رسته‌ها

آرنولد ویت ریج

مشخصات:
نام واقعی:
تاریخ تولد:
تاریخ درگذشت:
محل تولد:‌
جنسیت:‌
ژانر:‌
زندگی‌نامه
ویرایش

کتاب‌های آرنولد ویت ریج
(1 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
1

‍ * سیمون بولیوار؛ پرچمدار استقلال طلبی در آمریکای لاتین


*سیمون بولیوار، مبارز و قهرمان ملی آمریکای لاتین در سال ۱۷۸۳ در کاراکاس به دنیا آمد و در ۱۸۳۰ خاموش شد. بولیوار در شکل گیری نخستین جمهوری در ونزوئلا نقش موثری ایفا کرد. حکومتی که فرجامی جز شکست زود هنگام در برابر ساز و کار حاکم بر نظام سرمایه نداشت... بولیوار است که پس از این تجربه، جمهوری بزرگ کلمبیا را متشکل از کشورهای کلمبیا، ونزوئلا و اکوادور آزاد تشکیل داد و در فصلی دیگر از رزم تحت رهبری او کشورهای کنونی ونزوئلا، کلمبیا، پاناما، اکوادور و بولیوی به استقلال خود از سلطه استعماری اسپانیا نایل آمدند و قسمتی از سرزمین پرو نیز به دلیل نام او بولیوی خوانده شد.


* سیمون بولیوار در شهر کاراکاس ونزوئلا در یک خانواده اشرافی به دنیا آمد. خانواده پدری او همه از کارگزاران دولت اسپانیا در منطقه ونزوئلا بودند. او نیز اگر می‌خواست می‌توانست به رسم و آیین پدرانش در زمره طبقات مرفه درآید. او در سن ۹ سالگی پدرش را از دست داد. سیمون ابتدا در ونزوئلا و سپس در اروپا تحصیل کرد و پرورش یافت. او در اروپا توانست دانش‌های ادبی و علمی خود را عمیق‌تر کرده و با آرمان‌های دموکراتیک الهام گرفته از انقلاب فرانسه آشنا شود. این آرمان‌ها زندگی او را تحت‌ تاثیر قرار داده و او را به مبارزه برای استقلال قاره آمریکای جنوبی متقاعد کردند. سیمون بولیوار در سفر ایتالیا هنگام صعود از کوه مقدس این جملات را بر زبان آورد:


" در مقابل شما سوگند میخورم، به خداوند پدرانم سوگند میخورم، به شرافتم سوگند میخورم که هرگز تا قبل از گسستن زنجیرهایی که قدرت حاکمه اسپانیا به ما تحمیل کرده به بازوی خود استراحت و به روح خود آرامش نخواهم داد ".


*از آوریل سال ۱۸۱۰ میلادی، کلنل بولیوار به یکی از رهبران عمده جنبش آزادی بخش ونزوئلا تبدیل شد. در روز ۶ اوت سال ۱۸۱۳ میلادی، سیمون بولیوار از سوی شورای شهر کاراکاس عنوان "لیبرتادور" (آزادیبخش) را یافت... در سال ۱۸۱۰، مردم ونزوئلا تصمیم گرفتند دیگر به استعمارگران باج ندهند؛ قیامی سراسری آغاز شد که در ژوئن ۱۸۲۱ به نتیجه نهایی رسید؛ مردم ونزوئلا، اسپانیایی‌ها را به اقیانوس اطلس ریختند. بولیوار در این مبارزه، نقشی بسیار فعالانه داشت. او در سال ۱۸۱۳ و پیش از آنکه اسپانیایی‌ها را به طور کامل از کشور بیرون کند، جمهوری ونزوئلا را بنیان گذاشت. اما این اقدام، گام نخست سیمون در مسیر رهایی مردم استعمارزده آمریکای جنوبی بود. بلافاصله مردم دیگر نقاط نیز، با تاسی به مبارزات بولیوار، علم استقلال‌خواهی را برافراشتند. همزمان با ونزوئلا، مردم شمال غربی آمریکای جنوبی نیز، با بولیوار همراه شدند؛ به این ترتیب، کلمبیا مستقل شد و به دنبال آن، مردم اکوادور و پاناما نیز، طعم خوش استقلال را چشیدند. وقتی بولیوار در ژوئن ۱۸۲۱، در جنگ سرنوشت ساز "کارابوبوی"، تتمه نیروهای ارتش اسپانیا را از ونزوئلا بیرون کرد، مردم سرزمینهای آزادشده، تحت عنوان "جمهوری بزرگ کلمبیا"، او را به ریاست جمهوری برگزیدند. این جمهوری، متشکل از کشورهای ونزوئلا، اکوادور و کلمبیا بود. اما سیمون آدمی نبود که آرام و قرار داشته باشد؛ هنوز بخش عظیمی از خاک آمریکای جنوبی زیر سلطه استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی بود. بولیوار و همرزمانش به پرو تاختند و این سرزمین را از لوث وجود استعمارگران اسپانیایی پاک کردند؛ نبرد سنگین "اواکوچو" در شمال پرو، کار استعمارگران را برای همیشه ساخت و این سرزمین نیز، به اتحادیه کشورهای آزاد شده آمریکای جنوبی پیوست. پس از استقلال شمال پرو در سال ۱۸۲۵، مردم این منطقه که سیمون بولیوار را به سان یک ناجی میدیدند، نام کشور جدید را "بولیوی" گذاشتند؛ سرزمینی که اسم خود را از آزادکننده اش گرفته بود. بولیوار برای کشور جدید، قانون اساسی نوشت؛ قانونی که همواره مورد احترام مردمان این منطقه از جهان بوده و هست.


* بولیوار به دنبال متحد کردن و وحدت آمریکای لاتین بود. او در رویای خود سرزمینی مستقل و پهناور میدید که مردم آن، بدون باج دادن به استعمارگران، با مهربانی و همدلی زندگی میکنند؛ اما مدتی پس از آنکه مردم آمریکای جنوبی، استعمارگران اسپانیایی را بیرون کردند، اختلافات آغاز شد. کار به جایی رسید که بولیوار، رئیس‌جمهور محبوب را، ترور کردند؛ هر چند که این ترور نافرجام بود... اتحادیه‌ای که بولیوار ایجاد کرده بود، خیلی زود تجزیه شد و حتی دولتهای تازه‌ تاسیس، برای کسب زمین بیشتر، به جان هم افتادند. وضعیت به وجود آمده، برای بولیوار که از مرض سل به شدت رنج می‌برد، غیر قابل تحمل بود. به ناچار استعفا کرد. با پیشرفت بیماری اش، او در ۲۶ آذر سال ۱۲۰۹ خورشیدی (۱۸۳۰ میلادی) در ۴۷ سالگی، زندگی را بدرود میگوید...


عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک