رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
غم و شادی
امتیاز دهید
5 / 4
با 29 رای
نویسنده:
مترجم:
شهناز مهدوی
امتیاز دهید
5 / 4
با 29 رای
✔️ در آغاز کتاب می خوانیم:
روز گرم و آرامی بود و آسمانی آبی و درخشان. دیانا گود و پدرش از اتومبیل بزرگ لیموزین تشریفاتی پیاده شدند. خطوط چهره دیانا از ورای تور سفید نرمتر از معمول می نمود. راننده کمک کرد تا از اتومبیل پیاده شود و دنباله سنگین لباس ساتن را که با خش خش ملایمی روی زمین کشیده میشد، در اطراف او گسترد. در حالیکه جلوی کلیسا ایستاده بودند، دیانا به پدرش لبخندی زد و چشمانش را بست. می کوشید همه جزئیات این لحظه را به خاطر بسپرد. هیچگاه در زندگی اش اینچنین احساس خوشحالی نکرده بود. همه چیز در حد کمال بود.
پدرش به آرامی گفت:"خیلی زیبا شده ای". در برابر آنان کلیسای اسقفی قدیسان پاسادنا سر به آسمان می سایید. مادرش به اتفاق خواهران دیانا و همسران و فرزندانشان با اتومبیلی دیگر زودتر از او و پدرش رسیده بودند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/05/21

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی غم و شادی

تعداد دیدگاه‌ها:
9
هیچ چیز تکرار نمیشود و عمر به پایان میرسد !
[quote='گیلدخت']
وقتی تو این دنیا چیزی به مفهوم مطلق وجود نداره ، چه کسی می تونه تعریف درستی از غم و شادی پایدار بده. چرا رنج می بریم ؟ رنج هایی که
گاهی مس وجود ما رو در کوره ای به نام زندگی صیقل می دن تا به طلای ناب وجود برسیم . ذاتی که از اغاز رنجی نمی شناخت ، اما به قدر وسع
وجودیش و اندازه ای محبتی که در دل داشت براش مقدر شده بود... تا تکلیفش رو در ازای انسان زیستن ، به امتحانی گاه طولانی پس بده ...
[/quote]
هر کجا غم نیست آنجا زندگانی مشکل است
زین سبب آدم به تعجیل از بهشت آمد برون
غم که می آید در و دیوار شاعر میشود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر میشود
برخیز و مخور غمِ جهانِ گُذران،...............خوش باش و دمی به شادمانی گذران
در طَبْعِ جهان اگر وفایی بودی،.....................نوبت به تو خود نیامدی از دگران.

وقتی تو این دنیا چیزی به مفهوم مطلق وجود نداره ، چه کسی می تونه تعریف درستی از غم و شادی پایدار بده. چرا رنج می بریم ؟ رنج هایی که
گاهی مس وجود ما رو در کوره ای به نام زندگی صیقل می دن تا به طلای ناب وجود برسیم . ذاتی که از اغاز رنجی نمی شناخت ، اما به قدر وسع
وجودیش و اندازه ای محبتی که در دل داشت براش مقدر شده بود... تا تکلیفش رو در ازای انسان زیستن ، به امتحانی گاه طولانی پس بده ...

تردید عزیز
وقتی پای دل میان باشد به هر چه نگری رخ دوست بینی.
شما هم که عاشق خیام
خیام گونه میخوانی
خیام گونه میبینی:-)
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پرکن قدح باده که معلومم نیست
کاین دم که فرو برم برآرم یا نه
راستش دوست عزیز هیچ دلیلی پیدا نکردم ولی چون خیام رو دوست دارم این شعر رو نوشتم :)
نمی دانم چرا با دیدن اسم کتاب یاد خیام افتادم... حالا اگر کسی جوابی داشت خوشحال می شوم دلیلش را بنویسد :
نتوان دل شاد را به غم فرسودن....................وقت خوش خود بسنگ محنت سودن
کس غیب چه داند که چه خواهد بودن..............می باید و معشوق و به کام آسودن

یاااااااااااااااااا
برخیز و مخور غمِ جهانِ گُذران،...............خوش باش و دمی به شادمانی گذران
در طَبْعِ جهان اگر وفایی بودی،.....................نوبت به تو خود نیامدی از دگران.
غم و شادی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک