ماوس: حکایت یک بازمانده - جلد ۱
نویسنده:
آرت اسپیگلمن
مترجم:
فربد آذسن
امتیاز دهید
ماوس روایتگر داستان ولادِک اسپیگلمن است، یکی از بازماندگان یهودی در اروپای تحتسلطهی هیتلر و پسرش، کارتونیستی که در تلاش است تا داستان هولناک پدرش و تاریخ نهفته در آن را هضم کند. فرم کارتونی داستان (نمایش نازیها در قالب گربه و یهودیان در قالب موش) آنقدر تاثیرگذار و شوکهکننده است که همان آشنایی نسبیای را که نسبت به وقایع جنگ جهانی دوم حس میکنیم، از ذهنمان میزداید و برای بیان کردن آنچه بیانناپذیر است، بهناچار آن را پیشپاافتاده جلوه میدهد. همانطور که منتقد کتاب نیویورک تایمز بیان میکند: «ماوس دستاوردی عظیم در بیان جزئیات مستندوار و ابراز خلاقیت رمانگونه است… ماوس یک اثر ادبی شاخص است که به مرور زمان ارزش واقعیاش معلوم خواهد شد.»
ماوس، با جابجایی دائم بین لهستان و پارک ریگو در نیویورک، دو داستان تاثیرگذار را بهموازات هم تعریف میکند: داستان اول، حکایت پدر اسپیگلمن است: حکایت اینکه چطور او و همسرش از اروپای تحت سلطهی هیتلر جان سالم به در بردند. این داستان دلخراش پر از لحظاتی است که در آن شخصیتهای داستان در چند قدمی مرگ هستند، در کمال ناباوری موفق به فرار میشوند و با وحشت زندان و تجربهی خیانت دستوپنجه نرم میکنند. داستان دوم، رابطهی پرفراز و نشیب نویسنده با پدر پیرش است، هردویشان در تلاشند تا در سکوت و آرامش، بدون جر و بحثهای الکی، زندگیشان را بکنند و هر از گاهی هم به تاریخچهای سر بزنند که سایهاش بزرگتر از آن است که بتوان از زیر آن بیرون آمد. این داستان، حکایت یک بازمانده را به طور تمام و کمال تعریف میکند. و همینطور حکایت کودکانی که بازماندهی بزرگ شدن زیر دست بازماندگان جنگ هستند.
ماوس والدین اسپیگلمن را به دروازههای آشویتز میبرد و (در دنبالهای که در راه است) خود او را تا مرز ناامیدی مطلق میکشاند. تمام پیشفرضهای خود را کنار بگذارید. این موشها و گربهها تام و جری نیستند و زمین تا آسمان با آنها تفاوت دارند. این یک فرم ادبی جدید است.
ماوس، در زمینهی تاثیرگذاریاش روی مخاطب، با آثار کافکا قابل مقایسه است.
– دیوید لِوین
بیشتر
ماوس، با جابجایی دائم بین لهستان و پارک ریگو در نیویورک، دو داستان تاثیرگذار را بهموازات هم تعریف میکند: داستان اول، حکایت پدر اسپیگلمن است: حکایت اینکه چطور او و همسرش از اروپای تحت سلطهی هیتلر جان سالم به در بردند. این داستان دلخراش پر از لحظاتی است که در آن شخصیتهای داستان در چند قدمی مرگ هستند، در کمال ناباوری موفق به فرار میشوند و با وحشت زندان و تجربهی خیانت دستوپنجه نرم میکنند. داستان دوم، رابطهی پرفراز و نشیب نویسنده با پدر پیرش است، هردویشان در تلاشند تا در سکوت و آرامش، بدون جر و بحثهای الکی، زندگیشان را بکنند و هر از گاهی هم به تاریخچهای سر بزنند که سایهاش بزرگتر از آن است که بتوان از زیر آن بیرون آمد. این داستان، حکایت یک بازمانده را به طور تمام و کمال تعریف میکند. و همینطور حکایت کودکانی که بازماندهی بزرگ شدن زیر دست بازماندگان جنگ هستند.
ماوس والدین اسپیگلمن را به دروازههای آشویتز میبرد و (در دنبالهای که در راه است) خود او را تا مرز ناامیدی مطلق میکشاند. تمام پیشفرضهای خود را کنار بگذارید. این موشها و گربهها تام و جری نیستند و زمین تا آسمان با آنها تفاوت دارند. این یک فرم ادبی جدید است.
ماوس، در زمینهی تاثیرگذاریاش روی مخاطب، با آثار کافکا قابل مقایسه است.
