رسته‌ها

هوشنگ ابتهاج
(1306 - 1401 هـ.خ)

شاعر
مشخصات:
نام واقعی:
امیرهوشنگ ابتهاج
سایر نام‌ها:
ه. ا. سایه، الف. گوهری
تاریخ تولد:
1306/12/29 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
1401/05/19 خورشیدی (95 سالگی)
محل تولد:‌
رشت
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
غزل- مثنوی- رباعی- قطعه- شعر نو
زندگی‌نامه
سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزلسرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد. برخی از دوستداران شعرش، او را در غزلسرایی بعد از حافظ بهترین غزلسرا می‌دانند.
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های هوشنگ ابتهاج
(10 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
13
هیچ کدام از آثار بارگذاری شده در این صفحه قابل مطالعه نیستند. لطفاً بررسی کنید.

ای کوه ! 

تو فریاد من امروز شنیدی

دردیست در این سینه 

که همزاد جهان است 


روحش شاد

من به باغ گل سرخ

زیر آن ساقه تر

عطر را زمزمه کردم تا صبح

من به باغ گل سرخ

درتمام شب سرد

روشنایی را خواندم با آب

و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم


هوشنگ_ابتهاج 


‌‌

بر سنگ گوری تازه نامی هست...‌

دارنده این نام را هرگز ندیدم من

اینجا میان سوگواران آشنایانند و خویشانند

و مردمانی هم که چون من

دارنده‌ٔ این نام را هرگز ندیدند و نمی‌دانند

اما

هر کس که اینجا هست

با خشم و فریادی گره در مشت

می‌داند که او را کشت…‌

بر گرد گور تازه جمع سوگواران است

دیگر کسی اینجا نمی‌پرسد

این خفته در خاک از کجا و از کدامان است!؟…

می‌دانند او «فرزند ایران» است...

‌‌

هوشنگ_ابتهاج


چند سال قبل در یک تور تهران گردی یکی از مکان‌هایی که برای بازدید در نظر گرفته می شود «درخت ارغوان» خانه‌ ابتهاج در خیابان کوشک است. 

این خبر ابتهاج را برآن می‌دارد تا با شعری با بازدید کنندگان خانه‌اش صحبت کند و بگوید چه کسانی در این خانه میهمان او بوده‌اند:

"ارغوان می‌بینی؟

به تماشاگه ویرانی ما آمده‌اند

مانده‌ایم تا ببینیم نبودن را

آخر قصه شنودن را

پشت این پنجره‌ی بسته هنوز

عطر آواز بنان مانده است

شهریار اینجا

شعر نقاشش را خوانده است

آن شب افشاری

با کسایی و قوامی و ادیب

تا قرایی و فرود

وان درآمد از اوج

شجریان، لطفی

چه شبی بود، دریغ

زندگی روی از این غمکده گردانیده است

ارغوان

در و دیوار غریب افتاده چه تماشا دارد؟"



مرگ حق است دیر یا زود گریبان همه ما را خواهد گرفت بالاخره بزرگ مردی مانند ابتهاج هم با مرگ روبرو شد. هیچ چاره ای نیست این سنت الهی است که همه انسان ها یک روز با مرگ روبرو شوند مهم این است که به قول صمد بهرنگی در کتاب ماهی سیاه کوچولو ، مرگ یا زندگی ما چه تاثیری در زندگی دیگران داشته باشد. هوشنگ ابتهاج زندگی اش در ایران تاریخ ادبیات و موسیقی را تحت تاثیر قرار داد و نام او را جاودانه کرد و حتما زندگی اش تاثیر بسیار بیشتری بر زندگی همه فارسی زبانان بویژه ایرانیان داشت و دارد . 

مرگ  در هر حالتی تلخ است 

اما من 

دوست تر دارم 

که چون از ره درآید مرگ

 در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش


 خدایش بیامرزد 


مرگ  در هر حالتی تلخ است 

اما من 

دوست تر دارم 

که چون از ره درآید مرگ

 در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش


 خدایش بیامرزد 


مرگ  در هر حالتی تلخ است 

اما من 

دوست تر دارم 

که چون از ره درآید مرگ

 در شبی آرام چون شمعی شوم خاموش


 خدایش بیامرزد 


امید عافیتم بود روزگار نخواست

قرار عیش و امان داشتم زمانه گرفت


زهی بخیل ستمگر که هر چه داد به من

به تیغ باز ستاند و به تازیانه گرفت


یاد این استاد بی بدیل غزل فارسی همواره با دوستداران شعر خواهد بود و خواهد ماند. 

عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک