ماهنامه گل آقا - شماره 7 - از 15 بهمن تا 15 اسفند 1370
امتیاز دهید
با آثاری از:
جهانگیر پارساخو
ناصر پاکشیر
محمد پورثانی
ذبیح الله پیر قمی
ابوتراب جلی
ابوالقاسم حالت
محمد خرمشاهی
سید احمد سیدنا
خسرو شاهانی
پوپک صابری
کیومرث صابری
محمد صارمی
محمد رضا صالحی
محمد رفیع ضیایی
احمد عبداللهی نیا
احمد عربانی
مرتضی فرجیان
بهروز قطبی
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
غلامعلی لطیفی
حسامی محولاتی
دکتر کیمیا مسعودی
یحیی وکیلی زند… و گل آقا، گلنسا - مش رجب - غضنفر - شاغلام
سلام شب بهخیر. . !
استقراض!
- آیا «استقراض» فی نفسه، امر مذمومی است؟
وقتی سؤال، همین باشد که فرقاً! ذکر کردیم، البته پاسخگو - هر کی باشد - حق دارد به فارسی سلیس و سره، بپرسد: «چه جورش؟»
بدیهی است که پرسنده اول، متقابلا میتواند بپرسد: «مگر چند جور میباشد؟» هکذا دومی، لابد در جواب اولی خواهد پرسید: تا از چه زاویهای به قضیه، نگاه کنی! » و…
حالا خیال کنید که این پرسش و پاسخ، بین نگارنده (که این جانب باشم) مخاطب (که شاغلام باشد) در همین آبدارخانه مبارکه، رد و بدل شده است. آیا این جور بگو مگو، آدم را به سرمنزل مقصود میرساند؟
البته این جور هم نیست که ما پاسخ هر سوالی را با طرح یک پرسش ثانوی، معطل بگذاریم و مسئله را به اصطلاح «دور» بزنیم و گفتگو را دچار تسلسل کنیم تا در فرصت مناسب، اصل صورت مسئله را پاک و قضیه را مختومه بنماییم. نخیر… ما معمولا در چنین مواقعی، که دست بر قضا بسیار هم حادث میشود، امور را من جمیع جهات به شخص گل آقا احاله میکنیم که قربانش بروم، معدن اخبار و کلید حل اختلافات است و در چنته و انبان مشارالیه، تا بخواهید پاسخهای بکر و دست اول پیدا میشود و فی الواقع، مثل آچاری است که هر پیچ و مهرهای را شل و سفت میکند و جواب هر سوال مطرح و مقدر را در آستین دارد و از هیچ بابت، کم نمیآورد.
آری؛ این بار هم میتوانستیم این سؤال پیچ واپیچ را به محضرشان برده، ضمن استفاضه از فیوضات ایشان، قال قضیه را بکنیم. اما چه شد که این دفعه لقمه را دور سر چرخانیدیم و آب در کوزه، تشنه لبان گردیدیم و کار در خانه، دور جهان را درنوردیدیم؛ احتمالا از این بابت بود که خواستیم مسایل و مشکلات داخلی خودمان را خودمان حل کنیم و با تمرین و ممارست، ترتیبی اتخاذ کنیم که امور مان بیوجود ذیجود ایشان هم بگذرد که اگر آمدیم و زبانم لال، سایه عصا و عینک و قلم مستعمل وی از سرمان کم شد، چهار ستون ساق و سالم آبدارخانه، به یکباره روی سرمان آوار نشود و غلغل همیشه جاودان سماور به خاموشی نگراید!
این جا بود و از این بابت بود و در این راستا بود که ناگهان جرقهای در مغز ناقص ما روشن شد و با خود گفتیم:
«ای غضنفر! نکند سوال این شاغلام، در باب استقراض خارجی بوده و ما بیگدار به آب زده باشیم؟»
اگر چنین باشد، این که میشود همان سوالی که جوابش را آقای رئیس کل بانک مرکزی در اواسط تابستان پارسال داد و گل آقا به تاریخ چهارم مرداد یعنی در قلب الاسد سال ۱۳۶۹ پنبه این جواب را به نحو مبسوطی زد. زیرا که ایشان فرموده بود: «استقراض خارجی، فی نفسه، امر مذمومی نیست!»
