جوجه کوچولو و سیب سرخ
امتیاز دهید
نویسنده: دادپی
از متن کتاب:
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
یک روز چند تا جوجه قشنگ باهم قایم باشک (قایم موشک) بازی می کردند.
در میان آنها، یک جوجه کوچولو بود که وقتی نوبت قایم شدن به او می رسید، میرفت توی شکاف یک درخت و خود را پنهان می کرد. این شکاف را یک هیزم شکن در درخت ایجاد کرده بود تا بعدا هر وقت که فرصت کند بیاید و درخت را به کلی اره کند.
هیزم شکن یک تکه چوب هم لای شکاف درخت گذاشته بود تا شکاف دوباره بسته نشود...
بیشتر
از متن کتاب:
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.
یک روز چند تا جوجه قشنگ باهم قایم باشک (قایم موشک) بازی می کردند.
در میان آنها، یک جوجه کوچولو بود که وقتی نوبت قایم شدن به او می رسید، میرفت توی شکاف یک درخت و خود را پنهان می کرد. این شکاف را یک هیزم شکن در درخت ایجاد کرده بود تا بعدا هر وقت که فرصت کند بیاید و درخت را به کلی اره کند.
هیزم شکن یک تکه چوب هم لای شکاف درخت گذاشته بود تا شکاف دوباره بسته نشود...
آپلود شده توسط:
شگونه1
1398/02/09
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جوجه کوچولو و سیب سرخ