رسته‌ها

فرهنگ فدایی: برخی واژگان سره فارسی

فرهنگ فدایی: برخی واژگان سره فارسی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 23 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 23 رای
فرهنگ فدایی واژه‌نامه‌ی نبیگ «داستان ترکتازانِ هند» نوشته‌ی میرزا نصرالله خان فدایی اسپهانی است که به روزگار ناصرالدین شاه قاجار در هندوستان به پارسی سره نوشته و چاپ شده و سپس نگارنده‌ی آن‌ با یاری دستیار خویش، میرزا محمدعلی کشکول شیرازی، واژه‌های آن را گردآوری کرده و آن را جداگانه و به نام «فرهنگِ هر چهار کاخ داستان ترکتازانِ هند» به سال ۱۸۶۷ ترسایی در هند به گونه‌ی سنگی چاپ کرده است. در این واژه‌نامه واژه‌های سره‌ی پارسی به همراه اندکی واژه‌های دساتیری و نیز عربی و ترکی ـ مغولی گردآوری شده‌اند.
در این فرهنگ شماری واژه‌های ساده و آمیخته‌ی سره هستند که می‌توانند به کار پارسی‌نویسان امروز آیند. برای نمونه، واژه‌هایی همچون «پاتابه» به همتایی «کفش»، «پاتابه گشودن» به همتایی «استراحت کردن»، «پاانداز» به همتایی «فرش» که در این فرهنگ آمده‌اند و نیز شگفت اینکه واژ‌ه‌ی «فرودگاه» که بسیاری آن را از برساخته‌های این سده به شمار می‌آورند در این فرهنگ به همتایی واژه‌ی عربی «مطار» آمده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
243
آپلود شده توسط:
farshid_ett
farshid_ett
1396/06/01
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فرهنگ فدایی: برخی واژگان سره فارسی

تعداد دیدگاه‌ها:
3
به Aristoteles و shaikh ؛
هر دو دیدگاه درست است، " بیگاه "، هم به معنای بی موقع و هم به معنای دیر هنگام است، مگر نشنیده اید؛
آن یکی شیر است اندر بادیه
وان دگر شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است کآدم می ‌خورد
وآن دگر شیر است کآدم می ‌خورد
یعنی یکی شیر است که آدم آن را از بادیه سر می کشد(می نوشد) و دیگری شیر است که چنانچه آدم را در صحرا و جنگل ببیند می درد و می خورد
بادیه هم به معنای کاسه ی بزرگ است و هم به معنای صحرا و جنگل
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گر چه ماند در نبشتن شیر، شیر
جمله عالَم، زین سبب گمراه شد
کم کسى ز اَبدال حق آگاه شد
shaikh
جناب شیخ ،
شما بیاد داشته باش که گاهی معنی واژگان در شعر معنی مجازی و ادبی است و نه معنی دقیق لغوی، پس اینکه شما به کتاب شعر عرقانی که پر از کنایات و اشارات و معانی مچازی لغات است، استناد کنید درست نیست .
معنی درست "بیگاه " که از پیشوند " بی = بدون " و گاه =زمان و وقت آمده ، دقیقا همانی معنی " بی هنگام " است که فرهنگ وفایی آنرا بیان کرده است
اگر منطق "مشت نمونه خروار است" درست باشد، باید گفت که کتاب معتبری نیست زیرا در همان نگاه اول به یک اشتباه بزرگ بر خوردم:
بیگاه را بی هنگام و بی وقت معنی کرده در صورتی که چنین نیست:
بیگاه یعنی "دیر". مولانا می گوید:
هین و هین ای راهرو بیگاه شد
آفتاب عمر سوی چاه شد
نیز نگاه کنید به فرهنگ شمس قیس ص 15
فرهنگ فدایی: برخی واژگان سره فارسی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک