غروبی در محله بدنام
نویسنده:
مهدی مشایخی
امتیاز دهید
✔گفتگویی کوتاه با چند روسپی و داستان پدری که بی توجهی و تعصب بیجای او باعث می شود که دخترش راه فاحشه خانه را در پیش گیرد.
بخشی از کتاب:
چرا به فاحشهخانه رفتم ؟
در یک غروب پاییز ، غروبی به رنگ افسردگیها و به طعم غریبیها، آن زمان که در خانه ماندن دلتنگی میآورد و انسان به ناچار قدم از خانه بیرون میگذارد ، من برای تکمیل تحقیقات خود پیرامون فحشاء و علل انحراف دختران و زنان ، به یک فاحشهخانه رفتم و این نوشتهها که هماکنون در مقابل شما قرار دارد برداشتهای من از آن غروب پاییزی است.
طبقه بندی خانمها
در فاحشهخانه ، جائی که مشتی انسان، بر اثر عواملی به ناچار مجبور به تنفروشی هستند، میتوان خانمها و انسانهایش را به سه طبقه تقسیم کرد: طبقه اول خانههای لوکس و گرانقیمتی که مجهز به وسایل خنککننده و گرمکننده و دیگر تشکیلات است. در این خانهها زنانی به سر میبرند که تازه قدم به فاحشهخانه گذاشتهاند و هنوز رنگ و بوئی و طراوتی دارند، این خانهها...
بیشتر
بخشی از کتاب:
چرا به فاحشهخانه رفتم ؟
در یک غروب پاییز ، غروبی به رنگ افسردگیها و به طعم غریبیها، آن زمان که در خانه ماندن دلتنگی میآورد و انسان به ناچار قدم از خانه بیرون میگذارد ، من برای تکمیل تحقیقات خود پیرامون فحشاء و علل انحراف دختران و زنان ، به یک فاحشهخانه رفتم و این نوشتهها که هماکنون در مقابل شما قرار دارد برداشتهای من از آن غروب پاییزی است.
طبقه بندی خانمها
در فاحشهخانه ، جائی که مشتی انسان، بر اثر عواملی به ناچار مجبور به تنفروشی هستند، میتوان خانمها و انسانهایش را به سه طبقه تقسیم کرد: طبقه اول خانههای لوکس و گرانقیمتی که مجهز به وسایل خنککننده و گرمکننده و دیگر تشکیلات است. در این خانهها زنانی به سر میبرند که تازه قدم به فاحشهخانه گذاشتهاند و هنوز رنگ و بوئی و طراوتی دارند، این خانهها...
آپلود شده توسط:
mahjoob
1399/01/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی غروبی در محله بدنام