مجموعه داستان های شکسپیر: طوفان
نویسنده:
ویلیام شکسپیر
مترجم:
جواد ثابت نژاد
امتیاز دهید
بازنویسی: اندرو متیوز
تصویرگر: تونی راس
از متن کتاب:
طوفان شدیدی در جزیره زوزه می کشید. درختان نخل همانند رقاصه ها در تندباد وحشتناک می لرزیدند و خم می شدند و شاخه های آنها می شکست و به هوا پرتاب میشد.
پراسپروی جادوگر در دهانه غار در کرانه ساحل ایستاده بود. مو و ریش سفید او در باد تکان می خورد و پیراهن بلندش بالا و پایین می رفت.
او دست چپش را بلند کرد و تندری غرید. سپس چوب دستی را که در دست راستش گرفته بود، بالا برد و صاعقه ی چند شاخه ای مانند زبان مار در امتداد ابرهای سیاه به حرکت درآمد و درخشید.
میان دریا کشتی با دکل شکسته و بادبان های پاره پاره میان امواج بالا و پایین می رفت. طوفان آن را به طرف صخره مرجانی ناهمواری می راند....
بیشتر
تصویرگر: تونی راس
از متن کتاب:
طوفان شدیدی در جزیره زوزه می کشید. درختان نخل همانند رقاصه ها در تندباد وحشتناک می لرزیدند و خم می شدند و شاخه های آنها می شکست و به هوا پرتاب میشد.
پراسپروی جادوگر در دهانه غار در کرانه ساحل ایستاده بود. مو و ریش سفید او در باد تکان می خورد و پیراهن بلندش بالا و پایین می رفت.
او دست چپش را بلند کرد و تندری غرید. سپس چوب دستی را که در دست راستش گرفته بود، بالا برد و صاعقه ی چند شاخه ای مانند زبان مار در امتداد ابرهای سیاه به حرکت درآمد و درخشید.
میان دریا کشتی با دکل شکسته و بادبان های پاره پاره میان امواج بالا و پایین می رفت. طوفان آن را به طرف صخره مرجانی ناهمواری می راند....
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مجموعه داستان های شکسپیر: طوفان