هاینریش مان
مشخصات:
نام واقعی:
تاریخ تولد:
تاریخ درگذشت:
محل تولد:
جنسیت:
ژانر:
زندگینامه
هاینریش مان از شخصیت های بزرگ فرهنگی و اجتماعی آلمان در نیمه نخست قرن بیستم است. دوران کودکی او در آستانه افول قرن نوزدهم، مقارن افتاد با تشکیل امپراتوری دوم آلمان، کشوری که از اتحاد خان نشین های پراکنده آلمانی پدید شد و به جرگه کشورهای بزرگ اروپایی پیوست تا در رقابت خونین آن ها بر سر قدرت و مستعمره، رقیبی تازه باشد. شکوفایی صنعت و اقتصاد آلمان در فضای تعصب ملی و نژادی، سال های جوانی او و نخستین تجربه هایش را در راه نویسندگی همراهی می کرد و این نویسنده انسان دوست در دوران آفرینش ادبی خود زندگی را با آن نسل از هموطنان خویش سهیم بود که جنگ جهانی اول و دوم را از سر گذراندند. در چنین دوران تیره ای، وی یکی از روشن بین ترین صورتگران سیمای زمانه و کشور خود بود و در هنگامه بدروزی ملت های اروپا، آرمانخواهی که در آثارش رؤیاهای همیشگی انسان ها با شناخت باریک بینانه زندگی مردم، یکجا آمده است. مان در سال ۱۸۷۱ در لوبک به دنیا آمد. خانواده اش از اشراف کهن این شهر بندری ـ بازرگانی بودند و پدرش مقام نخست سررشته داری سنای آن را برعهده داشت. در کودکی پای کتابخوانی های مادربزرگ خود می نشست که در خانه برای بچه های فقیر کتابخانه ای ساخته بود و روزهای یکشنبه برایشان انجیل و افسانه می خواند.از آغاز جوانی، علاقه ای به نقاشی و سرایندگی داشت و به هاینریش هاینه شاعر عصر رمانتیک آلمان، عشق می ورزید و به سبک او شعر می گفت. پدرش، با آن که به راه و علاقه پسر خوشبینانه نمی نگریست، او را با ادبیات فرانسه آشنا کرد و این آشنایی تأثیری ژرف بر اندیشه و قلم او گذاشت. متأثر از نویسندگانی چون بالزاک، استاندال و فلوبر، هاینریش مان، در عصر امپراتوری، میان دیگر نویسندگان همدوره خود با جمهوری خواهی پیگیرش برجستگی می یابد. وی در آغاز جوانی پدر خود را از دست داد و به مونیخ کوچ کرد. در همین سال ها، با پرکاری بسیار به نویسندگی روی آورد و تا سال ۱۸۹۶ در مقام ناشر مجله ای به نام قرن بیستم فعالیت مطبوعاتی داشت. چند سالی با برادر کوچک تر خود، توماس مان، نویسنده بلندنام آلمانی، در ایتالیا زیست، و سال های اقامت در این کشور تأثیری مستقیم بر آثار او گذاشت. کوشش در راه آشنا ساختن ملت های اروپا با فرهنگ یکدیگر از ویژگی های ادبی وی است و در این زمینه می توان از رمان شهر کوچک او یاد کرد که مردم دهکده ای در ایتالیا شخصیت های آن اند، و نیز از جوانی و فرجام شاه هانری چهارم رمان سترگ وی، که به تاریخ عصر نوزایی در فرانسه، بر محور زندگی شاه اصلاح گر این کشور می پردازد. در نخستین اثر موفق او سرزمین تن پروران که نوکیسگانی چند را در شکار مقام نشان می دهد، طنزی خاص چهره می نماید که در رمان بعدی وی فرشته آبی، روایت عشق پیرانه سر آموزگاری خشک اندیش و محصل آزار، پروردگی تمام می یابد. از روی این رمان در سال ۱۹۳۰ فیلمی ساخته شد با نقش پردازی مارلن دیتریش، که صنعت سینمای آلمان را به توفیقی بزرگ و جهانی رساند. هاینریش مان آوازه بسزای خود را با اثر حاضر، رمان استادانه خود، زیردست یافت که تصویری صائب و همه جانبه از نظام قیصری است. طرح های نخست آن در سال ۱۹۰۶ بی فاصله پس از انتشار فرشته آبی روی کاغذ آمد، در سال ۱۹۱۴ کار نگارش آن پایان یافت، اما انتشار آن به صورت پاورقی یک روزنامه با بروز جنگ جهانی اول متوقف شد. دو اثر دیگر هاینریش مان سر و بینوایان، زیردست را به صورت رمان سه گانه عصر ویلهلمی در می آورند. شناخت عمیق و روان شناسانه ای که از اجتماع آلمان قیصری در هر صفحه این رمان موج می زند، آن را چون آینه ای نشانگر آینده، با گذشت زمان تازه تر می ساخت، گو این که پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی حکومت قیصری بود که برای نخستین بار انتشار آن دست می داد. هاینریش مان در این رمان با قلمی روانکاو قدرت پوچ، و از این رو چاپلوس پرور دولت ویلهلمی و جاه طلبی آزمندانه آن را با پیگیری و نکته سنجی قانع کننده ای باز نمایاند، و جز این نیز تمامی توان خود را، به عنوان شخصیتی اجتماعی، به کار گرفت تا مگر جنگ جهانی اول در نگیرد. می گفت خطاهای جهان واقع به همان اندازه رنجش می دهد که خبط های شخصی. با این حال ، مقدرش بود که شاهد جنگی گسترده تر از این باشد. با قدرت یابی هیتلر در سال ۱۹۳۳ از فرهنگستان هنری پروس که دو سال پیشترش به ریاست بخش ادبی آن انتخاب شده بود، اخراج شد و کتاب هایش در آتش سوخت. مان ابتدا به چکسلواکی و از آن جا به فرانسه گریخت و این هر دو کشور او را به شهروندی پذیرفتند. وی تا دیری از پناهندگی خود به فرانسه به طنز یاد می کرد ، چرا که در این سالها به عنوان برابرنهادی بر خشونت هیتلری و نمونه ای تاریخی از پیروزی نیکی بر کوردلی، و خرد بر نادانی، حماسه هانری فرانسوی را می نوشت و از این رو اقامتش در این کشور تنها می توانست به سود این رمان باشد. انسان دوستی و صلح خواهی در سال های هجرت نیز چهره ای برجسته از او می ساخت. هاینریش مان در این سالها به حکم زمان بیش از پیش به مبارزه اجتماعی و سیاسی روی آورد. در پاریس در سال ۱۹۳۵ در «کنگره بین المللی نویسندگان برای دفاع از فرهنگ» سرپرست نویسندگان آلمانی بود. نیز «کتابخانه آزاد آلمان» را بنیان گذاشت که وظیفه خود را در حفظ کتاب هایی می دید که نازی ها به لهیب آتش می سپردند. در سال ،۱۹۳۸ به ریاست «کمیته های جبهه ملی ضدفاشیستی» برگزیده شد. با سقوط فرانسه و اشغال آن به دست ارتش نازی در سال ۱۹۴۰ ، هاینریش مان ناگزیر شد به هجرتی دوم دست بزند. پس، از راه پرتقال و اقیانوس اطلس به دیار دور آمریکا رفت و اینک مردی کم و بیش سالخورده بود. در آمریکا یک ـ دو رمان نوشت که شهرت چندانی نیافتند. اثر مشهورتر او در این دیار مجموعه خاطرات اوست به نام بازبینی یک دوران که ترجمه آن به انگلیسی مطرح، ولی با مرگ روزولت و ظهور جنبشی ضددموکراتیک مک کارتیسم رها شد. خود متن آلمانی هم به طبع به خاطر جدایی از وطن، خواننده ای نداشت. بدین ترتیب هاینریش مان در آمریکا به ناگزیر تنها و گمنام زیست و هم در آن دیار، پیش از آن که بتواند آخرین آرزویش را برآورد و به زادگاهش برگردد، مرگ مهاجرت هفده ساله ای او را بی بازگشت ساخت. وی در ماه مارس ۱۹۵۰ در هفتاد و نه سالگی در سانتامونیکای لس آنجلس درگذشت. سال های پیری او با بیماری و رنج فراوان همراه بود، چندان که برادرش توماس مان مرگ آرام او را که شبانه، در پی یک خونریزی مغزی رخ داد «گشایشی رحیم» خواند. هاینریش مان با تکیه بر زمینه ای که تئودور فونتانه ، نویسنده واقع گرای آلمانی در نیمه دوم سده نوزدهم ایجاد کرد، همراه برادر خود یک بار دیگر پس از غول هایی چون گوته و ویلند، رمان آلمانی را در سطحی جهانی مطرح ساخت. میراث ادبی وی ۱۹ رمان، و دهها نوول است ، همراه نقدهایی همچون «روح و عمل»، «امیل زولا»، و «نفرت » که به پیروی از سنت ادبی فرانسه تعهد اجتماعی و آرمان ها روشنگری رادر ادبیات آلمان از نو زنده ساختند.
بیشتر
آخرین دیدگاهها