روانشناسی اجتماعی
نویسنده:
اتو کلاینبرگ
مترجم:
علی محمد کاردان
امتیاز دهید
”اتو کلاین برگ“ (۱۹۵۴)، ”روانشناس اجتماعی“ را علم مطالعهٔ رفتار فرد در وضع گروهی تعریف کرده است و ”آلپورت“، آن را اینگونه تعریف میکند:
”روانشناسهای اجتماعی“، رشتهٔ خود را کوششی میدانند برای فهم و تبیین این مطلب که افکار، احساسها یا رفتار فرد و افراد چگونه تحت تأثیر حضور واقعی یا تصوری دیگران قرار میگیرد.
به بیان دیگر، ”روانشناسی اجتماعی“ آثار حضور دیگران را بر رفتار فرد، یا رفتار فرد را تحت تأثیر گروه، مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. روشن است که تأثیر دیگران بر فرد مستلزم وجود روابط متقابل بین فرد با دیگران است. بنابراین به یک تعریف دیگر، ”روانشناسی اجتماعی“ بهعنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعهٔ تعامل انسانها شناخته میشود، با اندک دقتی در تعریفهای ذکر شده، به سادگی میتوان دید که بخش زیادی از رفتارهای انسان تحت تأثیر حضور دیگران قرار میگیرد و حاصل عوامل اجتماعی است.
از آنجا که انسان، موجودی اجتماعی است، بسیار طبیعی است که رفتار او از دیگران اثر بپذیرد و تحت تأثیر حضور دیگران واقع شود.
این مسئله آنچنان بدیهی است که میتوان به جرأت ادعا کرد که رفتارهای ما حتی در تنهائی هم که باشیم، به احتمال قوی از بشقاب و قاشق استفاده میکنیم و بهشیوهای که به طور معمول در جمع غذا میخوریم، عمل میکنیم.
بسیاری دیگر از الگوهای ما نیز تحت تأثیر جامعه و عوامل اجتماعی شکل گرفتهاند. اما چون ما در بین گروهی زندگی میکنیم که همهٔ افراد آن دارای همان الگوهای رفتاری هستند، چندان متوجه این مطالب نیستیم اما اگر به یک کشور دیگر مسافرت کنیم، بهزودی تفاوت الگوهای رفتاری خاص آن جامعه را با الگوهای رفتاری خودمان درک خواهیم کرد و خواهیم دید که بعضی از الگوهای رفتاری، خاص فرهنگ ماست و در فرهنگ کشوری دیگر شکل و صورتی دیگر دارد.
بهعنوان مثال، گفته میشود که چینیها هنگام روبهرو شدن با یک رویداد تعجبآور، زبان خود را بیرون میآورند، اما چنانکه میدانیم الگوی رفتاری ما در حالت تعجب آن است که دهانمان باز میماند.
”کلاین برگ“ معتقد است: ”روانشناسی، خود علمی جوان است و روانشناسی اجتماعی از آن هم جوانتر.“ مدتها پس از آغاز روانشناسی علمی، روانشناسی اجتماعی بهعنوان بخشی از جامعهشناسی شناخته میشود. هنوز هم در بعضی از دانشگاهها، ”روانشناسی اجتماعی“ بهصورت درسی در ردیف درسهای جامعهشناسی عرضه میشود. علاوه بر این، روانشناسی اجتماعی آمیختگیهائی با علوم دیگری چون ”مردمشناسی“ و ”روانشناسی اجتماعی“ با ”جامعهشناسی“، ”مردمشناسی“ داشته است.
در سالهای اخیر صاحبنظرها کوشیدهاند تا تمایزهای آشکار و تفکیکهای روشنی بین ”روانشناسی اجتماعی“ با ”جامعهشناسی“، ”مردمشناسی“ و ”روانشناسی عمومی“ قائل شده و تا حد ممکن از این آمیختگیها رها سازند.
گفته شده است که اساس ”جامعهشناسی“، به گروهها نظر دارد و ”روانشناسی اجتماعی“ به افراد بین گروهها.
اما از آنجا که گروهها مرکب از افراد هستند، آمیختگی این دو حوزه تا حدود زیادی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
با وجود این، همان گونه که اشاره شد، نظر ”جامعهشناسی“ به عوامل اجتماعی رفتار گروهی معطوف است، حال آنکه روانشناسی اجتماعی به آثار گروه بر روی خود فرد توجه خاص دارد.
”روانشناسهای اجتماعی“، رشتهٔ خود را کوششی میدانند برای فهم و تبیین این مطلب که افکار، احساسها یا رفتار فرد و افراد چگونه تحت تأثیر حضور واقعی یا تصوری دیگران قرار میگیرد.
به بیان دیگر، ”روانشناسی اجتماعی“ آثار حضور دیگران را بر رفتار فرد، یا رفتار فرد را تحت تأثیر گروه، مورد بررسی و مطالعه قرار میدهد. روشن است که تأثیر دیگران بر فرد مستلزم وجود روابط متقابل بین فرد با دیگران است. بنابراین به یک تعریف دیگر، ”روانشناسی اجتماعی“ بهعنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعهٔ تعامل انسانها شناخته میشود، با اندک دقتی در تعریفهای ذکر شده، به سادگی میتوان دید که بخش زیادی از رفتارهای انسان تحت تأثیر حضور دیگران قرار میگیرد و حاصل عوامل اجتماعی است.
از آنجا که انسان، موجودی اجتماعی است، بسیار طبیعی است که رفتار او از دیگران اثر بپذیرد و تحت تأثیر حضور دیگران واقع شود.
این مسئله آنچنان بدیهی است که میتوان به جرأت ادعا کرد که رفتارهای ما حتی در تنهائی هم که باشیم، به احتمال قوی از بشقاب و قاشق استفاده میکنیم و بهشیوهای که به طور معمول در جمع غذا میخوریم، عمل میکنیم.
بسیاری دیگر از الگوهای ما نیز تحت تأثیر جامعه و عوامل اجتماعی شکل گرفتهاند. اما چون ما در بین گروهی زندگی میکنیم که همهٔ افراد آن دارای همان الگوهای رفتاری هستند، چندان متوجه این مطالب نیستیم اما اگر به یک کشور دیگر مسافرت کنیم، بهزودی تفاوت الگوهای رفتاری خاص آن جامعه را با الگوهای رفتاری خودمان درک خواهیم کرد و خواهیم دید که بعضی از الگوهای رفتاری، خاص فرهنگ ماست و در فرهنگ کشوری دیگر شکل و صورتی دیگر دارد.
بهعنوان مثال، گفته میشود که چینیها هنگام روبهرو شدن با یک رویداد تعجبآور، زبان خود را بیرون میآورند، اما چنانکه میدانیم الگوی رفتاری ما در حالت تعجب آن است که دهانمان باز میماند.
”کلاین برگ“ معتقد است: ”روانشناسی، خود علمی جوان است و روانشناسی اجتماعی از آن هم جوانتر.“ مدتها پس از آغاز روانشناسی علمی، روانشناسی اجتماعی بهعنوان بخشی از جامعهشناسی شناخته میشود. هنوز هم در بعضی از دانشگاهها، ”روانشناسی اجتماعی“ بهصورت درسی در ردیف درسهای جامعهشناسی عرضه میشود. علاوه بر این، روانشناسی اجتماعی آمیختگیهائی با علوم دیگری چون ”مردمشناسی“ و ”روانشناسی اجتماعی“ با ”جامعهشناسی“، ”مردمشناسی“ داشته است.
در سالهای اخیر صاحبنظرها کوشیدهاند تا تمایزهای آشکار و تفکیکهای روشنی بین ”روانشناسی اجتماعی“ با ”جامعهشناسی“، ”مردمشناسی“ و ”روانشناسی عمومی“ قائل شده و تا حد ممکن از این آمیختگیها رها سازند.
گفته شده است که اساس ”جامعهشناسی“، به گروهها نظر دارد و ”روانشناسی اجتماعی“ به افراد بین گروهها.
اما از آنجا که گروهها مرکب از افراد هستند، آمیختگی این دو حوزه تا حدود زیادی اجتناب ناپذیر خواهد بود.
با وجود این، همان گونه که اشاره شد، نظر ”جامعهشناسی“ به عوامل اجتماعی رفتار گروهی معطوف است، حال آنکه روانشناسی اجتماعی به آثار گروه بر روی خود فرد توجه خاص دارد.
آپلود شده توسط:
taraneh_m
1397/05/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی روانشناسی اجتماعی