و گل آقا پاسخ داده بود: حرف حساب همین است که شما میزنید!
میگویم: برادر غلام جان! شما از چنان سوالی، چنین قصد و نیت و غرض و مرضی داشتی؟ نه، غضنفر را به دست خودت کفن کردی، شما به در گفتی که دیوار بشنود؟ جان آن سبیل نیمه چخماقی «گل آقا» راستش را بگو. ریگی به کفش وامانده بیصاحب ماندهات داری؟ دِ… لاکردار! چراناطقهاتها تعطیل شد؟
میگوید: ای برادر…ای غضنفر … طرح مجدد مسائلی که در زیر آفتاب تموز و توسط یک مقام رسمی مطرح گردیده، در این زمهریر زمستان به ما برازنده است؟ قربان آن عقل نیمه ناقص حضرتعالی (که گاهی مثل حرف حسابهای گل آقا پاره سنگ برمی دارد) بروم! ما را چه به این قبیل امور؟ ما آمدیم از حضرتعالی استمزاج کنیم که اگر مخالفتی نداری، برویم دو بند انگشت نفت از همسایه دیوار به دیوارمان که امروز یک کوپن ۲۰ لیتری نفتش را نقد کرده، قرض کنیم و بریزیم توی این سماور نفتی کوفتی و دو تا دیشلمه نوش جان کنیم، بلکه این نفس ما نیز مثل جناب وزیر نفت خودمان از جای گرمی در بیاید! ما میآییم در این هوای سرد و یخی زمستان، چنان سوال خنکی مطرح کنیم…؟ عجب است از حضرتعالی!
آری خواننده عزیز. غرض و مرض شاغلام از سوال اول همین استقراض داخلی! بود… ما از اول باید حدس میزدیم که شاغلام جربزه طرح هر سوالی را ندارد! بیتجربگی کردیم… و از همین بابت، مطلبی که میشد در دو - سه سطر تمام شود، تا این جا کش آمد! باید ببخشید.
خداحافظ تا ماه دیگر
مخلص شما - «غضنفر»
بیشتر
جهانگیر پارساخو
ناصر پاکشیر
محمد پورثانی
ذبیح الله پیر قمی
ابوتراب جلی
ابوالقاسم حالت
محمد خرمشاهی
سید احمد سیدنا
خسرو شاهانی
پوپک صابری
کیومرث صابری
محمد صارمی
محمد رضا صالحی
محمد رفیع ضیایی
احمد عبداللهی نیا
احمد عربانی
مرتضی فرجیان
بهروز قطبی
پروین کرمانی
غلامرضا کیانی
غلامعلی لطیفی
حسامی محولاتی
دکتر کیمیا مسعودی
یحیی وکیلی زند… و گل آقا، گلنسا - مش رجب - غضنفر - شاغلام
سلام شب بهخیر. . !
استقراض!
- آیا «استقراض» فی نفسه، امر مذمومی است؟
وقتی سؤال، همین باشد که فرقاً! ذکر کردیم، البته پاسخگو - هر کی باشد - حق دارد به فارسی سلیس و سره، بپرسد: «چه جورش؟»
بدیهی است که پرسنده اول، متقابلا میتواند بپرسد: «مگر چند جور میباشد؟» هکذا دومی، لابد در جواب اولی خواهد پرسید: تا از چه زاویهای به قضیه، نگاه کنی! » و…
حالا خیال کنید که این پرسش و پاسخ، بین نگارنده (که این جانب باشم) مخاطب (که شاغلام باشد) در همین آبدارخانه مبارکه، رد و بدل شده است. آیا این جور بگو مگو، آدم را به سرمنزل مقصود میرساند؟
البته این جور هم نیست که ما پاسخ هر سوالی را با طرح یک پرسش ثانوی، معطل بگذاریم و مسئله را به اصطلاح «دور» بزنیم و گفتگو را دچار تسلسل کنیم تا در فرصت مناسب، اصل صورت مسئله را پاک و قضیه را مختومه بنماییم. نخیر… ما معمولا در چنین مواقعی، که دست بر قضا بسیار هم حادث میشود، امور را من جمیع جهات به شخص گل آقا احاله میکنیم که قربانش بروم، معدن اخبار و کلید حل اختلافات است و در چنته و انبان مشارالیه، تا بخواهید پاسخهای بکر و دست اول پیدا میشود و فی الواقع، مثل آچاری است که هر پیچ و مهرهای را شل و سفت میکند و جواب هر سوال مطرح و مقدر را در آستین دارد و از هیچ بابت، کم نمیآورد.
