رسته‌ها
تمدن اسلام و عرب
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 59 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 59 رای
مولف در بخشی از دیباچه کتاب آورده است: «تمدن اسلام و عرب را هر قدر بیشتر غور کنیم همانقدر وقایع جدیدی کشف شده و موضوع به همان اندازه صاف و روشن می‌شود، ما در آتیه این مطلب را ثابت می‌کنیم که در قرون وسطی علوم و فنون یونان و روم فقط به وسیله مسلمین در اروپا انتشار یافته تا مدت پانصد سال مدارس اروپا روی کتب و مصنفات آنان دایر بود و همان‌ها بودند که اروپا را علما و عملا و نیز در اخلاق تربیت کرده داخل در طریق تمدن کردند. ما وقتی که به تحقیقات علمی و اکتشافات فنی آنان نظر می‌افکنیم می‌بینیم هیچ ملتی نیست که در این مدت قلیل زیاده از آن‌ها ترقی کرده باشد، و از دقت در صنایع و حِرَف آن‌ها ثابت می‌شود که در آن صنایع بدایعی موجود است که طرف نسبت با صنایع دیگران نیست.»

«تمدن اسلام و عرب» با شش کتاب همراه است. باب اول از کتاب اول با عنوان «سرزمین، نژاد» به توضیح جغرافیا، محصولات و ایالات و ولایات عربستان، باب دوم به مفهوم، منشا و تنوع نژاد عرب و باب پایانی به اعراب جاهلیت می‌پردازد.
کتاب دوم با عنوان «بنیاد تمدن اسلام و عرب» باب اول به حضرت محمد (ص) و ابتدای دولت اسلام و عرب اختصاص دارد و باب بعدی قرآن و باب سوم فتوحات اسلام است.
کتاب سوم با عنوان «خلافت اسلام» شامل هشت باب با نام‌های مسلمین در شام، حکومت اسلامی در بغداد، حکومت اسلامی در ایران و هند، حکومت اسلامی در مصر، حکومت اسلامی در آفریقای شمالی، حکومت اسلامی در اندلس، حکومت اسلامی در جزیره سیسیل، ایتالی، فرانسه و محاربات بین مذهب عیسوی و اسلام است.
کتاب بعدی با عنوان «رسوم و نظامات مسلمین» در پنج باب از عرب بدوی و دهاتی، شهرنشینان عرب و اخلاق و رسوم و عادات آنان، نظامات سیاسی و اجتماعی، زنان مشرق و مذهب و اخلاق سخن می‌گوید.
کتاب پنجم با عنوان «تمدن» به بررسی منابع علوم و اسلوب تعلیم و تحقیق، زبان، فلسفه، ادب، تاریخ، ریاضی و هیئت، علم جغرافیا، علوم طبیعی و طریقه استعمال آن، تاریخ طبیعی، طب، سبک عربی (اسلامی)، روابط اقتصادی و تجاری با اقوام مختلفه و انتشار تمدن عرب یا اسلام در اروپا و تاثیر آن در شرق و غرب می‌پردازد.
در کتاب پایانی با عنوان «انحطاط تمدن» در دو باب، جانشینان عرب و تاثیر اروپاییان در مشرق و اسباب ترقی و انحطاط عرب در حالت موجوده اسلام بررسی شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
865
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1396/04/18

کتاب‌های مرتبط

تاریخ اصلاحات کلیسا
تاریخ اصلاحات کلیسا
4.3 امتیاز
از 6 رای
برهان مآثر
برهان مآثر
4.3 امتیاز
از 9 رای
ترورهای تاریخ
ترورهای تاریخ
4.5 امتیاز
از 26 رای
Mystery of Joan of Arc
Mystery of Joan of Arc
5 امتیاز
از 1 رای
Tang Dynasty Tales: A Guided Reader
Tang Dynasty Tales: A Guided Reader
0 امتیاز
از 0 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تمدن اسلام و عرب

تعداد دیدگاه‌ها:
60
[quote='Khwanirath']نقل قول از شاپری:پس چه فرق داره عربی باشه مصری یا ....