– دیوید لِوین
آپلود شده توسط:
Frozen Fireball
1398/12/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماوس: حکایت یک بازمانده - جلد ۱
با این حال به عنوان خواننده ای که خودش اون دوران رو به چشم ندیده و لمس نکرده و به اسناد رایش سوم دسترسی نداره میشه اینطور در نظر گرفت که شاید حقیقت همین بوده و ما خبر نداریم، اما وقتی کتاب دوم که در مورد روابط تاریخی ایران و آلمان هست رو خوندم در کمال تعجب همه صفاتی که به رژیم های هیتلر و استالین نسبت داده شده بود به نظام حاکم ایران هم از نسبت داده شده، البته من شباهت های محتوایی نظام فاشیستی آلمان و نظام امروز ایران رو انکار نمیکنم اما چیزی که به عنوان یک ایرانی به طور کامل رد میکنم بسیاری از سخنانی هست که به رهبران ایران نسبت داده شده تا خواننده عینا همون احساسی رو نسبت به نظام حاکم ایران داشته باشه که خواننده کتاب توتالیتاریسم نسبت به هیتلر داشت. آرنت چندین صفحه مطلب به عنوان حقیقت عنوان میکنه و برای اثبات گفته هاش جمله ای از هیتلر یا دیگر مقامات نازی میگه که اگر این "جملات تاییدی' نباشند، باور ادعاهای قبلی نویسنده دشوار میشه، پس این نقل قول های منتسب به هیتلر ضروری میشه و این جملات هم هیچ کجا شنیده نشده و نویسنده به "" اسنادی که از آرشیو نازی کشف شد "" بسنده میکنه. نویسنده آلمانی ها و ایران هم همین شگرد رو در پیش گرفته و ادعاهای بسیاری رو در مورد رهبران ج. ا نسبت میده و در تایید گفته های خودش هم جملاتی رو از احمدی ن، یا خ.. م. ی. نی یا خام. نه. ای یا رف. سن. جانی میاره در حالی که من به عنوان یک ایرانی که از چهارچوب گفتار این اشخاص آگاه هستم میدونم که به طور مطلق دروغ هستند.
مثلا همه ما میدونیم که اگر رهبران فعلی ایران به طور پنهانی دنبال سلاح هسته ای باشن هرگز به طور آشکار و علنی اعلام نکردند که ما باید به اتم تسلیح بشیم و الظاهر ساخت و نگهداری هرگونه سلاح هسته ای حرام اعلام میشه و دیگر مقامات هم دائما اعلام میکنن که استفاده ما از انرژی هسته ای صلح آمیز هست، اما کونتزل جملاتی رو در کتابش میاره که یک ایرانی نه هرگز شنیده و نه باور داره که چنین جملاتی از دهان این افراد خارج شده باشه، اما برای خواننده غیر ایرانی که اطلاعی نداره کاملا واقعی به نظر میاد. جملاتی مثل اینکه:ما اگر به سلاح اتمی دست یابیم امپراطوری اسلامی خود را مستقر خواهیم کرد، یا یک ایران اتمی شکست ناپذیر خواهد بود که از قول احمدی ن.ژاد گفته شده. چهارچوب نگارشی و محتوایی عینا یکی هست و من مطلقا نسبت به هر کتابی که توسط یک یهودی یا غیر یهودی نوشته شده باشه بد بینم چون با استقرا و شهود به بنیان های کذب اینها پی بردم.
خلاصه منظوری که داشتم این بود با مقایسه دو کتاب که توسط نویسنده های آلمانی نوشته شدند و به آگاهی نسبت به بعضی حقایق به این نتیجه رسیدم که اکثریت مطلق کسانی که در مورد آلمان هیتلری مطلبی نوشتند به شدت اغراق کردند و هدفشون سیاه نمایی هرچه بیشتر بوده.
هانا آرنت در کتاب خودش جرایمی رو به هیتلر و تفکر ناسیونال سوسیالیسم نسبت میده که حتی یک نقطه سفید هم درش وجود نداره، شرارت کامل، مفاهیمی مثل نژادپرستی و ضد یهودیگری و اردوگاه های کار اجباری که حقیقت هستند اخذ شدن و هزاران هزار دروغ مطلق ضمیمه شدن،به نظر نویسنده دشمنی هیتلر صرفا با یهودی ها نبوده و بعد از نابودی کامل این قوم نوبت به دیگر اقوام و حتی تعداد کثیری از آلمانی هایی که مشکلات جسمی یا روحی دارن میرسه تا زمانی که جز ژرمن هیچ قوم و نژاد دیگه ای در زمین موجود نباشه ، اردوگاه های کار اجباری رو در یک خیال پردازی ظریف به مکان هایی ورای جهنم تبدیل کرده که اگر کسی این کتاب رو مطالعه کرده باشه بهتر درک میکنه. خلاصه شگرد این نویسنده و اکثر نویسندگان روشنفکر مشابه این شخص که عمدتا یهودی، آلمانی هم بودن این بوده که مفاهیم اصلی نازیسم رو که همه ازش مطلع هستند رو گرفته و با شاخ و برگ های مطلقا کذب آرایش کرده و خواننده در نهایت هیتلر و نظامش رو تجسم شیطان میبینه.