رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.
دیوان حافظ
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 19 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 19 رای
گردآورنده: حسینعلی یوسفی

بر اساس نسخه قزوینی و خانلری با مقابله نسخه ها و شرح های معتبر همراه با شرح و معنی کامل غزل ها و فرهنگ لغات و اصطلاحات
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
simin
simin
1393/07/29

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان حافظ

تعداد دیدگاه‌ها:
46
[quote='4070258477']باسلام خدمت جناب همتی درخصوص مصرع:چشم جادوی تو خود عین سواد سحراست .سحر به فتح دوم وسوم صحیح است که در ضمن سحر به سکون دوم وسوم را نیز به ذهن متبادر میکندو نیز اغراق درسیاهی چشم را میرساند.[/quote]
سلام جان جانان
مدتی این مثنوی تأخیر شد. ببخشید در سایت نبودم.
کاملأ درست است. با توجه به ویژگی ایهام در کلام حضرت خواجه هر وجه معنایی درست می نماید.
اتفاقأ سواد سَحَر چیزی است که در بدایت امر می نماید. اما شاید سواد و سیاهی برای سحر چندان درست ننماید
چون سحر ظاهرأ همراه با سپیدی است نه سیاهی. اگرچه سیاهی با سحر زایل میشود.
با توجه به این ملزومات من وجه دوم را بکار بردم یعنی ( سواد سِحْرْ ) .
یعنی دانش سِحْرْ را لازمه ی چشم جادوی یار دانستم. یعنی جادوی چشمان معشوق از دانش سِحْرْ اوست. وگرنه
آنچه که شما دوست عزیز می فرمایی نیز صحیح و زیبا است.
با تشکر و پوزش
حافظ و مولوی و بعضی از شعرای متفکر دیگر اگرچه این شورش و رشادت فکر خیام را حس کرده اند و گاهی شلتاق آورده اند،
ولی بقدری مطالب خودشان را زیر جملات و تشبیهات و کنایات اغراق آمیز پوشانیده اند که ممکن است آن را به صد گونه تعبیر و تفسیر کرد.
مخصوصاً حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفته است.
می توان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است.
اگرچه حافظ خیلی بیشتر از خیام رؤیا، قوهء تصور و الهام شاعرانه داشته که مربوط به شهوت تند او می باشد، ولی افکار او به پای فلسفه مادی و منطقی خیام نمی رسد و شراب را بصورت اسرار آمیز صوفیان درآورده.در همین قسمت حافظ از خیام جدا می شود.
مثلا شراب حافظ اگرچه در بعضی جاها بطور واضح همان آب انگور است،
ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده که اجازه تعبیر را می دهد و یک نوع تصوف می شود از آن استنباط کرد.
ولی خیام احتیاج به پرده پوشی و رمز و اشاره ندارد،
افکارش را صاف و پوست کنده می گوید
همین لحن ساده، بی پروا و صراحت لهجه او را از سایر شعرای آزاد فکر متمایز میکند.
مثلا این اشعار حافظ به خوبی جنبه صوفی و رویای شدید أو را می رساند :
این همه عکس می و نقش و نگارین که نمود،
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد.
ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم،
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما.
حافظ نیز به زهاد حمله می کند ولی چقدر با حمله خیام فرق دارد :
راز درون پرده ز رندان مست پرس،
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را.
خیلی با نزاکت تر و ترسوتر از خیام به بهشت اشاره می کند:
باغ فردوس لطیف است، ولیکن زنهار،
تو غنیمت شمر این سایه بید و لب کشت.
چقدر با احتیاط و محافظه کاری به جنگ صانع می رود :
پیر ما گفت خطأ بر قلم صنع نرفت،
آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد!
ترانه های خیام
صادق هدایت
فردوسی و مولوی و حافظ و خیام (که امروزه مدعیانی پیدا کرده اند!) البته نام بزرگی در ادبیات بین المللی دارند اما اگر تنها دلمان را خوش بکنیم که این شعرا خاتم ادبیات می باشند بسیار ابلهانه است.
آیا انگلیس با شکسپیر و آلمان با گوته و روسیه با پوشکین،در ادبیاتشان را تخته کردند و دست روی دستشان گذاشتند و نشستند یا صدها نابغه دیگر در دنیای علم و ادب به وجود آوردند ؟
ملتی که سر دوراهه گیر کرد و در جهل مرکب ماند یا باید درجا بزند و یا به قهقرا برگردد.
از همین نادانی و خودپسندی ما نتیجه شده که از میلیونها آثار ادبی و علمی دنیا بکلی بی خبریم و به زبان فارسی ترجمه نشده و یا اگر شده طرف اطمینان نیست.
اشک تمساح
صادق هدایت

عرض ادب به همه دوستان و عزیزان کتابناک
مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد
برکش ای مرغ سحر نغمه ی داودی باز
که سلیمان گل از باد هوا باز آمد
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد
مردمی کرد و کرم ، لطف خدا داد به من
کان بت ماه رخ از راه وفا باز آمد!
چشم من در ره این قافله ی راه بماند
تا به گوش دلم آواز درا باز آمد
سپاس
باسلام خدمت جناب همتی درخصوص مصرع:چشم جادوی تو خود عین سواد سحراست .سحر به فتح دوم وسوم صحیح است که در ضمن سحر به سکون دوم وسوم را نیز به ذهن متبادر میکندو نیز اغراق درسیاهی چشم را میرساند.

هو
طفیل هستی عشقند آدمیّ و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری
می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند
به عذر نیمشبی کوش و گریه ی سحری
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
چرا به گوشه ی چشمی به ما نمی نگری؟
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که در برابر چشمیّ و غایب از نظری
هزار جان مقد ّس بسوخت زین غیرت
که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری
به بوی زلف و رُخَت می روند و می آیند
صبا به غالیه سایی ّ و گل به جلوه گری
آنان که خاک ر ا به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند؟
.
دردم نهفــــــته به ز طبیـــبان مدعی
باشـــــد که از خزانه ی غیبم دوا کنند
...
بی معـــــرفت مبــــــاش که در من یــــــزید عشـــــــق
اهل نظر معامـــــله با آشــــــــنا کنند
حالی درون پرده بســـــــی فتنه می‌رود
تا آن زمان که پـرده برافتد چه‌ها کنند !
.......
......
[/b]
عرض ادب
تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است
دل سودا زده از غصه دو نیم افتاده است
چشم جادوی تو ، خود عین ِ سوادِ سِحْرْ است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتاده است …
انتخاب قشنگی است. اگرچه همه ی اشعار و ابیات خواجه ی رندان قشنگ و سحْْرْ آمیز و دل انگیز هستند ، آنچنان که
نمیتوان از زیبایی های حتی یک مصراع بهره مند نشد.!
اما آرایه های بیت حاضر :
چشم جادو ، آنچنان چشمی است که از شدت زیبایی عاشق را جادو و متحیر می سازد.
سواد ِ سِحْرْ به معنای علم و دانش جادو است.!
به تعبیری دیگر ، [ سواد ] به معنای سیاهی است که چشم سیاه با چشم جادویی که دانش سِحْرْ اش عاشق را
جادو می کند تناسب و [ ایهام تناسب ] دارد.!!
سقیم به معنای بیماری است.
از طرفی باز چشم بیمار با چشم جادوی معشوق ایهام تناسب داشته ، واز طرفی دیگر میخواهد بگوید
که از چشم جادوی تو آنچنان بیمار شده ام که این نسخه ی چشم تو و عشق من ، سقیم افتاده است.!!!
جز این نمیتوان گفت که انسان در زیر آبشاری از معانی قرار می گیرد.!!
آنچنان دچار حیرت شده ام که جز زبان درکشیدن کاری دیگر نمیتوانم کرد.!!
موفق و شادکام باشید
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است اینقدر هست که این نسخه سقیم افتاده است
دریایی ازمعانی توام با صنعت شاعری و رندی درهمین یک بیت نهفته است.
نقل قول از hematy: گاهی مانند حیرت در زیبایی یک گلستان هیچ کاری نمیتوان کرد جز تماشا و لذت بردن و سرشار شدن.!
_____________________________________________________________---
.
دقیقا همین طوره که شما فرمودید. همیشه سرسبز و سرشار باشید
دیوان حافظ
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک