رازهای یک میلیونر
نویسنده:
مارک فیشر
مترجم:
مهدی قراچه داغی
امتیاز دهید
با خواندن کتاب رازهای یک میلیونر اثر مارک فیشر، به هدفهای خود در زندگی دست پیدا کنید و به بیشترین موفقیت برسید.
با این کتاب میتوانید:
به رازهای دلتان گوش دهید.
از توانمندیهای بالقوه ای که دارید، بهرهمند شوید.
برای رسیدن به موفقیت، تمرکز لازم را به دست آورید.
به نیروز بیکران بزرگاندیشی پی ببرید.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
جان صبح روز بعد با شجاعت تمام از خواب بیدار شد. کلمات میلیونر در گوشهایش طنینانداز بودند: «تو موفق خواهی شد». بعد به یاد خواب غریبی که دیده بود افتاد. در خواب دیده بود که با ایمان و اعتقاد میتواند پرواز کند. ایمان، باید ایمان و اعتقاد میداشت، اعتقادی بهسختی فولاد مبنی بر اینکه فیلمنامهاش را خواهد فروخت.
چند هفته یا چند ماه، در مقایسه با عمری زندگی قابل قیاس نبود. وقتی موفق شود همه این ناراحتیها را فراموش میکند، اما بعد بهسرعت به شرایط مالی و پولی خود توجه کرد و به این نتیجه رسید که یک هفته و حداکثر دو هفته بیشتر دوام نخواهد آورد.
حس اضطراب بر او حاکم شد. آیا برای فروش فیلمنامهاش همه اقدامات لازم را به عمل آورده بود؟ شروع به بررسی نامههای ردشده کرد. میخواست تکتک آنها را تجزبه و تحلیل کند. وقتی خوب بررسی کرد، متوجه شد بعضی از نامهها او را به یکباره رد نکردهاند. در بعضی از نامهها آمده بود که آنها فیلمنامههایی را که سفارش ندادهاند، نمیپذیرند. این یعنی آنها حتی فیلمنامهاش را هم نخوانده بودند. حال چه میتوانست بکند؟ او در دنیای استودیوهای فیلمبرداری و دنیای سینما کسی را نمیشناخت که از او تأئید بگیرد. از چه راهکاری میتوانست استفاده کند؟
بیشتر
با این کتاب میتوانید:
به رازهای دلتان گوش دهید.
از توانمندیهای بالقوه ای که دارید، بهرهمند شوید.
برای رسیدن به موفقیت، تمرکز لازم را به دست آورید.
به نیروز بیکران بزرگاندیشی پی ببرید.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
جان صبح روز بعد با شجاعت تمام از خواب بیدار شد. کلمات میلیونر در گوشهایش طنینانداز بودند: «تو موفق خواهی شد». بعد به یاد خواب غریبی که دیده بود افتاد. در خواب دیده بود که با ایمان و اعتقاد میتواند پرواز کند. ایمان، باید ایمان و اعتقاد میداشت، اعتقادی بهسختی فولاد مبنی بر اینکه فیلمنامهاش را خواهد فروخت.
چند هفته یا چند ماه، در مقایسه با عمری زندگی قابل قیاس نبود. وقتی موفق شود همه این ناراحتیها را فراموش میکند، اما بعد بهسرعت به شرایط مالی و پولی خود توجه کرد و به این نتیجه رسید که یک هفته و حداکثر دو هفته بیشتر دوام نخواهد آورد.
حس اضطراب بر او حاکم شد. آیا برای فروش فیلمنامهاش همه اقدامات لازم را به عمل آورده بود؟ شروع به بررسی نامههای ردشده کرد. میخواست تکتک آنها را تجزبه و تحلیل کند. وقتی خوب بررسی کرد، متوجه شد بعضی از نامهها او را به یکباره رد نکردهاند. در بعضی از نامهها آمده بود که آنها فیلمنامههایی را که سفارش ندادهاند، نمیپذیرند. این یعنی آنها حتی فیلمنامهاش را هم نخوانده بودند. حال چه میتوانست بکند؟ او در دنیای استودیوهای فیلمبرداری و دنیای سینما کسی را نمیشناخت که از او تأئید بگیرد. از چه راهکاری میتوانست استفاده کند؟
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رازهای یک میلیونر