کمینگاه خطر
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
فرزانه طاهری
امتیاز دهید
✔️ از متن کتاب:
به نظر من هیچ شهری در جنوب انگلستان در زیبایی به پای سنت لو نمی رسد. به حق آن را ملکه شهرهای ساحلی نامیده اند که آدمی را سخت به یاد ریویرا می اندازد. هر گوشه این ساحل کورنوالی به اعتقاد من جذابیتی چون سواحب جنوب فرانسه دارد.
این ها را به دوستم هرکول پوآرو هم گفتم.
- در صورت غذای رستوران قطار هم دیروز همین را نوشته بودند، دوست من. حرفهایت چندان هم تازه نیست.
- نظری غیر از این داری؟
داشت برای خودش لبخند می زد و بلافاصله جوابم را نداد. باز پرسیدم.
- خیلی باید ببخشی هستینگز. حواسم جای دیگری بود. راستش رفته بودم به همان جایی که تو الان گفتی.
- جنوب فرانسه؟
- بله یاد پارسال زمستان افتادم که آنجا گذراندم و اتفاقاتی که افتاد.
یادم بود. در قطار آبی قتلی رخ داده بود و معمای پیچیده و گیج کننده اش را پوآرو با همان شمّ خطاناپذیر همیشگی اش حل کرده بود...
بیشتر
به نظر من هیچ شهری در جنوب انگلستان در زیبایی به پای سنت لو نمی رسد. به حق آن را ملکه شهرهای ساحلی نامیده اند که آدمی را سخت به یاد ریویرا می اندازد. هر گوشه این ساحل کورنوالی به اعتقاد من جذابیتی چون سواحب جنوب فرانسه دارد.
این ها را به دوستم هرکول پوآرو هم گفتم.
- در صورت غذای رستوران قطار هم دیروز همین را نوشته بودند، دوست من. حرفهایت چندان هم تازه نیست.
- نظری غیر از این داری؟
داشت برای خودش لبخند می زد و بلافاصله جوابم را نداد. باز پرسیدم.
- خیلی باید ببخشی هستینگز. حواسم جای دیگری بود. راستش رفته بودم به همان جایی که تو الان گفتی.
- جنوب فرانسه؟
- بله یاد پارسال زمستان افتادم که آنجا گذراندم و اتفاقاتی که افتاد.
یادم بود. در قطار آبی قتلی رخ داده بود و معمای پیچیده و گیج کننده اش را پوآرو با همان شمّ خطاناپذیر همیشگی اش حل کرده بود...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کمینگاه خطر
از دوستان کسی آرشیو کامل کتابهای آگاتا کریسیتی رو داره؟