رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

نویسنده به نکات ریزی اشاره میکنه که ما بهشون عادت کردیم و نه تنها توجهی بهشون نداریم بلکه عادی میدونیمشون! تا حدی که اگر کسی بیشعور نباشه غیر طبیعی محسوب میشه!!!
"نمیتوانم.دائما می اندیشم.شب و روز٬ در تمامی لحظه ها ٬در بابِ راهم ٬مکتبم٬مردمم٬وطنم.من متعلق به نفرت از اسارتم و نفرت از استبداد.اما به باور داشتن عادت نمی کنم.می گویم: تو هرگز به خاطر وطنی که به عادت ِ دوست داشتنش مبتلا گشته ای ٬به جان نخ
نه مرشدی هست و نه مارگاریتایی.... فقط یاد میگیری که هیچ وقت به شیطان نخندی!!!!!
ای* طرف تخت طلا و اُو* طرف تخت طلا عروس خانُم روش* نِشِسّه* ميکنه شکر خدا !
[b]به نداشتن حسادتش حسودیم میشه.... چون خودش نتونسته بود تو کودکیش کتاب بخوونه کتاب های سنگین رو واسه بچه ها ساده کرد... خدایش بیامرزاناد...نیک مردی بود...[/b]
یه سوال؟ کدوم انتشارات و کدوم مترجم رو واسه کتاب توصیه میکنید؟ میخوام بخرمش...
فیلمش رو ترجیح میدم... مخصوصأ مرثیه آخرش رو.... غم انگیز تموم شد...
۱ - بوبول بوبول کتابی از بزرگمرد و آقای طنز معاصر ایران ؛ ایرج پزشکزاد هست.موضوع یکی از داستانهای این کتاب ماجرای دختر خانمی هست که قسمت میانی پشت بدنشون توسط نا مادری به وسیله یک فیلم عکاسی داغ شده و این پرونده تبدیل به پرونده ای
به شدت دم دستی و فیلم فارسی....
و هنوز صدای بم مرد آهنگر در گوشم طنین دارد که هوا بس ناجوان مردانه سرد است.... امروز هم سرد است...بسیار سرد تر از دوران مرد آهنگر....
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک