دختر وزیر: گزارش از جنگ هزاره ها
نویسنده:
لیلیاس همیلتون
مترجم:
عبدالله محمدی
امتیاز دهید
✔️ رمان بلند و تاریخی «دختر وزیر» صد سال پیش توسط «دکتر لیلیاس همیلتون»، پزشک انگلیسی که در آن زمان طبیب خانوادگی دربار عبدالرحمن خان بوده، به زبان انگلیسی نوشته شده و سپس، توسط «گل حسین احمدی» به زبان دری ترجمه شده است. دختر وزیر با محوریت شخصیتی به نام «گل بیگم» که شخصیت اصلی و قهرمان این داستان است، بخشی از واقعیت ناگفته کشور افغانستان را به تصویر کشیده است.
کتابِ دختر وزیر گزارشی از جنگ هزارهها علیه «عبدالرحمن» است. جنگی که در آن هزارهها شدیدترین سرکوب تاریخی را پشت سرگذراندند. سرزمینهای اجدادیشان به تاراج رفت، زنان و کودکان آنان در بازارهای برده فروشی دنیا به فروش رفتند و تقریبا برای یک قرن از صحنه سیاسی و شهروندی افغانستان به حاشیه رانده شدند.
گلبیگم را میتوان نامِ مثالینِ رویدادی خواند که تجربه ویرانیِ جهان هزارهگی در دامنه آن رخ میدهد، تجربهای که همیلتون سعی در روایت بخشی از آن دارد، روایتی که از سیطره شومِ افسانه آغاز میشود و در میانه آن، گرگ درنده قساوت و شغال غدّار خیانت سر برمیکشد و در پایان، به مرگ و نابودیِ انسانیت ختم میشود.
کتاب همیلتون طرحی کلی را بر مبنای شخصی و جزئی گلبیگم شرح میدهد؛ از اینرو، به درونمایه ماتریالیستی تاریخنگاری وفادار است.
داستان از دنیای روستایی هزارهگی آغاز میشود، دنیایی که ساکنانش همانند دیگر باشندگان این سرزمینِ ظلمت بیش از آنکه به «خِرد» و «اندیشه» اعتماد داشته باشند، به «خرافه»ها و افسانهها و بدعتهای محلّی اعتماد دارند، اعتمادی که به سیطره تمامعیارِ خرافهها و بدعتها و خشونت ساختاری آنها قوام و تداوم میبخشد.
بنابراین، نیمه اصلی کتاب که همیلتون سریع از آن عبور کرده همان جهان باستانی هزارهگی است که توسط نیروهای وحشی شرّ ویران میشود.
ماجرای اصلی کتاب با این ویرانی شروع میشود، ماجرایی که در کل نحوه سربرکشیدن سوژهای به نام گلبیگم را از دل این ویرانی عظیم گزارش میدهد.
گلبیگم چنانکه خود همیلتون بدان تصریح دارد، مثالِ نوعی ساکنِ این جهان است که زهرِ ویرانی را تا انتها به جان خویش چشیده و در واقع با این چشیدن به جان است که بدل به سوژه روایت و سزاوار ماندگاری و اثرگذاری در تاریخ میشود.
دختر وزیر و سراج التواریخ از تبدیلشدن به نمادها، نشانهها و قواعد عامِ زبانِ به اصطلاح فاخر ملّی سر بازمیزنند، و بدینسان، تن به اطاعت از گفتار حاکم نمیدهند و از آن سرپیچی میکنند و با این امتناع و تخلّف در واقع خود را از ساختارِ گفتارِ حاکم بیرون پرتاب میکنند.
اینکه همیلتون نمیتواند شرح و توضیح خود از وقایع افغانستان و جهان زندگی گلبیگم را به نحو منطقی سامان داده و منظّم بیان کند، نه به ضعف وی بلکه به تنگنایی و ناتوانیِ زبان در شرح منطقی موضوع مشاهدات وی باز میگردد.
همیلتون با دشواری در ذات زبان روبهرو است، که «ویتگنشتاین» آن را به صورت «تمایزِ گفتن و نشاندادن» صورتبندی میکند و به عنوان «مسأله اصلی فلسفه» میخواند، لذا میشود گفت همیلتون بعد از شکست و ناتوانی در شرح و بیانِ منطقیِ رویدادها، به نشاندادنِ آن از طریق داستان روی میآورد.
البته نشاندادن به هیچ وجه امر دل به خواهی نیست، بلکه اقتضای خود رویداد است که چگونه خود را در عرصه زبان نشان میدهد.
کتاب دختر وزیر از نثر ساده و روانی برخوردار است که شاخصههای رمانی و ادبی آن، آنچنان برجسته نیست پس بهتر است جنبه تاریخی و نقل تاریخی به این کتاب بدهیم تا یک رمان ادبی.
نگارنده کتاب مینویسد که هر آنچه را دیدم ، شنیدم و با افراد این دسته و گروه قومی صحبت کردم نوشتهام.
این کتاب روایت مستقیم از شخصی است که مدت زیادی را به عنوان طبیب دربار کار کرد و از مشاهدات خود نوشته است.
بیشتر
کتابِ دختر وزیر گزارشی از جنگ هزارهها علیه «عبدالرحمن» است. جنگی که در آن هزارهها شدیدترین سرکوب تاریخی را پشت سرگذراندند. سرزمینهای اجدادیشان به تاراج رفت، زنان و کودکان آنان در بازارهای برده فروشی دنیا به فروش رفتند و تقریبا برای یک قرن از صحنه سیاسی و شهروندی افغانستان به حاشیه رانده شدند.
گلبیگم را میتوان نامِ مثالینِ رویدادی خواند که تجربه ویرانیِ جهان هزارهگی در دامنه آن رخ میدهد، تجربهای که همیلتون سعی در روایت بخشی از آن دارد، روایتی که از سیطره شومِ افسانه آغاز میشود و در میانه آن، گرگ درنده قساوت و شغال غدّار خیانت سر برمیکشد و در پایان، به مرگ و نابودیِ انسانیت ختم میشود.
کتاب همیلتون طرحی کلی را بر مبنای شخصی و جزئی گلبیگم شرح میدهد؛ از اینرو، به درونمایه ماتریالیستی تاریخنگاری وفادار است.
داستان از دنیای روستایی هزارهگی آغاز میشود، دنیایی که ساکنانش همانند دیگر باشندگان این سرزمینِ ظلمت بیش از آنکه به «خِرد» و «اندیشه» اعتماد داشته باشند، به «خرافه»ها و افسانهها و بدعتهای محلّی اعتماد دارند، اعتمادی که به سیطره تمامعیارِ خرافهها و بدعتها و خشونت ساختاری آنها قوام و تداوم میبخشد.
بنابراین، نیمه اصلی کتاب که همیلتون سریع از آن عبور کرده همان جهان باستانی هزارهگی است که توسط نیروهای وحشی شرّ ویران میشود.
ماجرای اصلی کتاب با این ویرانی شروع میشود، ماجرایی که در کل نحوه سربرکشیدن سوژهای به نام گلبیگم را از دل این ویرانی عظیم گزارش میدهد.
گلبیگم چنانکه خود همیلتون بدان تصریح دارد، مثالِ نوعی ساکنِ این جهان است که زهرِ ویرانی را تا انتها به جان خویش چشیده و در واقع با این چشیدن به جان است که بدل به سوژه روایت و سزاوار ماندگاری و اثرگذاری در تاریخ میشود.
دختر وزیر و سراج التواریخ از تبدیلشدن به نمادها، نشانهها و قواعد عامِ زبانِ به اصطلاح فاخر ملّی سر بازمیزنند، و بدینسان، تن به اطاعت از گفتار حاکم نمیدهند و از آن سرپیچی میکنند و با این امتناع و تخلّف در واقع خود را از ساختارِ گفتارِ حاکم بیرون پرتاب میکنند.
اینکه همیلتون نمیتواند شرح و توضیح خود از وقایع افغانستان و جهان زندگی گلبیگم را به نحو منطقی سامان داده و منظّم بیان کند، نه به ضعف وی بلکه به تنگنایی و ناتوانیِ زبان در شرح منطقی موضوع مشاهدات وی باز میگردد.
همیلتون با دشواری در ذات زبان روبهرو است، که «ویتگنشتاین» آن را به صورت «تمایزِ گفتن و نشاندادن» صورتبندی میکند و به عنوان «مسأله اصلی فلسفه» میخواند، لذا میشود گفت همیلتون بعد از شکست و ناتوانی در شرح و بیانِ منطقیِ رویدادها، به نشاندادنِ آن از طریق داستان روی میآورد.
البته نشاندادن به هیچ وجه امر دل به خواهی نیست، بلکه اقتضای خود رویداد است که چگونه خود را در عرصه زبان نشان میدهد.
کتاب دختر وزیر از نثر ساده و روانی برخوردار است که شاخصههای رمانی و ادبی آن، آنچنان برجسته نیست پس بهتر است جنبه تاریخی و نقل تاریخی به این کتاب بدهیم تا یک رمان ادبی.
نگارنده کتاب مینویسد که هر آنچه را دیدم ، شنیدم و با افراد این دسته و گروه قومی صحبت کردم نوشتهام.
این کتاب روایت مستقیم از شخصی است که مدت زیادی را به عنوان طبیب دربار کار کرد و از مشاهدات خود نوشته است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دختر وزیر: گزارش از جنگ هزاره ها