اینچنین نیست و هویت ایرانی خلیج فارس بایستی حفظ گردد. این سخن شما مثل این می ماند که نسبت به دزدیدن مفاخر ملی ایران نیز بی تفاوت باشیم. متاسفانه در ایران و بدلیل حاکمیتی که در تراز ایران نیست، بی تدبیری های فراوانی انجام می شود و اگرنه نباید جعل نام خلیج فارس تا بدین جا پیش می رفت. بدتر از این، اینکه در ترکیه آن را خلیج بصره (بصره کورفزی) می نامند. در صورتی که با توجه به حسن روابط فعلی ایران و ترکیه و حکومت نسبتاً یکدست ترکیه، می شد از این فرصت برای جا انداختن نام حقیقی خلیج فارس در کتب درسی این کشور و اسناد دولتی بهره برد.
مسئله ایران به عنوان یک واقعیت تاریخی و یک مفهوم انتزاعی، نباید اسباب وندالیسم فرهنگی در زمان و مکان نامطلوب کنونی گردد. برادرانه خواهش می کنم اگر انتقادی به کسی دارید مطرح کنید ولی فرهنگ و هویت ایران، واقعیتی قدسی است و نباید اجازه این دزدی تاریخی به بی هویت های تاریخ داد.[/quote] تنها واقعیت قدسی جان انسانهاست نه یک مشت خاک بی ارزش. دقیقا مثل اسرائیلی ها شده آید.
از برخی که می‌روند آن سخنان زشت را درباره همسرگیری ایرانیان می‌زنند باید هم چشم داشت برجستگی نام شاخاب همیشه پارس را پشم بداند. آشکار است برخی ایرانی نیستندو از بیگانگان یا پادوی آنان هستند. ما ایرانیان نام دریای عمان را که از زمان بهره‌کشی عمان بدست امپراتوری بریتانیا رویش گذاشته شد را به نام دیرینه‌و نژاده خود، همانا دریای مُکران دگرگون نکردیم، دریای مکران در گذشته میان ایرانیان کاربرد داشته است چنانچکه رشیدالدین وطواط در ستایش اتسز خوارزمشاه سراید:
زود دینی آمده در تحت امر و نهی تو
از لب دریای مکران تا لب دریای چین
افزون بر این، برای آگاهی بیشتر به جستار "دریای مکران" نوشته روزبه پارساپور می‌توان نگریست. با این روی تازیان جز شام (سوریه، لبنان‌و ... ) با یمن در خاورمیانه، در راستای دست بردن در نام شاخاب پارس کوشیدند. هواداران تراکتورسازی در ورزشگاه تبریز هم عرعر "خلیج عربی" سر دادند؛ این فیلمش باشد:
https://www.dalfak.com/w/dtep9/%D8%B7%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2
پس شاید این شاپری راست بگوید که تازی نیست با این روی برخی از کسان در ایران که از ستیز میان ایرانیان با تازیان آگاه هستند، نوکری تازیان را می‌کنند زیرا دشمن ایران هستند. ونکه هر چند کسانی که زبان تازی‌شان به آن اندازه خوب باشد که بتواند به گویش‌های تازی کنونی نه کلاسیک مانند قرآن سخن بگوید یا به اندازه‌ای به کشورهای تازی برود که در یکی از این سفرها (پس چند سفر به این کشورهای تازی داشته است) چنین چیزی برایش رخ داده باشد، آشکار است تخم‌وترکه‌اش به کجا رسد ;-)
[quote='شاپری']پس چه فرق داره عربی باشه مصری یا ....[/quote]
اینچنین نیست و هویت ایرانی خلیج فارس بایستی حفظ گردد. این سخن شما مثل این می ماند که نسبت به دزدیدن مفاخر ملی ایران نیز بی تفاوت باشیم. متاسفانه در ایران و بدلیل حاکمیتی که در تراز ایران نیست، بی تدبیری های فراوانی انجام می شود و اگرنه نباید جعل نام خلیج فارس تا بدین جا پیش می رفت. بدتر از این، اینکه در ترکیه آن را خلیج بصره (بصره کورفزی) می نامند. در صورتی که با توجه به حسن روابط فعلی ایران و ترکیه و حکومت نسبتاً یکدست ترکیه، می شد از این فرصت برای جا انداختن نام حقیقی خلیج فارس در کتب درسی این کشور و اسناد دولتی بهره برد.
مسئله ایران به عنوان یک واقعیت تاریخی و یک مفهوم انتزاعی، نباید اسباب وندالیسم فرهنگی در زمان و مکان نامطلوب کنونی گردد. برادرانه خواهش می کنم اگر انتقادی به کسی دارید مطرح کنید ولی فرهنگ و هویت ایران، واقعیتی قدسی است و نباید اجازه این دزدی تاریخی به بی هویت های تاریخ داد.
[quote='Jeremiah']امروزه بسیاری از کشورهای تازی‌و مسلمان خیلی از شهرگانی‌و تمدن برخوردار هستند، چند نمونه از این تمدن بالا پوشش‌های زوری برای بانوان، دست بریدن، گردن زدن، کشتار دگرباشان، تازیانه زدن در برابر همگان‌، تروریسم‌و ... است، هنوز که هنوزه که در دشت تازیان یا همان عربستان سعودی، جدای از آن که گردن کسی را می‌زنند، آن را به چلیپا یا صلیب هم برای "محاربه" می‌کشندو چارمیخ می‌کنند، برای نمونه نمر باقر النمر را اینگونه کشتند. چنین وحشی‌هایی که هنوز در سده بیستم چنین کارهایی را می‌کنند، اصلا مگر شود این ددمنشان شهرگانی یا تمدنی هم داشته باشند؟ تا همین صد سال پیش داشتند مانند زمان پیش از اسلام، قبیله قلیبه زندگی می‌کردند تا با یاری بریتانیاو پول نفت توانستند خودشان را کشوری کنند. بگذریم با این که زبان همگانی کشورهای اسلامی در زمان گذشته برای کشورگشایی‌هایی بسیاری که تازیان کرده بودند، تازی حجازی (Hejazi Arabic) بود با این روی هیچ سراینده‌و دانشمندی از حجاز نبوده است (پیشتر هم در همین جا برگه 4 نشان دادم که عروض را از روی یونانیان برداشتندو برای خودشان نیست.) بزرگان تازی همان عراقیان‌، اسپانیاییان‌و بربرهایی بودند که زبانشان را تازیان با امپریالیسم خود، تازی کردند. حتی زبان یمنی‌ها با عمانی‌ها هم تازی حجازی نبودو زبانشان تازی جنوبی (South Arabian) بود که امروزه تنها گویشوران بسیاری اندکی داردو بیشتر یمنی‌ها با عمانی‌ها زبان خودشان را از دست دادند، این تازیان به آن اندازه پست هستند که حتی به دیگر تازیان رحم نداشتندو زبانشان را مانند عراق‌و مصر دگرگون کردند. اکنون با اینکه کوشش‌های ایرانیان در زمانه زرین اسلام (Golden Age of Islam) با مردم بسیار کمتری در سنجش با تازی‌زبان‌ها یا تازی‌شدگانی که تا آندلس را هم پیش از بازگشایی (Reconquista)و بازترسا ساختنش بدست دیگر اروپاییان رفته بودند، برابر با همه‌شان بود، به دست تازیان دارد نادیده گرفته شود زیرا زبان آن نپی‌ها و کتاب‌ها تازی بودو اسلام در میان تازیان درست شد. همچنین خاورشناسان نادان هم از برای همین دستاوردهای ایرانیان را به پای عرب‌ها می‌نویسند برای نمونه هزار و یک شب که برگردان تازی نپی هزار و یک افسان پهلوی است را شبهای تازی Arabian Nights می گویند و شمارگان‌و اعدادی که خوارزمی ایرانی از روی شمارگان هندی درست کرد را شمارگان تازی Arabic Numerals گویندو ... . سپس برخی از تازی‌پرستان بفرمایند نپی "خدمات متقابل اسلام و ایران" بنویسند با این که این ایرانیان بودند که آموزگاران تازیان بر پایه گفته ابن خلدون بودند (بنگرید به "مقدمه"، نوشته ابن خلدون، فرگرد 39) با این روی چون به زبان تازی حجازی نوشتند دستاوردهای مردم ایران آن چنان درون‌مایه ملی ندارد که شاهنامه، شاهکار ادب پارسی، دارد، زیرا بیشتر نپی‌های دانشمندان ایرانی به زبان مادری ایرانیان، مانند پارسی، سغدی‌و ... نوشته نشده است‌و به زبان تازی حجازی نوشته شده است. برای همین هم است در ویکی پدیای تازی بارها دیده ام تازیان می‌کوشند تبار بزرگانی مانند پورسینا، غرالی‌، بخاری و ... تازی نشان دهند یا دست کم کاری کنند که تبارشان را ناآشکار نشان دهند یا حتی تُرک‌شان کنند![/quote] در یکی از مسافرت هایم به یک کشور عربی مردی عرب مدام عرب عرب میکرد و بنوعی میخاست مرا تحریک کند. بازهم پشت هم میگفت خلیج عربی فلان شده و.... بعد از ساعتی ازش پرسیدم آیا تا بحال خلیج بقول خودت عربی را دیده ای! گفت نه گفتم از آن ماهی گرفتی! گفت نه گفتم از پول نفت و درآمد آن بتو آنچنان رسیده؟ گفت نه ولی اسمش باید عربی باشد. منم جواب دادم احمق پس چه فرق داره عربی باشه مصری یا کوفت. مهم اینه که جهان سوم اینجوری به جون هم بیفته. دیگه ساکت شد. تو هم آنقدر تازی تازی و پارس و ترک نکن.
امروزه بسیاری از کشورهای تازی‌و مسلمان خیلی از شهرگانی‌و تمدن برخوردار هستند، چند نمونه از این تمدن بالا پوشش‌های زوری برای بانوان، دست بریدن، گردن زدن، کشتار دگرباشان، تازیانه زدن در برابر همگان‌، تروریسم‌و ... است، هنوز که هنوزه که در دشت تازیان یا همان عربستان سعودی، جدای از آن که گردن کسی را می‌زنند، آن را به چلیپا یا صلیب هم برای "محاربه" می‌کشندو چارمیخ می‌کنند، برای نمونه نمر باقر النمر را اینگونه کشتند. چنین وحشی‌هایی که هنوز در سده بیستم چنین کارهایی را می‌کنند، اصلا مگر شود این ددمنشان شهرگانی یا تمدنی هم داشته باشند؟ تا همین صد سال پیش داشتند مانند زمان پیش از اسلام، قبیله قلیبه زندگی می‌کردند تا با یاری بریتانیاو پول نفت توانستند خودشان را کشوری کنند. بگذریم با این که زبان همگانی کشورهای اسلامی در زمان گذشته برای کشورگشایی‌هایی بسیاری که تازیان کرده بودند، تازی حجازی (Hejazi Arabic) بود با این روی هیچ سراینده‌و دانشمندی از حجاز نبوده است (پیشتر هم در همین جا برگه 4 نشان دادم که عروض را از روی یونانیان برداشتندو برای خودشان نیست.) بزرگان تازی همان عراقیان‌، اسپانیاییان‌و بربرهایی بودند که زبانشان را تازیان با امپریالیسم خود، تازی کردند. حتی زبان یمنی‌ها با عمانی‌ها هم تازی حجازی نبودو زبانشان تازی جنوبی (South Arabian) بود که امروزه تنها گویشوران بسیاری اندکی داردو بیشتر یمنی‌ها با عمانی‌ها زبان خودشان را از دست دادند، این تازیان به آن اندازه پست هستند که حتی به دیگر تازیان رحم نداشتندو زبانشان را مانند عراق‌و مصر دگرگون کردند. اکنون با اینکه کوشش‌های ایرانیان در زمانه زرین اسلام (Golden Age of Islam) با مردم بسیار کمتری در سنجش با تازی‌زبان‌ها یا تازی‌شدگانی که تا آندلس را هم پیش از بازگشایی (Reconquista)و بازترسا ساختنش بدست دیگر اروپاییان رفته بودند، برابر با همه‌شان بود، به دست تازیان دارد نادیده گرفته شود زیرا زبان آن نپی‌ها و کتاب‌ها تازی بودو اسلام در میان تازیان درست شد. همچنین خاورشناسان نادان هم از برای همین دستاوردهای ایرانیان را به پای عرب‌ها می‌نویسند برای نمونه هزار و یک شب که برگردان تازی نپی هزار و یک افسان پهلوی است را شبهای تازی Arabian Nights می گویند و شمارگان‌و اعدادی که خوارزمی ایرانی از روی شمارگان هندی درست کرد را شمارگان تازی Arabic Numerals گویندو ... . سپس برخی از تازی‌پرستان بفرمایند نپی "خدمات متقابل اسلام و ایران" بنویسند با این که این ایرانیان بودند که آموزگاران تازیان بر پایه گفته ابن خلدون بودند (بنگرید به "مقدمه"، نوشته ابن خلدون، فرگرد 39) با این روی چون به زبان تازی حجازی نوشتند دستاوردهای مردم ایران آن چنان درون‌مایه ملی ندارد که شاهنامه، شاهکار ادب پارسی، دارد، زیرا بیشتر نپی‌های دانشمندان ایرانی به زبان مادری ایرانیان، مانند پارسی، سغدی‌و ... نوشته نشده است‌و به زبان تازی حجازی نوشته شده است. برای همین هم است در ویکی پدیای تازی بارها دیده ام تازیان می‌کوشند تبار بزرگانی مانند پورسینا، غرالی‌، بخاری و ... تازی نشان دهند یا دست کم کاری کنند که تبارشان را ناآشکار نشان دهند یا حتی تُرک‌شان کنند!
[quote='Jeremiah']کاش صفحه اش را بدهند، ولی من یک سند از همین کار میان عرب‌های عربستان که در چندین قرن پیش از پیامبر اسلام، از کتاب استرابو درباره آنان دارم:
"دارایی میان تمام افراد خانواده مشترک هست. یک زن همسر همه است هر کس که زودتر وارد خانه شود با او هم بستر می شود اما نخست چوب دست خود را در برابر در می‌گذارد زیرا مردان رسم دارند که چوب دست داشته باشند اما زن باید شب را با کهن سال ترین برادر به سر برد و بنابراین تمام کودکان که برادرند با مادران خود نیز همبستر میشوند. مجازات زناکار مرگ است اما فقط شخصی که از خانواده دیگری است زناکار دانسته می‌شود. یکی از دختران شاه که زیبا بود ۱۵ برادر داشت که همه شیفته و واله آن دختر بودند. دختر که جانش از مراجعت مکرر برادران به لب رسیده بود این چنین چاره‌جویی کرد چوبدستهایی همانند چوبدستهای آنان فراهم کرد چون یکی از آنان از نزد او می‌رفت چوبدستی همانند چوبدستی او در برابر در می‌نهاد اما یک بار که تمام برادران در بازار همراه یکدیگر بودند یکی از آنان به خانه رفت و چون چوبدستی در برابر خانه دید نتیجه گرفت که کسی نزد خواهرش است چون می‌دانست تمام برادرانش در بازارند یقین کرد که مهمان خواهرش زناکار است. اما چون نزد پدرش دوید او را به خانه آورد و معلوم شد تهمت نابجا به خواهر خود زده است. "جغرافیای استرابو، برگردان: همایون صنعتی زاده، رویه 392"
البته امیدوارم نسل عربها در آن بیابان این گونه رشد پیدا نکرده باشد. از این گونه کارها باز هم دارند، مانند آن که روی سکه های مالیخوس [مالک] دوم، امیر پالیمرایی (Malchus II of Palmyra) ملکه گملیت [جمیله] را خواهر خود خوانده است.[/quote]
این کامنت را باید با آب طلا نوشت. من هم رفتم چک کردم و درستی اش را در کتاب استرابو مشاهده کردم. خوب است بیسوادانی که چنین تهمتهایی میزنند با این که حتی اسم کتابها را نمیدانند در حالی که ابن اعثم تنها یک کتاب به نام الفتوح دارد ببینند در چه وضع لجنباری نسل کثیف آدمکش تجاوزکار خود را گسترش دادند.
نامت که لری است‌و نام دختر باشد، احتمالا از عربهای لرستان‌و ایلام باشی که این گونه هزره‌بازی‌ها که شایسته خود قومت هست را به ما می‌چسبانی، درست است بخشی از این دخترها ایرانی هستندو بخشی از همین دخترهای ایرانی هم از تازیان اهواز هستند ;-). همان ستوده تا آنجایی که من آمارش را دارم از چپ‌ها است، همیشه دید مثبتی به تازیان پیش از اسلام داشته است‌و باورش این است اسلام آن‌ها را بد جلوه داد و در کتابهایش از خود نبشتگان عربی منبع داده است‌و سوگیری ندارد.
