رسته‌ها
فیه ما فیه
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 100 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 100 رای
به تصحیح: بدیع الزمان فروزانفر

فیهِ مافیهِ (که مقالات مولانا نیز نامیده شده) کتابی است به نثر فارسی اثر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (۶۰۴ - ۶۷۲ ق.) و موضوع آن نقد و تفسیر عرفانی است، و شامل یادداشت‌هایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم آمده‌است. این سخنان توسط مریدان مولانا نوشته می‌شده است. نثر این کتاب ساده و روان است و درون‌مایه‌ای ازمطالب عرفانی دینی واخلاقی دارد.
سه اثر منثور مولوی فیه مافیه، مکتوبات (مکاتیب نیز گفته میشده) و مجالس سبعه هستند. اما از میان این سه اثر منثور، مکتوبات تنها اثری است که به قلم خود مولوی است. فیه مافیه و مجالس، گفته‌ها و آموزه‌هایی است که مولانا بیان می‌کرده و پیروان آن را می‌نوشتند.
فیه مافیه، کتابی است که تدوین آن بعد از وفات مولوی (۶۷۲ ق.) انجام گرفته و طبعا ً نامی هم که بر آن نهاده شده است از مولوی نیست.ااز همین از این رو در نسخ قدیم گاه آن را الاسرار الجلالیه و گاه فیه مافیه خوانده‌اند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
412
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
poorfar
poorfar
1392/06/24

کتاب‌های مرتبط

دیوان فیاض لاهیجی
دیوان فیاض لاهیجی
4.7 امتیاز
از 37 رای
غزلیات هوشنگ ابتهاج
غزلیات هوشنگ ابتهاج
4.7 امتیاز
از 1029 رای
هفت پیکر
هفت پیکر
4.7 امتیاز
از 37 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فیه ما فیه

تعداد دیدگاه‌ها:
14
زن چه باشد؟ عالم چه باشد؟ اگر گویى و اگر نگویى، او خود همان است و کار خود نخواهد رها کردن ،بلکه به گفتن اثر نکند و بتر شود. مثلا نانى را بگیر زیربغل کن و از مردم منع می ‏کن‏ و می گو که: «البته این را به کس نخواهم دادن، چه جاى دادن؟ که نخواهم نمودن‏.» اگرچه آن بر درها افتاده است و سگان نمی خورند، از بسیارى نان و ارزانى! امّا چون چنین منع آغاز کردى همه خلق رغبت کنند و دربند آن نان گردند و در شفاعت و شناعت آیند که:" البتّه خواهیم که آن نان را که منع می کنى و پنهان می کنى‏ ببینیم" على الخصوص که آن نان را سالى در آستین کنى و مبالغه و تأکید می کنى در نادادن و نانمودن، رغبتشان در آن نان از حدّ بگذرد که: الانسان حریص على ما منع‏.
هرچند که زن را امر کنى که:" پنهان شو!" ورا دغدغه خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت به آن بیش گردد. پس تو نشسته‏ اى و رغبت را از دو طرف زیادت می کنى‏ و می پندارى که اصلاح می کنى؟ آن خود عین فساد است! اگر او را گوهرى باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنى و نکنى‏ او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن. فارغ باش و تشویش مخور. و اگر به عکس این باشد باز همچنان‏ بر طریق خود خواهد رفتن. منع جز رغبت را افزون نمی ‏کند على الحقیقة!
فیه ما فیه
پیش او دو انا نمى‏گنجد فیه ما فیه ؛ ص(24,25)
پیش او دو انا نمی ‏گنجد، تو انا می ‏گویى و او انا؛ یا تو بمیر پیش او یا او پیش تو بمیرد تا دویى نماند. اما آنکه او بمیرد امکان ندارد نه در خارج و نه در ذهن که و هو الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ‏. او را آن لطف هست که اگر ممکن بودى براى تو بمردى تا دویى برخاستى‏ اکنون چون مردن او ممکن نیست تو بمیر تا او بر تو تجلّى کند و دویى برخیز د.
دو مرغ را بر هم بندى‏ با وجود جنسیّت و آنچه دو پر داشتند به چهار مبدّل شد، نمىی پرد زیراکه دویى قایم است امّا اگر مرغ مرده را برو بندى بپرّد زیراکه دویى نمانده است. آفتاب را آن لطف هست که پیش خفّاش بمیرد، امّا چون امکان ندارد می ‏گوید که «اى خفّاش لطف من به همه رسیده است خواهم که در حقّ تو نیز احسان کنم تو بمیر که چون مردن تو ممکن است تا از نور جلال من بهره‏ مند گردى و از خفّاشى بیرون آیى و عنقاى قاف قربت‏ گردى.»
آدمى اسطرلاب حقّ است فیه ما فیه ؛ ص(10)
آدمى اسطرلاب حقّ است امّا منجّمى باید که اسطرلاب را بداند، تره‏ فروش یا بقال اگرچه اسطرلاب دارد امّا از آن چه فایده گیرد و به آن اسطرلاب چه داند احوال افلاک را و دوران و برج‏ها و تأثیرات‏ و انقلاب‏ را الى غیر ذلک؟ پس اسطرلاب در حق منجّم سودمند است که من عرف‏ نفسه فقد عرف ربّه همچنان‏که این اسطرلاب مسین آینه افلاک است‏ وجود آدمى که‏ وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ‏ اسطرلاب حق است. چون او را حق تعالى به خود عالم و دانا آشنا کرده باشد، از اسطرلاب وجود خود تجلّى حق را و جمال بی‏چون را دم به دم و لمحه به لمحه‏ می ‏بیند و هرگز آن جمال ازین آینه خالى نباشد.
امید از حق نباید بریدن‏؛ امید سر راه ایمنى است .اگر در راه نمی روى بارى سر راه را نگاه‏دار. مگو که کژی ها کردم. تو راستى را پیش گیر هیچ کژى نماند، راستى همچون عصاى موسى است، آن کژی ها همچون سحرهاست، چون راستى بیاید همه را بخورد.
فیه ما فیه ،ص :9( چاپ امیر کبیر)
کتاب های صوتی که درکنار زندگی و کار یومیه به لطف و مرحمت بزرگواران مجموعه در دسترسمان قرار میگیره ضمن مفید فایده بودنشان یادگاری و هبه ایست برای کسانی که همیشه حسرت خواندن این کتب جواهرنشان بودند ولی رخصت مجال نداشتند- دست بوستان هومن
واقعا دست مریزاد من بقربانشما ---- این سایت یه تکیه گاه معنوی و علمی برای بچه های این آب و خاکه تو این اوضاع خراب مادی و... دستتونو میبوسم . هومن سالارزاده امیری
با سلام .کتاب راز هستیست برای طالبین تشنه ، همچون کوزه ایست در بسته ،که با انگشتان تشنه ی طالبش باز میشود وراز خلقت انسان ،از کجا آمده وبه کجا خواهد رفت را،به کامل ترین صورت باز گو میکند.چگونه زیستن را، چگونه مردن را،چگونه با عشق به حق پیوستن را،چگونه جاری شدن وسبزی و زیبایی را به ارمغان آوردن را،بخشیدن را،شنیدن را،دیدن را،ورسیدن به کعبه مقصود را ، می گوید والحق راست میگوید .
از جناب پور فر ممنون وممنون ...........
مولانا روزی حکایت کرامات می فرمود گفت :
یکی از اینجا به روزی یا به لحظه ای به کعبه رود چندان عجب و کرامت نیست باد سموم را نیز این کرامت هست . به یک روز و به یک لحظه هر کجا خواهد برود .
کرامت آن باشد که تو را از حال دون به حال عالی آورد و از آنجا اینجا سفر کنی و از جهل به عقل و از جمادی به حیات .
همچنان که اول خاک بودی - جماد بودی تو را به عالم نبات آورد .
از عالم نبات سفر کردی به عالم علقه و مضغه و از آن به عالم حیوانی و از حیوانی به عالم انسانی سفر کردی .
کرامت این باشد .
حق تعالی این چنین سفر را بر تو نزدیک گردانید .
در این منزل ها و راه ها که آمدی هیچ در خاطر و وهم تو نبود که خواهی آمدن و از کدام راه آمدی و چون آمدی و تو را آوردند و معین می بینی که آمدی همچنین تو را به صد عالم دیگر گوناگون خواهند بردن منکر مشو و اگر از آن اخبار کنند قبول کن .
فیه ما فیه
معنی "فیه مافیه" یعنی درون و آنچه در اوست.که اشاره به خویشتن خویش دارد
از لطف شما متشکرم که این اثر گرانقدر را در اختیار ما گذاشتید.
فیه ما فیه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک