دستور عشاق
نویسنده:
فتاحی نیشابوری
امتیاز دهید
قصه شاهزاده حسن و شاهزاده دل
در زمینه ادبیات تطبیقی آثار فراوانی وجود دارد که همیشه توجه فقادان ادبی و صاحب نظران حوزه ادبیات تطبیقی را به خود جلب کرده است. که از آن میان می توان به دستور عشّاق از سیبک (فتاحی) نیشابوری اشاره کرد. بررسی این اثر و همچنین شواهد و قراین نشان می دهد که تحت تأثیر کتاب پر بوده چند رودی «کرشن مشر» که به زبان سانسکریت بوده است، قرار گرفته اند.
بیشتر
در زمینه ادبیات تطبیقی آثار فراوانی وجود دارد که همیشه توجه فقادان ادبی و صاحب نظران حوزه ادبیات تطبیقی را به خود جلب کرده است. که از آن میان می توان به دستور عشّاق از سیبک (فتاحی) نیشابوری اشاره کرد. بررسی این اثر و همچنین شواهد و قراین نشان می دهد که تحت تأثیر کتاب پر بوده چند رودی «کرشن مشر» که به زبان سانسکریت بوده است، قرار گرفته اند.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1397/02/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دستور عشاق
« .... عشق واقعی، دیدنی و چشیدنی است نه گفتنی. بله، میتوان راه را نشان داد که این هم، کار عقل است. بنابراین، عرفا به تمثیل و داستان متوسل شدهاند. «حسن و دل» در قالب داستان نگارش یافته است. سیبک نیشابوری، اعضا و جوارح آدمی را که جهان صغیر است، «جهان کبیر» فرض کرده و داستان را در محور دو قهرمان اصلی، دل (فرزند عقل) و حُسن (دختر عشق) نگاشته است. عقل، پادشاه کشور مغرب تن است و عشق، پادشاه مشرق تن، که «آب حیات» در آن قرار دارد. دل به دنبال چشمهی آب حیات است که در شهر دیدار نهان است و حُسن حاکم آن شهر. دل پس از دشواریهای فراوان به شهر دیدار میرسد؛ اما در این شهر در دستان «غمزه جادو»، سرور تیراندازان حُسن، اسیر میشود. آنها در این گیر و دار درمییابند با هم برادرند و حُسن، دختر پادشاه عشق، خواستار دل میشود. دل نیز با دلالت خیال و نظر به عشق حُسن گرفتار میآید. عقل با دلالت وزیرش «وهم» دل و نظر و خیال را به زندان میافکند. نظر، خود را رها میسازد و به شهر دیدار نزد حُسن باز میگردد. در این میان، بین سپاه عقل و حُسن درگیری روی میدهد و حُسن قلعهها و شهرهای عقل را تسخیر میکند. عقل، برای مقابله با سپاه حُسن، دل را از بند آزاد میکند؛ او را برای تسخیر شهر عشق بدان دیار رهسپار میسازد و خود در پیاش روان میشود. حُسن از عشق یاری میجوید. در جنگ، دل، اسیر حُسن میشود. ابتدا او را به «چاه ذقن» میافکند و آنگاه با دست تبسم آزاد میسازد. عقل نیز اسیر زلف شده، در سرزمین چین به زنجیر کشیده میشود. بدین ترتیب، مغرب بدن به تصرف مشرق آن در میآید.
حُسن و دل به وصال هم میرسند؛ اما «غیر»، که همان «وهم» در قصهی عقل و عشق، «ابن ترکه» و «قوه واهمه» از نظر فلاسفه است، با نیرنگ این دو را از هم جدا میسازد و بار دیگر دل در سرزمین فراق در بند میگردد. در این میان، نیرنگ غیر آشکار میشود؛ حُسن از کردهی خود پشیمان میشود؛ همت به مدد عقل و دل میآید؛ این بار اندیشه، جای جنگ را میگیرد؛ عشق عقل را به وزارت و دل را به دامادی خود برمیگزیند.
«القصه، مهر عقل را از چین به شهر بدن رسانید، عشق را بر مسند وزارت نشاند و همتسپاه به قلعه هجران کشید و دل را از بند و قید برهانید و رقیب را به جای او بند نهاد و آتش غیرت بر افروخت و غیر جادو را بسوخت و از آنجا به شهر دیدار پیوست و میان حُسن و دل عقد وصلت بست».
این داستان سمبلیک و عرفانی، ارتباط عقل و عشق را به خوبی بیان میدارد. دل فرزند عقل رمز و نهاد قلب است که در قرآن با الفاظی چون «قلب» و «اولو الالباب» و در ادب فارسی به نام «صاحب دل» مورد تایید قرار گرفته است. دل طالب شناخت و شهود ذات حق تعالی است که چشمهی آب حیات جاودانی انسان است. واقعیت این است که عقل در عین حال که چراغ هدایت است و مسیر را روشن میکند، خطاپذیر و مانند پای چوبین سخت بیتمکین است. دل که راه اشراق و شهود و عقل قدسی است، از خطا مصون و همواره در پی محبوب و معشوق خویش است. حُسن، کنایه از آیات و نشانههای الاهی در درون آدمی است که برای هدایت وی به ودیعت نهاده شدهاند. جنگ و تعقیب در جایی است که عقل متعارف در بند وهم و استدلال است. اما دل خود را در بند جنگ نمیبیند، عاقبت تمکین میکند، راه جنگ و تفرقه در مملکت بدن به راه اندیشه منتهی میشود و عشق و عقل همراه میگردند. عقل، وزیر عشق میشود و دل، به وصال حُسن میرسد. بدین ترتیب، عقل با عشق منافات ندارد و چون هر دو ارزش وجودی انسان و هدیهی خدای تبارک و تعالی به اویند، اگر با هم همراه شوند، انسان کامل به مقصد و مقصود خود که همان سیر الی الله و لقاء الله و دیدار یار است، نائل میآید».
منبع: لواسانی، سعید، «رابطهی عقل و عشق تا کجاست؟»، وبگاه «پایگاه حوزه»، برگرفته از «پرسمان»، اسفند 1381، ش. 6.
محمد بن یحیی فتاحی (سیبک نیشابوری)، از شاعران و ادیبان معروف دورهی تیموری (شاهرخ) در قرن 8 و 9 هجری بوده که در بسیاری از علوم زمان خود دست داشته است. سیبک گاه به تُفّاحی (تفاح: مرادف عربی «سیب») و گاه به فتاحی (فتّاح: احتمالا، مقلوب تفاح) تخلص میکرد و تخلصهای دیگری چون «اسراری» و «خماری» را نیز بر او نوشتهاند. آثار وی عبارتاند از: «دیوان اشعار» ، «ده نامه»؛ و مثنویهای «شبستان خیال» ، «حسن و دل» و «مثنوی دستور عشاق»، «گلستان لغات» «تعبیرنامه»، «روضه بوستان»، «خمریات»، «رساله البسه»، «اسرار نامه» یا «اسراری و خماری». فتاحی که در علوم ادبی و خط و خوشنویسی سرآمد بود در سال 853 هجری قمری درگذشت.