احمق لجباز حالا فهمدیم مزخرفات ستوده رو خوندی که به سوی نادانی منحرف شدی. اگر میشد عکس در این قسمت گذاشت برات عکس می گرفتم دقیقا از روی کتاب مثلا ابن اعثم کوفی . در کشورهای جنوبی خیلج فارس هم بدبختانه اغلب دختران ایرانی هستند که دست به دست میشن نه دختران عرب . بعد هم نادان مسلما من از تو خیلی ایرانی تر و فارسی تر هستم . منتها تو لجباز و بی تربیت و نادانی فرقمان همین است.
همانگونه که بینید روایتها درباره اشوزرتشت چگونه با اسطوره‌شناسی اسلامی-یهودی آمیخته شده است که عزیر پیامبر را استاد زرتشت دانسته است و زرتشت را یهودی :))، هنگامی که عربها ایران را به تهدید به جنگ و جزیه گرفتن مسلمانش کردند مردم ایران دین پدری خود را فراموش کردند و چرت و پرت های سوگیرانه تازیان بدنهاد دروغ‌گو را باور کردند و آنها را نقل کردند وگرنه مزدیسنا کجا آتش‌پرستی است؟، مسلمانان مگر خاک‌پرست هستند که روی مهر نماز گذارند؟ زرتشت کجا به می‌خوارگی و پیوند با خواهرو مادر فراخوانده است، زرتشت در گاهان گوید:
ای مزدا!
کی مردم آموزش ترا درخواهند یافت؟
کی پلیدی این مِی را برخواهی انداخت که کَرَپان بدکار مردمان را بدان می‌فریبند و فرمانروایان بد با آن به دژخردی بر سرزمین‌ها فرمان می‌رانند؟ هات 48، بند 4
همچنین زرتشت در هات 53 به دختر اختیار در شوی گزینی دهد و آن را وادار به همسرگزینی با خانواده اش نکند. خود به خود آشکار است سخن بلعمی تا چه اندازه بی در و پیکر و بی تاریخیت است. بیخود نیست من از تازیان تروریست‌ بچه‌بازو پیروانشان که پادوی آنها هستندو سخنانشان را واگویه کنند،سخت بیزار هستم، هر کس تاریخ را بخواند می‌بیند چه دروغها درباره ایرانیان گفته ‎اندو می‌گویند، چه وحشی‌گری‌هایی زمان صدام‌و عمر در ایران کردند. به گفته بزرگواری گمنام:
عرب هر که باشد به من دشمن است
کژاندیش‌و بدخوی‌و اهریمن است
شاپری چندمادری! شما تازیان بسیار شهوت‌ران که چند مادر دارید خروار خروار در خلیج دخترهای صیغه‌ای می‌خرید ما را با شما منحرفان نسبتی نیست. در گذشته خیلی دور، پیش از اسلام در عربستان هر زنی می توانست ده تا شوهر داشته باشد و پدر هر کدام از کودکان خودش به دلخواه گزینش بکند و هر مردی ده زن داشته باشد :D (زن و س/ک/س در تاریخ، نویسنده: سیامک ستوده، صفحه 457)
[quote='شاپری']بیرونی از قول سپهبد مرزبان بن رستم می‌نویسد که زرتشت این عمل را تشریع نکرده و جواز چنین ازدواجی را صرفاً در مواقعی مانند انقطاع نسل و دسترسی‌نداشتن فرد به زن دیگری جز مادر در صورت دورافتادگی از میان توده مردم و زندگی در جامعه، جایز شمرده است (بیرونی، 1390: 258)
«ای مسلمانان! شما امروز با جماعتی می‌جنگید که با محارم خود، نکاح را جایز می‌دانند و بر فواحش و کبایر اصرار می‌ورزند» (ابن‌اعثم کوفی، 1372: 241)
بارزترین این ازدواج های خانوادگی که بسیار بر آن تأکید شده، پیوند بهرام چوبین، فرمانده سپاه هرمزد چهارم، در برابر ترکان با خواهر خود، گردیه، بود که همانند برادرش در میدان جنگ، مردانه شمشیر می‌زد و قابلیتی برجسته در هدایت نیروها و نبرد تن به تن داشت (طبری، 1387: 2/178؛ بلعمی، 1373-1378: 2/805؛ ثعالبی، 1368: 1/434).
همچنین می‌توانیم به خبر یعقوبی از عملکرد شیرویه در آغاز سلطنت استناد کنیم که زنان پدر خود، خسرو پرویز را به ‌عنوان همسر برگزید (یعقوبی، 1378: 1/213).
«ای مسلمانان! شما امروز با جماعتی می‌جنگید که با محارم خود، نکاح را جایز می‌دانند و بر فواحش و کبایر اصرار می‌ورزند» (ابن‌اعثم کوفی، 1372: 241)
بارزترین این ازدواج های خانوادگی که بسیار بر آن تأکید شده، پیوند بهرام چوبین، فرمانده سپاه هرمزد چهارم، در برابر ترکان با خواهر خود، گردیه، بود که همانند برادرش در میدان جنگ، مردانه شمشیر می‌زد و قابلیتی برجسته در هدایت نیروها و نبرد تن به تن داشت (طبری، 1387: 2/178؛ بلعمی، 1373-1378: 2/805؛ ثعالبی، 1368: 1/434).
همچنین می‌توانیم به خبر یعقوبی از عملکرد شیرویه در آغاز سلطنت استناد کنیم که زنان پدر خود، خسرو پرویز را به ‌عنوان همسر برگزید (یعقوبی، 1378: 1/213). چنانچه از متن تاریخ ثعالبی برمی‌آید، شیرین از پیشنهاد شیرویه به‌ظاهر استقبال کرد و برای حضور در جایگاه دخمه پرویز سود برد و با خوردن زهر به زندگی خود پایان داد (ثعالبی، 1368: 1/464).[/quote]
بدبخت بیچاره معلوم نیست از روی کدام سایت پان-پرستی یا اسلام‌گرایی کپی کرده است، نه صفحه داده، نه نام کتاب داده، تنها یک مشت شماره داده است، به عنوان نمونه بیرونی چند کتاب دارد، کدامش را گوید؟. بلعمی را تنها پیش تر به یاد داشته‌ام و رفتم آوردمش، پیش از هر چیز باید دانست تاریخ بلعمی یا تاریخنامه طبری رونویس تاریخ طبری به پارسی است، کولسنیکف گوید:
اما چون طبری مسلمان بود در بین مطالب زیادی که گردآوری کرده است، آن مطالبی را ترجیح داده است که به مناطق تازیان بادیه‌نشین و ساکن مربوط می‌شود. گردیه با وجود جنبه عمومی اثر طبری، این اثر همان تاریخ اعراب است و معاصرانش آن را همچون تاریخ اسلام ارزیابی کرده اند. (ایران در آستانه یورش تازیان، برگردان: م. ی. یحیایی، رویه 77)
آن بخش تاریخ بلعمی به گزارش کامل‌تر چنین است:
پس چون پادشاهی به گشتاسپ رسید اندر مملکت داد کرد جهان از مشرق تا مغرب آبادان کرد و دین آتش‌پرستی را چندان نصرت نکرد که او کرد و مغان را یکى پیغمبر است. او را زردشت گویند که این دین مغى او نهاد ایشان را، و دعوى کرد که من پیغمبرم و آتش‏ پرستىِ‏ ایشان را صواب نمود، و کتابى آورد که آن را زند و اَستا خوانند، و خواهر و مادر را به زنى کردن او آورد و می خوردن و ختنه نا کردن و آبادی جهان این شریعتها اندر دین مغی آورده است. و این زرتشت به ایام گشتاسب بیرون آمد و از شاگردان عُزَیر بود و عزیر را مخالف شده بود، پس عزیر مر زردشت را دعا کرد خدای عزوجل علت پیسی پدید آورد و بنی اسرائیل او را از میان خویش بیرون کردند و او به زمین مشرق آمد و به نزدیک گشتاسپ شد و آنجا دعوت پیغمبری کرد و گفتا: مرا خدای عز و جل زی تو فرستاد و تو را به دین آتش پرستیدن بپسندیدم و این شریعت‌ها تو را بفرمود.
تمدن اسلام و عرب
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک