ترس و لرز
در جهان تنها کسانی قابل احترامند که به معنای زیستن اندیشیده اندو حتی برای لحظه ای هم که شده بودن تنشان را لرزانده است و ابراهیم وار خنجر بر گلوی اسماعیلشان نهاده اند
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
فقط فالاچی میتونه یه همچین نامه ای برای انسانی بنویسه که قراره به دنیا بیاد و با حسرت شکلات نخوردن و یا شیرینی بودن روبرو بشه و این هر دو و به قدری قدرتمند بیان کنه که انسان بین حسرت نبودن و رنج بودن دودل بمونه.....تمامی دردها،شجاعت ها،حسرت
اشارات
شعر مصدق پر از احساسیه که میخواد زندگی رو راحت و کودکانه ببینه..در حقیقت شعرش در هیچ دوره ای اوج و فرود مشخصی نداره شعرای لطیفی میگه که توی هیچ دوره از زندگیش شاهد ترقی شعرهاش نیستیم.