آری؛ این بار هم میتوانستیم این سؤال پیچ واپیچ را به محضرشان برده، ضمن استفاضه از فیوضات ایشان، قال قضیه را بکنیم. اما چه شد که این دفعه لقمه را دور سر چرخانیدیم و آب در کوزه، تشنه لبان گردیدیم و کار در خانه، دور جهان را درنوردیدیم؛ احتمالا از این بابت بود که خواستیم مسایل و مشکلات داخلی خودمان را خودمان حل کنیم و با تمرین و ممارست، ترتیبی اتخاذ کنیم که امور مان بیوجود ذیجود ایشان هم بگذرد که اگر آمدیم و زبانم لال، سایه عصا و عینک و قلم مستعمل وی از سرمان کم شد، چهار ستون ساق و سالم آبدارخانه، به یکباره روی سرمان آوار نشود و غلغل همیشه جاودان سماور به خاموشی نگراید!
این جا بود و از این بابت بود و در این راستا بود که ناگهان جرقهای در مغز ناقص ما روشن شد و با خود گفتیم:
«ای غضنفر! نکند سوال این شاغلام، در باب استقراض خارجی بوده و ما بیگدار به آب زده باشیم؟»
اگر چنین باشد، این که میشود همان سوالی که جوابش را آقای رئیس کل بانک مرکزی در اواسط تابستان پارسال داد و گل آقا به تاریخ چهارم مرداد یعنی در قلب الاسد سال ۱۳۶۹ پنبه این جواب را به نحو مبسوطی زد. زیرا که ایشان فرموده بود: «استقراض خارجی، فی نفسه، امر مذمومی نیست!»
و گل آقا پاسخ داده بود: حرف حساب همین است که شما میزنید!
میگویم: برادر غلام جان! شما از چنان سوالی، چنین قصد و نیت و غرض و مرضی داشتی؟ نه، غضنفر را به دست خودت کفن کردی، شما به در گفتی که دیوار بشنود؟ جان آن سبیل نیمه چخماقی «گل آقا» راستش را بگو. ریگی به کفش وامانده بیصاحب ماندهات داری؟ دِ… لاکردار! چراناطقهاتها تعطیل شد؟
میگوید: ای برادر…ای غضنفر … طرح مجدد مسائلی که در زیر آفتاب تموز و توسط یک مقام رسمی مطرح گردیده، در این زمهریر زمستان به ما برازنده است؟ قربان آن عقل نیمه ناقص حضرتعالی (که گاهی مثل حرف حسابهای گل آقا پاره سنگ برمی دارد) بروم! ما را چه به این قبیل امور؟ ما آمدیم از حضرتعالی استمزاج کنیم که اگر مخالفتی نداری، برویم دو بند انگشت نفت از همسایه دیوار به دیوارمان که امروز یک کوپن ۲۰ لیتری نفتش را نقد کرده، قرض کنیم و بریزیم توی این سماور نفتی کوفتی و دو تا دیشلمه نوش جان کنیم، بلکه این نفس ما نیز مثل جناب وزیر نفت خودمان از جای گرمی در بیاید! ما میآییم در این هوای سرد و یخی زمستان، چنان سوال خنکی مطرح کنیم…؟ عجب است از حضرتعالی!
آری خواننده عزیز. غرض و مرض شاغلام از سوال اول همین استقراض داخلی! بود… ما از اول باید حدس میزدیم که شاغلام جربزه طرح هر سوالی را ندارد! بیتجربگی کردیم… و از همین بابت، مطلبی که میشد در دو - سه سطر تمام شود، تا این جا کش آمد! باید ببخشید.
خداحافظ تا ماه دیگر
مخلص شما - «غضنفر»
آپلود شده توسط:
mahjoob
1399/03/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماهنامه گل آقا - شماره 7 - از 15 بهمن تا 15 اسفند 1370