قصه پائوچائو
نویسنده:
محمود کیانوش
امتیاز دهید
✔ کتاب پائوچائو قصهای تخیلی از سرزمین چین است.
از متن کتاب:
در عهد دقیانوس، در جاییکه سرزمین چین، شهری بود به اسم "کورا چاوا" که از شمال می رفت تا مرز "جابلقا" و از جنوب تا مرز "جابلسا"، مشرقش کوه بود و کوه و مغربش بیابان بی آب و علف.
کورا چاوا رودخانه و دریاچه زیاد داشت، اما آب خیلی کم، باغ و جنگل زیاد داشت، اما درخت خیلی کم، مزرعه زیاد داشت اما محصول خیلی کم.
یک وقت دیوانه ای که که مردم سنگسارش کردند و از شهر بیرونش انداختند، همیشه این شعر را میخواند و آه می کشید و می خندید:
با این همه بیابان
کاشکی که آب نداشتیم
با این همه مصیبت
کاشکی که خواب نداشتیم
با کله های گنده
عقل کلاغ نداریم
در خود ز آدمیت
یکجور سراغ نداریم
بیشتر
از متن کتاب:
در عهد دقیانوس، در جاییکه سرزمین چین، شهری بود به اسم "کورا چاوا" که از شمال می رفت تا مرز "جابلقا" و از جنوب تا مرز "جابلسا"، مشرقش کوه بود و کوه و مغربش بیابان بی آب و علف.
کورا چاوا رودخانه و دریاچه زیاد داشت، اما آب خیلی کم، باغ و جنگل زیاد داشت، اما درخت خیلی کم، مزرعه زیاد داشت اما محصول خیلی کم.
یک وقت دیوانه ای که که مردم سنگسارش کردند و از شهر بیرونش انداختند، همیشه این شعر را میخواند و آه می کشید و می خندید:
با این همه بیابان
کاشکی که آب نداشتیم
با این همه مصیبت
کاشکی که خواب نداشتیم
با کله های گنده
عقل کلاغ نداریم
در خود ز آدمیت
یکجور سراغ نداریم
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قصه پائوچائو