منطق ایمانیان در مارکسیسم
نویسنده:
علی قلی بیانی
امتیاز دهید
این کتاب در اصل مجموعه مقالهای تحت عنوان "بیان مبادی مارکسیسم به لحاظ مطالب" بوده است که در روزنامههای مختلف منتشر شده است.
بیا تا با تا بگویم داستانها!! - چنانکه در مقدمه چاپ اول این کتاب نوشتهام مطالب کتاب حاضر در سالهای 29-1328 هجری شمسی به عنوان «بیان مبادی مارکسیسم به لحاظ مطالب» در روزنامه جبهه ارگان حزب ایران (یا دیگر روزنامههای حزبی در ایام توقیف جبهه) منتشر میشد. سپس به عللی که در همان مقدمه آمده است، بهناچار، از آنچه نوشته بودم اجمالا نتیجهای گرفتم و دیگر در آنباره چیزی ننوشتم، به قراری که در همان روزگار میشنیدم برای پاسخ به رشته مقالات یاد شده، درباره مارکسیسم، هیأتی از طرف حزب توده معین شده بود که شادروان خلیل ملکی اندیشمند آزاده آدمیمنش نیز در آن شرکت داشت؛ ولی ظاهرا پاسخی از سوی آن هیأت انتشار نیافت. در سالهای دراز تا 1348، فراغتی برای پیگیری مطالب آن مقالات و تکمیل آنها دست نداد. خوشبختانه از 1348 تا 1352 نسبتا مجالی برای جمعآوری آن مقالات از روزنامههای مختلف و توجه بیشتر به متون تفصیلی منطق صورت به اصطلاح اخیر منطقیهای غرب، دست داد. جان کلام من درباره مارکسیسم یک عقیده فلسفی است نه یک مطلب سیاسی. در این کتاب خواستهام به نسل جوان نشان دهم که ماتریالیسم تاریخی که حاصل اندیشه مارکس برای فهم تاریخ است بر خلاف عقیده طرفداران آن مبتنی بر علم نیست. زیرا اولا موضوع آن اجتماعات بشر است و چنانکه میدانیم در اجتماع بشری عوامل گوناگون مؤثر است که مجموعه آنها حقیقت بسیار پیچیدهای را ساخته است. همانطور که در متن کتاب آمده است هر چه موضوع معرفت پیچیدهتر باشد، استواری قوانین ضعیفتر و گستره آن تنگتر و قدرت پیشبینی آن ناچیزتر است. ثانیا برای اینکه بر اساس تجربه قانون حاکم بر رویدادی را مطالعه کنیم باید بتوان پس از شناخت همه عوامل مؤثر، تمام آنها جز یکی از آنها را ثابت نگاه داشت و به اراده خودمان آن یک را تغییر داد؛ تا آثار تغییرات آنیک بر دیگر عوامل معلوم شود. و این کاری است که فقط در موارد بسیار ساده امکان دارد مانند اموری که در فیزیک ماکروسکپیک (نه در اتم پاره) مطرح است. بدیهی است که چنین آزمایش در رویدادهای تاریخ امکان ندارد. سالها پس از تحریر کتاب حاضر اندیشمندان مغرب درباره مشرب تاریخگرایی انتقاداتی کردهاند؛ بویژه پوپر در کتاب فقر تاریخگرایی بهتفصیل در اینباره پرداخته است و این مقالات با مطالب کتاب حاضر مناسبت دارد. آنچه کارل پوپر فیلسوف مشهور درباره تاریخگرایی به عنوان فقر تاریخگرایی در 1957 یعنی در 46 سال پیش نوشته است هفت سال پس از انتشار عقاید من راجع به تاریخگرایی است. ولی متأسفانه یکصدم وسائل تبلیغاتی او را نداشته و ندارم. پس فرانسویها درست گفتهاند که میگویند «هیچکس در خانه خودش پیغمبر نیست».
بیشتر
بیا تا با تا بگویم داستانها!! - چنانکه در مقدمه چاپ اول این کتاب نوشتهام مطالب کتاب حاضر در سالهای 29-1328 هجری شمسی به عنوان «بیان مبادی مارکسیسم به لحاظ مطالب» در روزنامه جبهه ارگان حزب ایران (یا دیگر روزنامههای حزبی در ایام توقیف جبهه) منتشر میشد. سپس به عللی که در همان مقدمه آمده است، بهناچار، از آنچه نوشته بودم اجمالا نتیجهای گرفتم و دیگر در آنباره چیزی ننوشتم، به قراری که در همان روزگار میشنیدم برای پاسخ به رشته مقالات یاد شده، درباره مارکسیسم، هیأتی از طرف حزب توده معین شده بود که شادروان خلیل ملکی اندیشمند آزاده آدمیمنش نیز در آن شرکت داشت؛ ولی ظاهرا پاسخی از سوی آن هیأت انتشار نیافت. در سالهای دراز تا 1348، فراغتی برای پیگیری مطالب آن مقالات و تکمیل آنها دست نداد. خوشبختانه از 1348 تا 1352 نسبتا مجالی برای جمعآوری آن مقالات از روزنامههای مختلف و توجه بیشتر به متون تفصیلی منطق صورت به اصطلاح اخیر منطقیهای غرب، دست داد. جان کلام من درباره مارکسیسم یک عقیده فلسفی است نه یک مطلب سیاسی. در این کتاب خواستهام به نسل جوان نشان دهم که ماتریالیسم تاریخی که حاصل اندیشه مارکس برای فهم تاریخ است بر خلاف عقیده طرفداران آن مبتنی بر علم نیست. زیرا اولا موضوع آن اجتماعات بشر است و چنانکه میدانیم در اجتماع بشری عوامل گوناگون مؤثر است که مجموعه آنها حقیقت بسیار پیچیدهای را ساخته است. همانطور که در متن کتاب آمده است هر چه موضوع معرفت پیچیدهتر باشد، استواری قوانین ضعیفتر و گستره آن تنگتر و قدرت پیشبینی آن ناچیزتر است. ثانیا برای اینکه بر اساس تجربه قانون حاکم بر رویدادی را مطالعه کنیم باید بتوان پس از شناخت همه عوامل مؤثر، تمام آنها جز یکی از آنها را ثابت نگاه داشت و به اراده خودمان آن یک را تغییر داد؛ تا آثار تغییرات آنیک بر دیگر عوامل معلوم شود. و این کاری است که فقط در موارد بسیار ساده امکان دارد مانند اموری که در فیزیک ماکروسکپیک (نه در اتم پاره) مطرح است. بدیهی است که چنین آزمایش در رویدادهای تاریخ امکان ندارد. سالها پس از تحریر کتاب حاضر اندیشمندان مغرب درباره مشرب تاریخگرایی انتقاداتی کردهاند؛ بویژه پوپر در کتاب فقر تاریخگرایی بهتفصیل در اینباره پرداخته است و این مقالات با مطالب کتاب حاضر مناسبت دارد. آنچه کارل پوپر فیلسوف مشهور درباره تاریخگرایی به عنوان فقر تاریخگرایی در 1957 یعنی در 46 سال پیش نوشته است هفت سال پس از انتشار عقاید من راجع به تاریخگرایی است. ولی متأسفانه یکصدم وسائل تبلیغاتی او را نداشته و ندارم. پس فرانسویها درست گفتهاند که میگویند «هیچکس در خانه خودش پیغمبر نیست».
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1397/11/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی منطق ایمانیان در مارکسیسم