ماز
نویسنده:
فریبا منتظرظهور
امتیاز دهید
✔بخشی از رمان:
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
بیشتر
روزهایی هم در زندگیام بوده و هست که روی دندهی دیگر هستم و هیچ تلاشی نمیکنم. از کار و آدمها میرمم. چُرت میزنم. بیهودگی مطلق! وادادگی در قبال شرایط! وضعیتی شرمآور که هرچند وقت یکبار به آن مبتلا میشوم. برخی اسمش را میگذارند رسیدن به خِرَد، اما به نظر من بیهودگی و پوچیست، که برای گذر از آن فقط سفر یاری میکند یا جرقهای در ذهن یا قلب.
سفر تفریحی، درآمد میخواهد و جرقه، ارتباط و اخلاق خوب و حوصله و زیبایی؛ که من کلاً از همهی اینها معاف هستم، پس با همان وقتکُشی کنار میآیم.
زیاد میخوابم، هر چه آماده داشتیم میخورم، توی اتاق میمانم و از پنجره درخت خرمالو را تماشا میکنم و به سؤالات مادرم جواب سربالا میدهم. در این روزها شبیه معتادی هستم که معتاد نیست و فقط برای زیستن کرخت است. وقت میکُشم، اما به خودکشی فکر نمیکنم. خودکشی انگیزه میخواهد، دلیل کافی میخواهد وگرنه آدم مسخرهی عام و خاص میشود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماز