رسته‌ها
تغییر
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 8 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 8 رای
✔از متن کتاب
... و بَردی با کَش و کُش‌هائی خود و آن‌ها را به صافیِ کنارۀ مقصود می‌رسانَد: «همون روزِ شوم که اونجُور پیشامد کرد برا اون جوون-یعنی صبحِ زودش-خبردارمون کردن که امروز ظهر غذای ما و زندانیا سواس و احدی نباید به دیگِ غذای زندانیا دست بزنه و هر چی‌ش هم که موند، باید ریخته بشه به مستراح!...»
چشم‌های امیرآقا و حاجی‌آقا طرفِ هم و لب‌هایشان فشردۀ حیرت و تصمیم ساکت ماندن، نشد به صدا نیایند:
-یعنی.. پس این دفعه دیگه چه نقشه‌ای داشتن؟
-نکنه می‌خواستن سَم بِدَن به زندانیا با هم بِکُشَن‌شون مثلِ اون ماهیا؟!
-لابُد! مگه طول داره؟
بَردی گفت: «عرض دارم همین خیال که شمارو گرفته، خودمو هم گرفت، اما نه، باز کاشکِی این حساب بود و بدبختا رو یه دفعه می‌کُشتن راحت می‌کردن! جانم! هزار پلّه از مرگ بدتر گیر میاد پیشِ آخوند و عمل ِآخوند!...»
مردها-دهان‌ها نیمه‌باز و چشم‌ها زُل و نَفَس‌ها حبس-فقط نگاه کردند و قدم‌ها را یواش کردند و منتظر ماندند تا لحظه‌های شاید بی نظیرِ همۀ عُمرشان برسند و بزنند و رد کنند.
بَردی می‌گفت:«آدم باید به پای شِمر، یزید، دیو نماز بخوونه! کارِ کَس ندیده و کَس نشنیده به دنیا و عالَم! زبونِ آدم چطور بِگرده بگه! گفتن ناهار آبگوشته. حالا گوشتِ آبگوشت چه گوشتی بود؟ شنیدم که گوشتِ لاشِ همون جوونِ نازی بود که اعدام شده بود! من پیشِ پدرم بِرَم که این..حرفا...»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
159
آپلود شده توسط:
amirezati
amirezati
1397/03/15

کتاب‌های مرتبط

Protect and Defend
Protect and Defend
5 امتیاز
از 1 رای
ماد
ماد
4.3 امتیاز
از 60 رای
سلول‌های دربسته
سلول‌های دربسته
4.3 امتیاز
از 9 رای
آنها به اسبها شلیک می کنند
آنها به اسبها شلیک می کنند
4.1 امتیاز
از 51 رای
سلول ۱۸
سلول ۱۸
4.4 امتیاز
از 121 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تغییر

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
تغییر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک