رسته‌ها

نویسنده‌های مورد علاقه

نویسنده‌ای انتخاب نشده
نویسنده‌های بیشتر

آخرین دیدگاه‌ها

شاسا جون وقعا دستت درد نكنه نميدوني چقدر دنبال اين داستان بودم تا كلكسيونمو تموم كنم:inlove::inlove::inlove:8-)8-)8-)
به هرحال جاي شكرش باقيه;-(;-(;-(;-(:D
من هميشه آرزو داشتم كتاب عصاي سحرآميز رو بخرم وچون توي اردبيل نميفروشن هر وقت تهران ميرفتيم ميخريدم تا اين كه كتابناك ...
كاش كه ادامشم توي همين كتاب بود من خيلي كنجكاوم ببينم آخرش چي ميشه ولي چون براي دانلودزندانيان معبد خورشيد وقت زيادي ميخواد اونم بدون داشتن ADSLنميتونم دانلود كنم.:-(
من پاستوريزه نيستم فقط گفتم براي بچه ها بدآموزي داره...:-(
من داستانشو دارم تقريبا باحاله ولي بدآموزي داره چون از اول داستان تا آخرش كاپيتان و مردم قبيله در حال عيش و نوش (مشروب خوري هستند...(!)(!)(!)(!)(?)
چرا داستان نصفه بود ؟:-(ولي ممنون خيلي باحال بود:-)
نسبت به بقيه داستان ها زياد خنده دار نبود....(!):-(
با اين كه اين كتاب از هرژه نبود ولي باحال بودمخصوصا صحنه اي كه گرداهاريخته بودن سر تن تن و ميگفتن(زذليلم،عجيلم و...:D:xmas::xmas::xmas:
خيلي توپ بود لطف كنيداز داستان هاي تن تن زياد بگزاريد:D
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک