خشت اول
جالب بود
من خوشم اومد
بیشتر از اینکه توصیف زمانی و مکانی آن واقعی به نظر می رسید
مثلا حادثه جنگ - رفتن بچه ها به خارج - امکانانت صنعت نفت آبادان - جهیزیه کلان یاسمین در ازدواج اولش - اهمیت درس خوندن در دهه 50 و 60 -
از یه جمله ی کتاب
عروس خون
به نظر من هم قبول کردن رفتن دختر به کردستان و به خصوص تنها رفتن اش غیرواقعی بود
بعد هم یعنی تو قرارداد بود که پدر دختر نمی تونه بهش سر بزنه
مقاد قرارداد چرا تو داستان نیومده بود
و اینکه آقای حق گو - وکیل- یعنی یه بار نیامده بود روستا ک