سرافینا
نویسنده:
مری ک. هریس
مترجم:
گلی امامی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
وقتی که سیزده سالم بود، مادربزرگم مرد. در ورودی منزلی که ما همیشه در آن باهم زندگی کرده بودیم بسته شد. و خانم "ریچاردز" همسایه ما، مرا به خانه خودشان برد.
خانواده ریچاردز عبارت بود از پدر و مادر، دختری به نام کیت، یک جفت پسر دوقلو و یک پسر کوچولوی دیگر به نام پوج به علاوه ی گربه ای به نام پشمک و یک مرغ عشق. اما خانم ریچاردز عقیده داشت که برای کوچولوی دیگری هم جا دارد. در واقع جای زیادی نداشتند.
کیت برای اینکه به تخت خودش برسد مجبور بود از تخت سفری من بالا برود و سر غذا که من بین دوقلوها می نشستم، مرتب آرنج هایمان به هم ساییده می شد. من فقط لوازم مورد احتیاجم مثل مسواک و یک دست پوشاک کامل را با خود آورده بودم. چیز دیگری که جزء ضروریات زندگی من بود گربه ام سبیل بود که نمی توانستم او را در آن خانه خالی جا بگذارم. خانم ریچاردز گفت: "عزیزم اونو هم با خودت بیار"...
بیشتر
وقتی که سیزده سالم بود، مادربزرگم مرد. در ورودی منزلی که ما همیشه در آن باهم زندگی کرده بودیم بسته شد. و خانم "ریچاردز" همسایه ما، مرا به خانه خودشان برد.
خانواده ریچاردز عبارت بود از پدر و مادر، دختری به نام کیت، یک جفت پسر دوقلو و یک پسر کوچولوی دیگر به نام پوج به علاوه ی گربه ای به نام پشمک و یک مرغ عشق. اما خانم ریچاردز عقیده داشت که برای کوچولوی دیگری هم جا دارد. در واقع جای زیادی نداشتند.
کیت برای اینکه به تخت خودش برسد مجبور بود از تخت سفری من بالا برود و سر غذا که من بین دوقلوها می نشستم، مرتب آرنج هایمان به هم ساییده می شد. من فقط لوازم مورد احتیاجم مثل مسواک و یک دست پوشاک کامل را با خود آورده بودم. چیز دیگری که جزء ضروریات زندگی من بود گربه ام سبیل بود که نمی توانستم او را در آن خانه خالی جا بگذارم. خانم ریچاردز گفت: "عزیزم اونو هم با خودت بیار"...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرافینا