سایه
زن دوم (در تاریکی و نگاهش رو به بالا .... به نور موضعی نگاه میکند).. همه ی ما زندونی یه اسم و یه چهره شدیم ... این آینه بود که به ما خیانت کرد .... اون فرم ابروها و شکل لب¬ها که فریبنده بود و تنها نمایش ممکن زیبایی بود. اما من خودمو به شکل
بزرگراه مسدود است
تک سلولیِ ساعت
چیزی به اشتباه می میرد
و آفتاب که نم برداشته است ، خیس و مات است
اگر به این خطوط ادامه دهم؛
آن شیء منجمد که اسیرِ دست توست به اشتباه می لغزد
و گرنه چندی ست که روز به پایان رسیده است.
پوک به خانه که می رسم
چندی