غیره… کلاه خود را قاضی نموده، با مطالعه دقیق گزارشهای بانک مرکزی، برای خودمان یک حالت خوش خوشان ایجاد کنیم و با خنده و شادی و شعف، بقیة عمر عزیز را نیز به شادمانی و شادکامی
که گفتهاند: خنده بر هر درد بیدرمان در است؟
«گل آقا»
بیشتر
جهانگیر پارساخو
ناصر پاکشیر
محمد پورثانی
ابوتراب جلی
ناصر چولایی وکیلی
محمد حاجی حسینی
امیر رضا خادم
محمد خرمشاهی
دکتر حسن خواجه نوری
ابوالفضل زرویی
سید احمد سیدنا
پوپک صابری
کیومرث صابری
محمد رفیع ضیایی
احمد عبداللهی نیا
احمد عربانی
مرتضی فرجیان
فریبا فرشاد مهر
جواد فرهمند
بهروز قطبی
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
مهندس محمد علی گویا
محمود گیوی
حسین هاشمی… و گل آقا، گلنسا - مش رجب - غضنفر - شاغلام و…
سلام شب بهخیر. . !
خنده و فواید آن
بعضی از خوانندگان عزیز، از ما ایراد میگیرند که شما - یعنی بنده که «غضنفر» باشم - اولا به چه حقی «سرمقاله» مینویسی و ثانیا چرا به مسائل فرهنگی، همسنگ و همسان با مسائل سیاسی و مخصوصا اقتصادی، توجه نمینمایی و ثالثا آفرین بر تو که جای خالی گل آقا را در ماهنامه، نتوانستی پر کنی! تا در تداوم راه آن زنده یاد! و حفظ اصول سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» همیشه چشممان به راه باشد که گل آقا بیاید و سخان سرمقاله ماهنامه را نیز شخصا به دست بگیرد و… قس علیهذا!
ما این نظریات خوانندگان عزیز را در یک بحث درون گروهی! توی همین آبدارخانه و در محضر شخص گل آقا مطرح نمودیم. ایشان در نهایت تواضع، مختصر بادی به غبغب انداخت! و از باب فروتنی لبخندی فرمود و گفت: عجب…! یعنی تا حالا سرمقاله ماهنامه را ما نمینوشتیم؟
ملاحظه فرمودید؟ این هم از هوش و حواس گل آقا! یعنی همان گل آقایی که شما خوانندگان عزیز به خاطر ایشان، کاسه کوزه اینجانب را برهم زده، بساط سرمقاله نویسی بنده را در نوردیدید! فلذا! از این شماره، سرمقالههای ماهنامه را نیز ایشان خواهند نوشت و ته مقاله ماهنامه را که تا حالا شاغلام مینوشت، ما! شاغلام هم برود کشک بسابد و غاز بچراند و اگر وقتی باقی بود، همان دیشلمه را تدارک کند!
«غضنفر»
سلام بر خوانندگان عزیز!
فرموده بودید ما بیاییم که آمدیم و خواسته بودید برای شما سرمقالههای فرهنگی و سیاسی بنویسیم که آن هم به روی چشم! البته ما عادت داریم - و راهش را نیز بلدیم - که موضوع نوشتههای خود را اقتصادیات قرار دهیم و فرهنگیات! را نیز در سوراخ - سمبههای مسائل اقتصادی بگنجانیم - منتهای مراتب، خواننده باید حواسش را جمع کند و خودش از مقالات اقتصادی ما نتایج فرهنگی استخراج نماید که این هم چندان دشوار نیست!
عرض به حضور مبارکتان، همان طور که میدانید در روزهای آخر سال ماضی، در افواه شایع شد که دولت، اجازه نخواهد داد در سال آتی - یعنی همین سال جاری فعلی - قیمت کالاها و خدمات، على الخصوص از نوع دولتی آن، گران شود. حالا این را چه مقامی فرمود؟ نمیدانیم. بخشنامه بود یا مصاحبه؟ این را نیز نمیدانیم! ما همین قدر میدانیم که چنین شایعهای بر سر زبانها افتاد، البته بعد از این که جراید، کتبا و صریحة آن را چاپ کرده بودند! از این که آیا از آغاز سال جدید تاکنون، قیمتها بالا رفته است یا نه، خود از مسائل بامزهای است که شرح آن را در صفها و توی اتوبوسها گفتن و شنیدن، بسی شیرینتر است تا در سرمقاله، نوشتن!
على الخصوص که حرف و سخن، باد هوا میشود و سرمقاله، تا ابد الآباد، به صورت مکتوب باقی میماند و چه بسا که کار دست آدم بدهد!
اما، ما چه میگوییم و حرف حساب ما چیست؟ ما میگوییم که ورود به این بحث، فرهنگ مخصوص به خود را دارد! (و از این جا، وارد مبحث ارتباط تنگاتنگ اقتصاد با فرهنگ میشویم!) و ما نباید آمارهای مکتوب و مضبوط بانک مرکزی را بگذاریم و به دیدهها و شنیدهها و گفتهها استناد کنیم. معنی ندارد که وقتی بانک مرکزی با آن همه دم و دستگاه و علم و پرسنل و کامپیوتر و تحقیق، اعلام میکند که فی المثل قیمت «کشک» در این ماه دو دهم درصد پایین آمده و ارزانی به میزان چه قدر! و بلکه بیشتر نسبت به فلان ماه مشابه، حاصل گردیده و تورم، کم و نمودار خم شده؛ ما با بینشهای به میراث مانده از عصر «چرتکه» و با همان فرهنگ کهنه و قدیمی (و از این جا وارد مبحث ارتباط تنگاتنگ فرهنگ با اقتصاد میشویم!)، این واقعیت ملموس اقتصادی - فرهنگی (!) یعنی گزارش و آمار و نمودار بانک مرکزی را نادیده گرفته، از: بقال و عطار و قصاب و کفاش و لبنیات فروش و بزاز و خراز و میوه فروش و سبزی فروش و سوپر مارکتی! و خیاط و حجره و بازار و بخش خصوصی شاهد بیاوریم و قیمت کالاها و خدمات نهادهای دولتی از قبیل: پست و تلگراف و تلفن و آب و برق و گاز و نفت و بنزین و گازوئیل (و سایر کالاها و خدمات در سایر موسسات دولتی را به آن اضافه نموده، بخش خصوصی و بخش دولتی را یکجا و یکپارچه زیر سؤال ببریم که چی؟ که چرا فی المثل قیمت گوجه فرنگی در همین ماه ماضی به ۲۰۰تومن هم رسید و قیمت گوشت از مرز چهارصد تومن هم در گذشت و هزینه مرسولات پستی ایضا در همین اردیبهشت ماه ماضی چهار صد در صد (!) افزایش پیدا کرد و…
عزیزان من! خوانندگان گرامی!
بیایید به جای چانه زدن بر سر صنار - سه شاهی و گرانی صددرصدی و چهار صد در صدی! و غیره… کلاه خود را قاضی نموده، با مطالعه دقیق گزارشهای بانک مرکزی، برای خودمان یک حالت خوش خوشان ایجاد کنیم و با خنده و شادی و شعف، بقیة عمر عزیز را نیز به شادمانی و شادکامی
که گفتهاند: خنده بر هر درد بیدرمان در است؟
«گل آقا»
آپلود شده توسط:
mahjoob
1399/03/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماهنامه گل آقا - شماره 10 - خرداد 1371