رسته‌ها
دیوان منصور حلاج
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 40 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 40 رای
حسین بن منصور حلاج از مهم ترین صوفیان عصر خود بود در حالت سکر عرفانی، به گفتن «انا الحق» پرداخت و متشرعین او را به جرم «کفرگویی» ابتدا به قرمطی بودن متهم و بعد از هشت سال اعدام نمودند. او را سنگسار کردند، جان نسپرد، و به گفتن اذکار مشغول بود. مثله کردنابوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به حسین بن منصور حلاج (زادهٔ ۲۴۴ هجری) از عارفان ایران در سدهٔ سوم و دهه اول قرن چهارم هجری‌است.
اهل هند او را ابوالمغیث نوشتندی , اهل چین ابوالمعین , اهل خراسان ابوالمهر , اهل فارس ابوعبدالله الزاهد و اهل خوزستان حلاج الاسرار و در بغداد مصطلم و در بصره مخبر (خواندند)
برای لقب وی (حلاج) سه توجیه آورده‌اند. اول آنکه پدرش پیشه حلاجی داشته و دوم آنکه نیکو سخن می‌گفته و اسرار را حلاجی می‌نموده و سوم معجزه‌ای در همین زمینه از خود نشان داده. (یک بار به انباری پنبه بر گذشت اشارتی کرد در حال دانه از پنبه بیرون آمد و خلق متحیر گشتند
کسترش به رود سپردند تا رود آرام شد.از او کرامات بسیار نقل شده است.او از مردم قریه تور واقع در شمال شرق بیضای فارس بود. اساتید وی عبارت بودند از سهل بن عبدالله تستری، عمرو بن عثمان مکی و جنید بغدادی.
زندگانی بی رخ دلبر نمیباید مرا دوست میباید کسی دیگر نمیباید مرا
چون برفت از پیش من آن ماه تابان بعد از این تابش ماه و شعاع خور نمیباید مرا
خلق میخواهند حور و روضه رضوان ولی جز وصال آن پری پیکر نمیباید مرا
گر به بینم قد او هرگز بطوبی ننگرم ور بیابم لعل او کوثر نمیباید مرا
چون معطر شد مشامم از نسیم موی او بوی مشک و نکهت عنبر نمیباید مرا
چون منور گشت رویم از فروغ روی او پرتو مهر و مه انور نمیباید مرا
یارب آن دولت دهد دستم که گوید آنصنم جز حسین خسته ابتر نمیباید مرا
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
287
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/07/21

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دیوان منصور حلاج

تعداد دیدگاه‌ها:
1
منصور حلاج
چون تو جان منی ای جان چه کنم جان جهان را
چون منم زنده به عشقت چه کشم منت جان را
چو رسد از تو جراحت بود آن منت و راحت
به دو صد لابه از آن رو طلبم زخم سنان را
چو حدیث تو نگویم صفت عشق نجویم
چو ره عشق بپویم چه کنم پای دوان را
چو ز عشق تو خرابم به جناب تو شتابم
چو نشان تونیام بهلم نام و نشان را
چو شدم سوی تو بینا کنم از خویش تبرا
چو شدم غرقه ی دریا چه کنم قعر و کران را
هله ای عاشق صادق بگسل بند علایق
چو نهی روی به خالق منگر خلق جهان را
دل زاندیشه جدا جو گذر از خویش و خداجو
تو در اقلیم فنا جو همگی امن و امان را
دلت از فیض نهانی نشود لوح معانی
چوحسین ار نگذاری روش نطق زبانرا
دیوان منصور حلاج-50
دیوان منصور حلاج
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک