رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

در انتظار گودو

در انتظار گودو
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 97 رای
ساموئل بکت می­گوید، " آنگاه که خسته شدی، آنگاه که از پای در آمدی، مهم نیست. باز مقاومت کن، باز بجنگ و شکست بخور. این بار، شکست بهتری خواهی خورد."
در واقع همیشه شکست خواهی خورد و شکست خوردن سرنوشت محتوم بشریت است. اما برای همین شکست دوباره خوردن نیز، باز باید تلاش کرد و خسته نشد. چرا که جز این راهی وجود نخواهد داشت.
در جهانی که بنیان آن بر پوچ بودن گذاشته شده، در واقع، تلاش کردن، خسته شدن و از پی آن دوباره تلاش کردن، کنش­هایی بیهوده و پوچ اند که راه به جایی نخواهند برد، اما تنها دستاویزهای زندگی و زنده ماندن هستند که در عین حال، گریزی از آنها نیز، متصور نیست.

"در انتظار گودو" به گونه­ ای تراژیک و در عین حال مضحک این وضعیت و سرنوشت محتوم انسان را (شاید در جهان کنونی) ترسیم کرده است، که در عین فرسودگی و خستگی و رسیدن به پوچی، همچنان مذبوحانه به دستاویز امیدهای واهی، دلبسته و هم چنان آرمانگرا و قهرمانگرا دل به منجی ای سپرده که در نهایت، جز ماهیتی پوشالی، چیز دیگری برای ارایه کردن نخواهد داشت.
حکایت در اینجا، حکایت ناتوانی مطلق انسان است و امید بی سرانجامش به بهبودی. امیدی که تنها موجب تداوم زیستن اش شده و بوسیله آن، توانسته شرایط سخت و دشوار را تاب بیاورد و بر خود هموار کند. تصویر در اینجا، ترسیم وضعیت دردناک بشر است در پیچ و خم زیستن....
درانتظار گودو به بیش از بیست زبان ترجمه شده است و در سوئد ، سوئیس - فنلاند - ایتالیا نروژ - دانمارک - هلند اسپانیا بلژیک ترکیه یوگسلاوی برزیل مکزیک آرژانتین اسرائیل چکسلواکی و لهستان ژاپن آلمان بریتانیا امریکا و حتی در دوبلین اجرا شده و طی پنج سال بعد از اولین بار در پاریس بیش از یک میلیون تماشاگر آن را دیده اند که در آن استراگون ولادمیر پوتزو لاکی و پسر بچه اشخاص بازی را تشکیل می دهند
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1391/11/23

کتاب‌های مرتبط

ایده‌هایی برای دُزدیدن
ایده‌هایی برای دُزدیدن
3.7 امتیاز
از 3 رای
کفن سیاه
کفن سیاه
4.4 امتیاز
از 38 رای
انگل
انگل
4.2 امتیاز
از 33 رای
دانتون
دانتون
4.3 امتیاز
از 68 رای
یکی برای راه
یکی برای راه
4.1 امتیاز
از 44 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در انتظار گودو

تعداد دیدگاه‌ها:
16

استراگون: من بدبختم.
ولادیمیر: واقعاً؟ از کی؟
استراگون: یادم رفته.
در نمایشنامۀ «در انتظار گودو» نوشتۀ ساموئل بکت، با یکی از بیهوده‌ترین موقعیت‌های زندگی یعنی «انتظار» سر و کار داریم. موقعیتی پوچ که در امتداد بی‌پایان زمان طوری کش می‌آید انگار که از خمیازۀ ممتد نویسنده بیرون جهیده است. تهیِ بی‌انتهایی که ریل‌هایش در پرسپکتیو مه‌آلودی چیده می‌شود اما جلو نمی‌رود. هیچ چیز جلوه ندارد. از درخت خشک میعادگاه تا غذاها و لباس‌های محقر، همه چیز در خدمت عاری‌بودگی‌ست. در طی نمایش لحظاتی کسانی می‌آیند و می‌روند و نویدهایی برای سرآمدن انتظار می‌دهند اما با اتفاقاتی پیش‌پاافتاده می‌گذرند و می‌روند و آنچه می‌ماند، انتظار و بیهودگی دوباره و امید واهی است. یک هیچِ بزرگ که قرار است با اتفاقات و عادت‌هایی کوچک پر شود. آیا انسان معاصر برای دوام آوردن در برابر پوچی زندگی بی‌معادش باید کورسوی امیدی به جای عدالت وعده‌داده‌شده بنشاند؟ چطور می‌تواند؟ با تقدس بخشیدن به انتظار؟ یا پذیرفتن این که هیچ چیز ته هیچ راهی منتظر هیچکس نیست؟ اگر دومی را بپذیرد باید دست از انتظار بکشد. یا زودتر بازی را تمام کند و یا در شوخی بزرگ آفرینش جایی را اشغال کند و مدتی بگذراند و برود. در این نمایشنامه بکت برای شخصیت‌هایش امید و انتظار می‌کارد. اما قرار نیست چیزی بروید و چیزی درو شود. نه منتظرانِ بیکار و بی پول و مستأصل چیزی برداشت می‌کنند و نه ارباب پوتزو و نه لاکی برده. پیروز نهایی زمان است. نامتناهی و ناشناخته. انگار بکت خواسته به تماشاچی بگوید که دیگر نمی‌توان با تماشای نمایش از زمان و خردکنندگی‌اش فارغ شد و برای اثباتش، عمداً انتظار را بر صحنه آورده و به تماشا گذاشته است تا با آن کش‌آمدن زمان را و بیهوده گذشتنش را مدام یادآوری کند.
ولادیمیر: زمان متوقف شده.
پوتزو: [ساعتش را به گوش می‌چسباند.] باور نکن آقا، باور نکن. [ساعتش را در جیب می‌گذارد.] هر چی رو که دوست دارید باور کنید، اما این رو نه.
شاید بتوان عناصر این نمایشنامه را به مفاهیمی فلسفی گره زد و نتایجی اخلاقی از آنها گرفت. اما مفاهیم بکت در این نمایشنامه قبل از آن که استعارۀ چیزی باشند، پارودی آن هستند. پارودیِ تعاریف هستی‌شناسی انسان معاصر؛ و شاید از آن هم ساده‌تر: پارودی تلقی سرگرمی از هنر.
در انتظار گودو | ساموئل بکت
کتابی نیست که هر کسی خوشش بیاد باید تیز باشی بفهمی منظور نویسنده از هر اشاره ای رو . شاید باید چندبار خوند.
"هیاهوی بسیار برای هیچ" ، چقدر آبکی و سطحی. به چندین زبان ترجمه شده این نوشته بسیار زشت و با محتوای بسیار سبک.
ولادیمیر : چیکار کنیم ؟
استراگون : اگه دیروز اومده و ما اینجا نبودیم ، خیالت تخت که دیگه امروز نمیاد .
ولادیمیر :اما تو میگی ما دیروز اینجا بودیم .
استراگون : ممکنه اشتباه کرده باشم ، بیا یه دیقه حرف نزنیم ، باشه .
بعضی متنها هست ک هرقدر هم ک مترجم ماهر باشه باز نمیتونه قشنگیشونو ب یه زبون دیگه برگردونه.
هنوزم نمیدونم داستان در انتظار گودو رو دوست داشتم یا نه اما میدونم ک عاشق سبک کوتاه و زبان صریح ساموئل بکت هستم.
موضوعش برام تازه بود و همینطور حسی که نویسنده تجربه اش کرده بود،تا یه جاهایی باهاش رفتم ، قشنگ روایت میکرد و خوشمزه اما ته مزه اش ...تلخ بود خیلی تلخ !
فیلم روزنکرانتس و گیلدنسترنر رو هم ببینید اگر به بکت و شیوه او علاقه دارید
انتظار استراگون و ولادیمیر برای آمدن گودو که حاصلی در پی ندارد نقطه ی اوج ادبیات امروز است که در یک سرگردانی بی وقفه به سر می برد.جهانی که به قول هایدگر انسان درونش پرتاب شده است و بدون زمان به جنگ معناها و ایدئولوژی ها و فراروایت ها می رود.بکت بر خلاف اندیشمندان قبل از خودش معتقد بود که هبوط واقعی نه در بهشت که در عصر ما رخ داده است.عصری که امیدها و آرمانهایش در راه رهایی انسان با شکست مواجه شده است.بسیاری از منتقدان اشخاصی مثل نیچه و کامو را پوچ گرا نامیده اند؛ چرا که تحلیل منظمی از جهان را ارائه نمی دهند.بکت هم شخصیتهایش و هم خوانندگانش را در خلا رها می کند.به نظرم این به معنای پوچ گرایی بکت نبوده است؛ بکت به دنیای پیش رو پشت نکرده بود، او تنها سعی کرد روایت تازه ای از انسان معاصر که به خاطر از دست دادن زمان و مکان شکل آویزانی به خود می گیرد را ارائه دهد.
در درون همه ی ماها گودوهایی هستند که بیهوده انتظارشان را می کشیم.بیهوده، بیهوده، بیهوده...
در انتظار گودو
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک