محمد کشمیری
مشخصات:
نام واقعی:
تاریخ تولد:
تاریخ درگذشت:
محل تولد:
جنسیت:
ژانر:
زندگینامه
آخرین دیدگاهها
چگونگی رازگشایی خط میخی
بسیاری از محققان صاحب نام برای خواندن کتیبه های بیستون تلاش کردند و هر یک گامی در این راه برداشتند؛ اما بالاخره راولینسون (Rawlinson) انگلیسی توانست در فاصله سالهای 1214 تا 1255 ش، خط پارسی باستان، عیلامی و بابلی را بدون توجه به کار سایر محققان، تقریبا به طور کامل بخواند
کمتر ایرانی است که نداند در روزگاران بسیار کهن، در این مرز و بوم از خطی استفاده می شد که امروزه آن را خط میخی می نامند؛ زیرا حروف و علائم آن بی شباهت به میخهای هرمی شکل نیست. باز هم همه آگاهی دارند که خط میخی یا انواع خطوط میخی مدتهاست که خوانده شده و ابهامی در آن وجود ندارد.
اما کمتر کسی می داند که چه تلاش و کوشش عظیمی در مدت چند قرن به کار گرفته و چه تعداد کثیری از دانشمندان کشورهای گوناگون در این راه زحمت کشیدند تا اسرار خط میخی آشکار گردد.
احتمالا اگر رایانه های امروزی در زمان کشف و بازخوانی خط میخی در دسترس بود، این کار بسیار سریعتر و آسانتر انجام می شد؛ اما تا حدود یک صد سال پیش که خطوط میخی تقریباً به طور کامل خوانده شد، اثری از رایانه نبود و هر تلاشی که برای خوانده خطوط میخی صورت می گرفت، تنها متکی به دانش زبان شناسی و تاریخ بود.
کتبیه بیستونکشف اسرار خطوط میخی با خواندن کتیبه های بیستون آغاز گردید. بیستون (و در اصل بغستان، به معنی ایزدکده، خدای خانه ) محلی است در حدود 36 کیلومتری کرمانشاه، بر سر راهی که به همدان می رود. آنجا کوهی است به ارتفاع حدود 130 متر از سطح زمین، و کتیبه های داریوش (متشکل از دو کتیبه بزرگ و کوچک با حدود 25 قرن قدمت) درارتفاع 30 متری و به بالا، روی تخته سنگهای این کوه کنده شده اند.
این کتیبه ها به سه زبان پارسی باستان، عیلامی و بابلی هستند. دو قسمت اول و آخر کتیبه کوچک که به ترتیب در باب معرفی داریوش و راجع به سکاهاست، نسخه بابلی ندارد. کتیبه دیگر به نام نقش رستم نیز در چند کیلومتری تخت جمشید، در آن طرف رودیلوار واقع است. تخت جمشید یا به قول یونانیهای قدیم پرسپولیس، در مرودشت پارس، حدود 6 کیلومتری خرابه های استخر و 66 کیلومتری شمال شرق شیراز واقع است. مقبره داریوش اول در نقش رستم بوده و به سه زبان پارسی باستان، عیلامی و بابلی می باشد.
خواندن کتبیه های مذکور که به خط میخی نوشته شده و تا قرنها قابل خواندن نبود یکی از موفقیت های عظیم قرن 19 میلادی به شمار می رود؛ زیرا به بشر امروزی امکان داد که با تمدن و فرهنگ بسیاری از ملل جهان قدیم آشنا شود. امتیاز نهایی این کار چشمگیر به کسی تعلق ندارد، جز یک محقق بیست و پنج ساله.
داستان جالب خواندن کتیبه بیستون را داندامایف(Dandamiev) به تفضیل شرح داده است.بسیاری از محققان صاحب نام برای خواندن کتیبه های بیستون تلاش کردند و هر یک گامی در این راه برداشتند؛ اما بالاخره راولینسون (Rawlinson) انگلیسی توانست در فاصله سالهای 1214 تا 1255 ش، خط پارسی باستان، عیلامی و بابلی را بدون توجه به کار سایر محققان، تقریبا به طور کامل بخواند و کلیه علائم خطوط میخی باستان را کشف نماید.
مجموعه ای از هجاها که راولینسون در اثر خود به آن اشاره نموده، حاوی 37 علامت می باشد که به استثنای دوتای آنها بقیه کاملا صحیح است. این دو ها را هم اوپر( 1230Oppert ش ) و اوتس ( 1269Ottes ش )، تعیین کردند.
و اما داستان خوانده شدن خطوط میخی:اولین بار در سال 997 ش، دوک دون گارسیا دو سلوا دو فیگوترو(De Figueroa) سفیر پادشاه اسپانیا در دربار شاه عباس اول، به اطلاع اروپاییان رسانید که در ویرانه های تخت جمشید علائم خطوط میخی وجود دارد که همه آنها هرمی شکل و به طرق مختلف نقش شده اند. در سال 1000 ش، سیاح ایتالیاتی، پیترو دلاواله(Pietro dell a Valle) پنج علامت خطوط میخی را نقاشی کرد و به اروپا برد، وی حدس زد که باید خطوط مزبور را از چپ به راست خواند.
در سال 1053 ش، سیاح معروف فرانسوی شاردن (Chardin) رونوشتی از یکی از کتیبه های فارسی تهیه کرد و در اروپا همراه سفرنامه خود منتشر نمود. وی به اشتباه تصور نمود که باید آنها را از بالا به پایین خواند (مانند خطوط چینی). بعد از آن کار قرائت کتیبه ها عملا به رکود گرایید.
برخی، علائم خطوط میخی را هزوارش های چینی دانستند و برخی دیگر آنها را کرمها و جانوارانی پنداشتند که در طی قرون و اعصار در سنگها نفوذ کرده و بالاخره عده ای دیگر آنها را صرفا صورت های مختلف و تزیینی نقاران تصور کردند که معنی و مفهومی ندارند. در سال 1141 ش، کنت کی لوس(Caylus) صورت کتیبه هایی را که به سه خط میخی و یک خط مصری قدیم روی گلدانی از مرمر حجاری شده بود، تهیه کرد و در اروپا منتشر نمود.
در سال 1144 ش، کارستن نیبور (Carston Niebuhr) نسخه های دقیقی از کتیبه های معروف تخت جمشید را تهیه کرد و با اروپا برد. وب در سال 1167 ش اعلام نمود که این خطوط با باید از چپ به راست خواند و ضمنا کلیه کتیبه های تخت جمشید در سر ستونها یا لوحههای جداگانه، به سه نوع خط، نوشته شده؛ ولی مفهوم آنها یکی است و خط اول ساده تر و الفبایی است و 42 علامت دارد.
بعد از آن، تمام کوشش پژوهندگان مصروف خواندن خط ساده تر مذکور گردید. در آن زمان که کتیبه ها هنوز قرائت نشده و نوع خط آنها مشخص نبود، سه خط مربوطه را به ترتیب خط میخی اول، دوم و سوم می نامیدند. در سال 1177 ش، دانشمندی آلمانی به نام تیشن(Tychsen) به این نتیجه رسید که خط کج در کتیبه های نوع اول، جداکننده کلمات از یکدیگر است و تعداد علائم هر کلمه از ده عدد تجاوز نمی کند.
در سال 1181 ش، مونتر (Munter)، دانشمند دانکارکی، باتفسیرهایی توانست تعداد چهارده علامت خط اول را بخواند که بعدها معلوم گردید که فقط دو تای آنها درست خوانده شده است. وی نتیجه گرفت که کتیبه های نقش رستم مربوط به یک زبان است و این سه زبان، همان زبان های عمده امپراتوری وسیع هخامنشی بوده اند. خط دوم سیلابی یا هجایی (هر علامت نماینده یک هجا) و خط سوم ایدئوگرامی (هر علامت نماینده یک کلمه ) می باشد.
کار بسیار کند جلو میرفت و نظرهایی از هر قبیل اعلام می شد.
لیختن اشتاین (Lichtenstein) در سال 1181 ش اعلام کرد که هر سه نوع خط میخی از نوع الفبایی کوفی هستند.
ویته (Viteh) اعلام کرد که ویرانه های تخت جمشید و اهرام مصر ثمره فعالیتهای آتشفشانی هستند!
هربرت (Herbert) کوشید کتیبه ها را به زبان یونانی بخواند.
تا اینکه گروتفند (Grotefend) بیست و هفت ساله با استفاده از رونوشتهای تهیه شده توسط نیبور و با استناد به تاریخ، بعضی کلمات را که مربوط به نام شاهان هخامنشی بود، پیدا کرد (نام پادشاهان هخامنشی در مراجع یونانی نیز ذکر شده ) و از آن طریق تعداد نه علامت از علائم میخی را خواند.
خبر کشف وی در روزنامه ادبی گوتین گن انتشار یافت؛ ولی رساله او تا 91 سال بعد، یعنی تا سال 1271 ش چاپ نگردید. بسیاری به وی و نظریاتش اعتراض نمودند و اعتراضات مورد قبول محققان قرار گرفت و لذا رمز کتیبه ها باز هم لاینحل باقی ماند. آثار جدید گروتفند در سالهای 1203 و 1216 ش بدتر مانع پیشرفت کار شد. باید گفت که دانشمند مزبور در زبانهای شرقی اطلاعات سطحی داشت و بیشتر از علم تاریخ استفاده می کرد و در نتیجه دلایلش مبتنی بر اصول زبان شناسی نبود.
البته گزارش سال 1181 ش او در پیشرفت علم آثار مطلوبی داشت. اوژن بورنوف (Burnouf) فرانسوی و سیلوستر دساکی (Desacy) نظریات وی را با ارزش اعلام نمودند. سیلوستر دساکی متن یونانی کتیبه نقش رستم را که به فرمان شاپور اول تهیه شده بود، پیدا و منتشر نمود و با این کار شهرت پیدا کرد. گروتفند زبان اوستایی را که می دانست و فکر می کردکه پارسی باستان و اوستایی یکی است که البته نظریه صحیحی نبود.
بورنوف از شیوه گروتفند پیروی نمود و تمام علامات خط میخی پارسی (نوع اول ) را مشخص نمود. وستر گارد( Westergaurd) و هینکس (Hincks) در تعیین علائم انواع دوم و سوم خط میخی موفقیت های زیادی کسب کردند؛ اما این هنری راولینسون (Rawlinson) بود که بالاخره کتیبه های بیستون را به طور کامل خواند و شهرت جهانی کسب نمود.
وی در سال 1241 ش با امکانات شخصی و محدود خود، از کتیبه بیستون در ارتفاع 105 متری، با زحمت فراوان و به خطر انداختن جان خود رونوشت دقیقی برداشت، کاری که دیگران علی رغم بودجه و امکانات فراوان، قادر به انجامش نشده بودند. وی ابتدا خط میخی اول (پارسی باستان ) را که الفبایی بود خواند، سپس خط دوم (عیلامی) راکه هجایی و نیمه مفهومی (ایدئو گرامی) و قدیمی تر بود، خواند و نتایج کار خود را در سال 1230 ش منتشر ساخت. البته اوپر فرانسوی و هینکس آلمانی نیز همزمان با راولینسون، خط سوم را خوانده و نتایج مشابهی به دست آورده بودند. بی تردید قرائت خطوط میخی، تاریخ هخامنشیان و بسیار اطلاعات تاریخی را به صورت قطعی روشن ساخت.
داندامایف به نقل از یادداشتها و مقالات راولینسون می نویسد:« در سال 1223 ش، راولینسون پس از آنکه از متن فارسی کتیبه های بیستون رونوشت برداشت، به کپی برداری از متن عیلامی پرداخت، ولی انجام این کار سخت تر بود، زیرا در زیر آن، برآمدگی برای ایستادن وجود نداشت. وی ترسید از نردبان استفاده کند، چون قاعده مطمئنی برای تکیه دادن نردبان در دسترس نبود. لذا در دست چپ دفترچه یادداشت خود را گرفته و بدنش رابه صخره تکیه داده و با دست راست از کتیبه رونوشت برداشت.در این موقعیت خطیر، با از دست دادن جان خود مواجه بود.
در سال 1226 ش وقتی راولینسون در صدد تهیه متن اکدی (بابلی) برآمد. معلوم شد که به دلیل عدم دسترسی به آن، انجام چنین کاری امکان پذیر نیست. وی متوسل به پسر بچه کردی شد که به نحو معجزه آسایی می توانست خود را در روی صخره آویزان کند و از روی سطح هفت متری صخره صیقلی شده قائم، کلیشه ای بردارد. »
در زان حسات راولینسون، قسمتی از کتیبه بیستون بر اثر نفوذ آب و وزش باد و طوفان و یخبندان خراب شده بود، از این رو وی مجبود شد بعضی علائم را که ضایع شده بودند، بازسازی نماید. فداکاری، تهور و پشتکار راولینسون در خواندن کتیبه ها، زائد الوصف بود و پژوهشگران دهه های بعد، نوشتند که کار وی بسیار دقیق و صحیح بوده است. راولینسون نه زبان شناس بود، و نه مورخ؛ ولی در مدتی کوتاه زبانهای زیادی را فرا گرفت و به مقام دانشمند بلند پایه ای رسید و موسس و بانی زبان شناسی زبان آشوری گردید.
به هر حال کشف راولینسون سبب شد که خطوط میخی ایران و خاور میانه خوانده شوند و هنگامی ک او در سال 1229 ش به لندن مراجعت کرد، به واسطه کشفیات خود در معمای خطوط میخی به اوج شهرت در اروپا رسیده بود و همه مجامع علمی او را تجلیل می کردند. وی در سال 1237 ش به عضویت پارلمان انگلیس انتخاب گردید و در سال 1238 ش به سمت وزیرمختار انگلیس به تهران آمد؛ اما سال بعد با وزارت امور خارجه انگلیس اختلاف نظر پیدا کرد و از مقام خود استعفا کرد و به لندن بازگشت. وی مقالات مفصل فراوان و یک کتاب معروف به نام انگلیس و روس در شرق نوشته است. ناگفته نگذاریم که برادر او جرج راولینسون نیز یکی از مورخان معروف انگلیسی به شمار می رود.
نویسنده: دکتر حسن احمدی
- جغرافیای تاریخی سیستان، حسن احمدی، چاپ 1378 ش.
- ایران در دوران نخستین پادشاهان هخمامنشی، ترجمه روحی ارباب، چاپ 1352 ش.
منبع مقاله: محمد حمید، یزدان پرست لاریجانی؛ (1385)، نامه ایران (مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی) جلد سوم، تهران: اطلاعات، چاپ اول.