از دل گندم زاران

از دل گندم‌زاران نمایش‌نامه‌ای است کوتاه و خیالی. صحنه نمایش فضایی است پر از انواع کرات و اجرام آسمانی با حرکت‌ها و نورهای مختلف. در این فضا شخصیت‌های نمایش منتظرند تا پا به عرصه حیات بگذارند و متولد شوند، اما برخی از شخصیت‌ها از این که دنیا موافق کام آنها نخواهد بود انگیزه‌ای برای تولد ندارند.

از متن کتاب:
صدا: خوب جماعت. نوبت شماست. موقع آن است که پا به جهان بگذارید. آن جا به نظرتان عجیب خواهد آمد. هیچ آموزشی در کار نیست. الان از سرنوشت خودتان آگاهید، اما به محض ورود به جهان ، به محض آغاز به تنفس، یادتان خواهد رفت. و باید بگویم باید از این بابت شکرگذار باشید. پیش روی تک تک شما هم چیز های بد هست، هم چیز های خوب. دنیا هنوز جدید است و هنوز معلوم نیست این ایده که شما را به دنیا می فرستد ، سری بزنید و برگردید ایده خوبی است یا خیر. البته به موقعش حتما روشن خواهد شد مقصد شما آمریکاست. جای جالبی است. از جاهای دیگر نه بهتر است نه بدتر، البته به جز مسائل ظاهری که آمریکایی ها به تعبیری ید طولایی در آن دارند. آب و هوای همه جایش معتدل و در برخی نقاط عالی است.
هر کاری بکنید، تصور خواهید کرد که خودتان کرده اید. از این بابت هم باید شکرگذار باشید. به اندازه ای که باید، زندگی خواهید کرد نه بیشتر. همه جا با سر و صدا و شلوغی مواجه خواهید شد، حتی در خواب ...