لطفا بعد از خواندن مرا جای بگذارید
هر روز سیبی در دستانش، کنار رود مینشیند و قبل از آمدنِ من گیسوانش را به آب میسپارد و انگار هر روز انتظار می کشد دل را به دریا بزنم و از او تقاضای سیب کنم؛ درست است که از میان درختان سیب آمدهام اما هیچ سیبی در جهان سیبِ دستان لیلی نمیشود