کتاب اروپا: ویژۀ سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا
نویسنده:
بهزاد احمدی لفورکی
امتیاز دهید
✔️اروپا در نیم قرن اخیر همواره تلاش کرده تا بهعنوان یک بازیگر برتر سیاسی، اقتصادی و نظامی در عرصة تحولات جهانی حضور یابد و نقشی تأثیرگذار ایفا کند. نیاز دولتهای اروپایی در طول جنگ جهانی دوم به ایالات متحده آمریکا و نیز ترس آنها از نفوذ کمونیسم باعث شد تا این دولتها هرچه بیشتر به ایالات متحده آمریکا متکی شوند، درنتیجه آمریکا توانست رهبری جهان غرب را بهدست گیرد، اما تحولات پس از جنگ نشان داد که کشورهای اروپایی سعی دارند از میزان اتکای خود به این کشور کاسته و روی پای خود بایستند. به این منظور، آنها اتحاد بین کشورهای اروپایی را بهترین راه تشخیص دادند و در این عرصه در اوایل دهه 1950، رابرت شومان، وزیر امور خارجه فرانسه، پیشنهاد کرد که شش کشور فرانسه، آلمان غربی، ایتالیا، بلژیک، هلند و لوکزامبورگ درزمینة تولید و فروش زغالسنگ و فولاد با یکدیگر همکاری نمایند. با توافق این کشورها در سال 1952 «جامعه فولاد و زغال اروپا» بهوجود آمد. پنج سال بعد همان شش کشور برای دستیابی به وحدت اقتصادی بیشتر جامعه اقتصادی اروپا را بهوجود آورند و در سال 1958 کشورهای مذکور، «جامعه انرژی اتمی اروپا» را پایه گذاشتند.
بدینترتیب بهمقدار فراوانی از وابستگی اروپا به آمریکا کاسته شد تا اینکه با امضای معاهده ماستریخت در سال 1992 همکاریهای جدیدی بین دولتهای اروپایی در زمینههای مختلف بهوجود آمد. از آن زمان تاکنون این اتحادیه پستی و بلندیهای زیادی را در راه همگرایی پشت سر گذارده و فارغ از بنبستی که هماکنون در آن گرفتار شده، میتوان آن را موفقترین پروژه و دیرپاترین پروسه همگرایی منطقهای در دنیا دانست؛ طرحی که توانسته با ابداعات و ابتکارات خود در عرصههای اقتصادی، تجاری، فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی و درعین تنوع، به اجماع و وحدتی تمامعیار دست یابد. طرح قانون اساسی اتحادیه اروپا که در مارس 2002 توسط والری ژیسکاردستن رئیسجمهور سابق فرانسه، ارائه گردید، یکی از طرحهایی بود که اروپا سعی داشت با گذار از آن، افقهای تازهای را به روی قاره سبز بگشاید، اما بهدنبال رأی منفی مردم فرانسه و هلند به پیشنویس قانون اساسی اتحادیه اروپا در بهار 2005، طرح مذکور خود به چالشی مهم تبدیل گردید و 27 عضو اتحادیه را در بنبستی طولانی فرو برد. بااینوجود، تلاشها برای گذر از بنبست بهوجودآمده تداوم یافت و در دوره ریاست آلمان بر اتحادیه اروپا در نیمة نخست 2007، کار تدوین معاهده اصلاحی یا معاهده کوچک آغاز شد و سرانجام در دسامبر 2007 هنگام ریاست پرتغال بر اتحادیه به امضای رهبران کشورهای عضو رسید.
معاهده لیسبون به شکل اصولی سیاست خارجی اتحادیه اروپا را تغییر خواهد داد. ایجاد یک سرویس اقدام خارجی اروپایی و تعیین یک نماینده ارشد ازجمله نوآوریهای کلیدی چنین معاهدهای است. این نوآوریها دوره جدیدی را برای دیپلماسی اروپا رقم خواهد زد و آن را صاحب یک رئیس سیاست خارجی واقعی و سرویس خارجی کامل خواهد نمود؛ اما آیا چنین دستاوردهایی امیدواریهایی واهی هستند و یا نه، معاهده لیسبون و مهندسی سازمانی آن تأثیر چشمگیری خواهد داشت؟ آیا اتحادیه بعد از معاهده لیسبون با یک صدا در عرصة بینالمللی سخن خواهد گفت؟ و آیا خواهد توانست تا از سخن خود حمایت قاطع بهعمل آورد؟
بیشتر
بدینترتیب بهمقدار فراوانی از وابستگی اروپا به آمریکا کاسته شد تا اینکه با امضای معاهده ماستریخت در سال 1992 همکاریهای جدیدی بین دولتهای اروپایی در زمینههای مختلف بهوجود آمد. از آن زمان تاکنون این اتحادیه پستی و بلندیهای زیادی را در راه همگرایی پشت سر گذارده و فارغ از بنبستی که هماکنون در آن گرفتار شده، میتوان آن را موفقترین پروژه و دیرپاترین پروسه همگرایی منطقهای در دنیا دانست؛ طرحی که توانسته با ابداعات و ابتکارات خود در عرصههای اقتصادی، تجاری، فرهنگی ـ اجتماعی و سیاسی و درعین تنوع، به اجماع و وحدتی تمامعیار دست یابد. طرح قانون اساسی اتحادیه اروپا که در مارس 2002 توسط والری ژیسکاردستن رئیسجمهور سابق فرانسه، ارائه گردید، یکی از طرحهایی بود که اروپا سعی داشت با گذار از آن، افقهای تازهای را به روی قاره سبز بگشاید، اما بهدنبال رأی منفی مردم فرانسه و هلند به پیشنویس قانون اساسی اتحادیه اروپا در بهار 2005، طرح مذکور خود به چالشی مهم تبدیل گردید و 27 عضو اتحادیه را در بنبستی طولانی فرو برد. بااینوجود، تلاشها برای گذر از بنبست بهوجودآمده تداوم یافت و در دوره ریاست آلمان بر اتحادیه اروپا در نیمة نخست 2007، کار تدوین معاهده اصلاحی یا معاهده کوچک آغاز شد و سرانجام در دسامبر 2007 هنگام ریاست پرتغال بر اتحادیه به امضای رهبران کشورهای عضو رسید.
معاهده لیسبون به شکل اصولی سیاست خارجی اتحادیه اروپا را تغییر خواهد داد. ایجاد یک سرویس اقدام خارجی اروپایی و تعیین یک نماینده ارشد ازجمله نوآوریهای کلیدی چنین معاهدهای است. این نوآوریها دوره جدیدی را برای دیپلماسی اروپا رقم خواهد زد و آن را صاحب یک رئیس سیاست خارجی واقعی و سرویس خارجی کامل خواهد نمود؛ اما آیا چنین دستاوردهایی امیدواریهایی واهی هستند و یا نه، معاهده لیسبون و مهندسی سازمانی آن تأثیر چشمگیری خواهد داشت؟ آیا اتحادیه بعد از معاهده لیسبون با یک صدا در عرصة بینالمللی سخن خواهد گفت؟ و آیا خواهد توانست تا از سخن خود حمایت قاطع بهعمل آورد؟
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کتاب اروپا: ویژۀ سیاست خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا